witty

/ˈwɪti//ˈwɪti/

معنی: شوخ، عاقل، ظریف، کنایه دار، بذلهگو، لطیفهگو، لطیفهدار
معانی دیگر: شوخ طبع، لطیفه نویس، خوش طبع، خوش قریحه، شوخ طبعانه، لطیفه آمیز، سریع الانتقال، زیرک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: wittier, wittiest
مشتقات: wittily (adv.), wittiness (n.)
(1) تعریف: displaying or characterized by clever, perceptive humor.
مترادف: humorous, waggish
مشابه: clever, funny, jocular, quick-witted

- a witty person
[ترجمه گوگل] یک فرد شوخ
[ترجمه ترگمان] آدم بذله گو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: full of, or in the nature of, such humor.
مترادف: clever, humorous, waggish
مشابه: amusing, comical, droll, dry, funny, gay, jocose, jocular, sarcastic, whimsical

- a witty observation
[ترجمه گوگل] یک مشاهده شوخ
[ترجمه ترگمان] مشاهده بامزه ای بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a witty poet
شاعر شوخ طبع

2. Mr. Carlson's witty introduction qualifies him as a first-rate speaker.
[ترجمه گوگل]معرفی هوشمندانه آقای کارلسون او را به عنوان یک سخنران درجه یک واجد شرایط می کند
[ترجمه ترگمان]معرفی witty آقای \"کارلسون\" به عنوان یه سخنگوی درجه یک بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fay is too slow to appreciate such witty remarks.
[ترجمه گوگل]فی برای درک چنین اظهارات شوخ‌آمیزی بسیار کند عمل می‌کند
[ترجمه ترگمان]فی خیلی کند است که قدر این سخنان نغز را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lawyer tried to prosecute the case by being witty and thereby entertaining the jury.
[ترجمه گوگل]وکیل با شوخ طبعی و سرگرم کردن هیئت منصفه سعی کرد پرونده را تحت تعقیب قرار دهد
[ترجمه ترگمان]وکیل تلاش کرد که پرونده را با بذله گو شدن تحت پی گرد قانونی قرار دهد و در نتیجه هیات منصفه را سرگرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am not only witty in myself, but the cause that wit is in other men.
[ترجمه سیمیندخت] تنها من نیستم که شوخی می کنم، بلکه این شوخ طبعی در دیگر مردان هم وجود داره
|
[ترجمه گوگل]من نه تنها در خودم شوخ هستم، بلکه دلیل این شوخ طبعی در مردان دیگر است
[ترجمه ترگمان]من تنها شوخی نمی کنم، بلکه علتش این است که عقل در مردان دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Histories make men wise ; poems witty; the mathematics subtle; natural philosophy deep ; moral grave ; logic and rhetoric able to contend.
[ترجمه سیمیندخت] ( خواندن ) تاریخ انسان را خردمند می سازد؛ اشعار او را خوش قریحه می کند، ریاضیات او را دقیق می نماید، فلسفه طبیعی به او عمق می بخشد، اخلاقیات به او افسوس و سوگ می دهد، و منطق و فن خطابه به او قدرت متقاعدسازی دیگران را می دهد.
|
[ترجمه گوگل]تاریخ انسانها را عاقل می کند ; اشعار شوخ ریاضیات ظریف فلسفه طبیعی عمیق ; قبر اخلاقی ; منطق و بلاغت قادر به مبارزه است
[ترجمه ترگمان]تواریخ را خردمند می سازد؛ شعر witty؛ ریاضیات ظریف؛ فلسفه طبیعی عمیق؛ گور اخلاقی؛ منطق و معانی بیان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A fool attempting to be witty is an object of profoundest pity.
[ترجمه سیمیندخت] یک احمق که زور می زند زیرک به نظر برسد، موجودی شایسته عمیقترین ترحم است
|
[ترجمه گوگل]یک احمق که تلاش می کند شوخ باشد، مایه تاسف عمیق است
[ترجمه ترگمان]یک احمق که سعی می کند عاقل باشد، نشانه همدردی عمیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Better a witty fool than a foolish wit.
[ترجمه گوگل]یک احمق شوخ بهتر از یک باهوش احمق است
[ترجمه ترگمان]از عقل ابلهانه بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He considered himself a master of witty banter.
[ترجمه گوگل]او خود را استاد شوخ طبعی می دانست
[ترجمه ترگمان]خود را استاد of witty می پنداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His plays were very good, very witty.
[ترجمه گوگل]بازی هایش خیلی خوب بود، خیلی شوخ
[ترجمه ترگمان]نمایشنامه های او بسیار عالی و بسیار نغز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She gave a witty, entertaining and articulate speech.
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی شوخ، سرگرم کننده و بیان کرد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی سرگرم کننده، سرگرم کننده و روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The play contained some very snappy/witty dialogue.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه حاوی دیالوگ های بسیار تند و شوخ بود
[ترجمه ترگمان]این نمایش حاوی چند گفتگوی بسیار کوتاه و هوشمندانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were very intellectual and witty.
[ترجمه گوگل]بسیار روشنفکر و شوخ بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیار روشنفکر و بذله گو بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was charming and urbane, full of witty conversation.
[ترجمه گوگل]او جذاب و شهری بود، پر از گفتگوی شوخ
[ترجمه ترگمان]او بسیار جذاب و مودب و با نزاکت حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The book is witty and peppered with good one-liners.
[ترجمه گوگل]این کتاب شوخ‌آمیز و پر از تک‌خط‌های خوب است
[ترجمه ترگمان]این کتاب witty و پر از one است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She always has a witty rejoinder to/for any question.
[ترجمه گوگل]او همیشه پاسخی شوخ به / برای هر سوالی دارد
[ترجمه ترگمان]او همیشه یک پاسخ کنایه دار به هر سوالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He is a very witty speaker.
[ترجمه گوگل]او یک سخنران بسیار شوخ طبع است
[ترجمه ترگمان]او یک سخنگوی بسیار بذله گو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوخ (صفت)
quizzical, gay, blithesome, blithe, witty, facetious, jolly, jocular, frolicsome, sportful, jocose, waggish, lightsome

