تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دارای مزایای افزون تر/بیشتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنان که هم به معنی هنوزه هم به معنی ولی و اما و با این حال. هنوز هم همین کارکرد رو داره ولی ما خیلی تو فارسی ازش اینطور استفاده نمی کنیم. در آخر ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

امروز، تو این چند ساعت، تازه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

vice versa "the order being changed, " c. 1600, Latin, from vice, ablative of vicis "a change, alternation, alternate order" ( from PIE root *weik - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

scan ( v. ) late 14c. , scannen, "to mark off حد مشخص کردن verse in metric feet, analyze verse according to its meter, " from Late Latin scandere "t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

The kids at school would play tricks on her all the time. بچه های مدرسه تمام وقت او را سرکار می گذاشتند [آ/موجود بچه ها برسر/در مدرسه خواست/میل/می ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He even censored ( 4 ) newspapers that tried to disseminate ( 8 ) information about his inability to help the people. حتی سانسور کرد ( 4 ) روزنامه ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

The citizens of Sherman didn’t care about what the politicians had to say. شهروندان شرمن توجهی نشان نمی دادند [نمی کردند توجه] درخصوص آنچه سیاستمدار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بعد از ساعت کاری، بعد از مدرسه، خلوت گاه، پاتق برای توصیف کارهای بعد از ساعت مقرر کاری یا تحصیلی به کار می ره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بالادست، مقدم بر، و به خاطر هم معنی می ده Environment over convenience محیط زیست مقدم بر رفاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A gourmet ( 9 ) dinner was necessary for such a party. شامی لذیذ [خوش طعم، باکیفیت، مزه دار/ مزه کن، خبره خوراک] ( 9 ) برای چنین مهمانی ای لازم بود. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

intransitive verb To run or strike against each other; to encounter; to clash; to jostle. مواجه شدن، برخورد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قاراش میش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حیف/ چه حیف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گونه گون، متلون، جورواجور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بی راحت، ناراحت/ ناراحت کننده، غیرراحت ( خستگی آور، خشن، زمخت، بدفرم، نامناسب، آزاردهنده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مستقر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه این واژه لاتینه ( uti ) و معنی سودمند useful می ده. و وسیله، وسائل، اسباب، آلات . . . می تونه معادلش در برگردان به فارسی باشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

filled with اندود/انباشت با، لبریز کرد با، سرشار ساخت با filled with hapiness از مسرت سرشار ساخت، از خوشحالی لبریز کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به آب زدن در زمستان ( غوطه خرس قطبی ) Noun. polar bear plunge ( plural polar bear plunges ) An outdoor plunge or swim in the middle of winter, often ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

برپایه وقایع، براساس داده های واقعی/رخ داده داده ای/ داده محور/رخدادنگار/گزاره ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عوارض زمین، عوارض سطح زمین، زمین چهر، شکل زمین، ریخت سطح زمین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

استوا گذر، دو نیم کره ای، دو نیمکره زیست trans فرا، ورا، ترا equatorial استوایی آدرس اینستاگرام 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

of از، ازبرای، اززمره، در زمره، از گروه، از طبقه، از دسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مسرف/اسرافی، اسرافکار waste هدر، هرز ful پر، سرشار، ناک، آکنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قطعا، بطور قطع، مسلما، بی چون و چرا، بی شبهه absolute مطلق، قطعی absolutly مطلقا، بطور مطلق، بطور قطع/قطعی آدرس اینستاگرام 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیکشنری لانگمن: 1. the opinions and feelings that you usually have about something, especially when this is shown in your behaviour نظرات و احساساتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

merriam - webster 1: EXPLODE 2: to burst forth or break out suddenly or noisily 3: to go forth, out, or away : LEAVE 4: to undergo decline or deteri ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Grammar is a set of rules about the structure of language. Grammer is a proper noun that refers to a surname, or the name of a person. Many people u ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

aquatic آبزی terrestrial خشکی زی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحول/تحویل، عوض شدن، متغیر در تغییر ( chang ing )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

at one's own risk used to indicate that if harm befalls a person or their possessions through their actions, it is their own responsibility. برای ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

filibuster فیلی باستر 1. an action such as a prolonged speech that obstructs progress in a legislative assembly while not technically contravening th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

prosecution: 1. when a charge is made against someone for a crime, or when someone is judged for a crime in a court of law زمانی که اتهامی علیه شخصی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وقوع، ظهور، پیدایش ( رخ دهی ) آدرس اینستاگرام: 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

troop ( n. ) 1540s, "body of soldiers, " 1540s, from French troupe, from Old French trope "band of people, company, troop, crowd" ( 13c. ) , a word ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حقوق و مزایا و . . . سالیانه آدرس اینستا گرام 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Digestants مواد هضم کننده، هاضوم اینستاگرام: 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

اینکه که چرا هم مجازی معنی واقعی ریشه تو این داره که ما تو فارسی درک درستی از کلمه واقعی نداریم و واقعی و حقیقی رو به جای هم و در یک معنا استفاده می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشهود، هویدا، قابل توجه، قابل تشخیص، مشخص، دارای علامت، دارای علائم، دارای ذکر ( نشان/علامت ) اید/آند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ریشه این واژه به پیکان های کوتاه، چاق و سنگین کمان در گذشته برمی گرده بخاطر همین هم معنی جهیدن و برجهش می ده مثل برق رعد و برق هم معنی پیچ می ده. ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنی �سوار شدن� هم می ده on board a ) on a ship, plane, or spacecraft b ) involved with something or working for an organization بخشی از یک قضیه شدن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

late 15c. , "an example, a model, " from Late Latin paradigma "pattern, example, " especially in grammar, from Greek paradeigma "pattern, model; prec ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. arrive. رسیدن، از راه رسیدن، پدیدار شدن، سروکله پیدا شدن "a chance like this doesn't come along every day" 2. make progress; develop. پیشرفت کرد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

رسیدن هم معنی می ده getting to school in time به موقع به مدرسه رسیدن آدرس اینستا 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

for the purpose ( برای/بمنظور آ/موجو هدف/مقصود ) برای این منظور، بمنظور لازمه کار، به منظور، به مقصود، برای مقصودی، برای یازیدن، به قصد، از روی من ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Secretary of State ( in the UK ) the head of a major government department. ( در انگلستان ) رئیس یک وزارت خانه ( اداره/ارگان/سازمان بزرگ/عمده/اصلی ...