عاقل (صفت)
wise, sage, sober, witty, gash, canny, oracular, sapiential

ظریف (صفت)
fine, delicate, gentle, graceful, subtile, elegant, chi-chi, witty, jocular, chichi, joky, minikin, precieux

کنایه دار (صفت)
pointed, sly, ironic, witty, emblematic

بذله گو (صفت)
witty, jolly, waggish

لطیفه گو (صفت)
witty

لطیفه دار (صفت)
witty

انگلیسی به انگلیسی

• humorous, funny, amusing; clever; sharp, shrewd
witty means amusing in a clever way.

پیشنهاد کاربران

فردی باهوش و خوش سر و زبون که زیاد مزه می پرونه
Adjective :
طناز ( کسی که حرفهایش را در غالب شوخی و طنز به طرز هوشمندانه ای بیان می کند. )
به عنوان نمونه :
He was witty and very charming
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/witty
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : witter
✅️ اسم ( noun ) : wittiness / witticism / wit
✅️ صفت ( adjective ) : witty
✅️ قید ( adverb ) : wittily
نغزگفتار، شیرین سخن، شوخ طبع، کسی که توانائی بکارگرفتن ماهرانه و ظریف کلمات را برای بیانی خوش دارد، خردمند، مشعری
ریشه: wit ( هوش، خرد، مشعر، درک ) - y ( پسوند صفت ساز: ای، پُر )
آدرس: اینستاگرام @504ewords
بامزه
لطیفه گو . لطیفه دار
شوخ طبع، شوخ طبعانه
سرو زبان دار

بپرس