پیشنهادهای فواد بهشتی (٣٤١)
( در انتخابات ) پیروزی قاطع، پیروزی حداکثری - ( بصورت صفت در مورد پیروزی در انتخابات ) قاطعانه، حداکثری
فرشینه، پارچه بافی تصویری - ترکیب پیچیده، مجموعه متنوع
اصطلاح عامیانه برای اشاره به زندگی بسیار سطح پایین در مناطق زاغه نشین و حلبی آبادها و کلا مناطق پایین شهر با کیفیت انسانی/اجتماعی/اخلاقی/مالی بسیار ب ...
زیر نظر گرفتن، پاییدن، بررسی کردن
ضربه مغزی شده
شدید، سخت، محکم، سفت
سنجیده، حساب شده
توازن، مصالحه
دارای
تغییر گسترده، تحول عظیم
تفکرانگیز - تلنگرآمیز
آتی، برنامه ریزی شده
سوءاستفاده کننده، آزاردهنده، متجاوز
گستردگی، وسعت، بزرگی، بازه - سطح، پایه - نرخ
add - on = برافزا plug - in = افزایه extension = افزونه add - in = درافزا snap - in = اسنپین theme = پوسته
جنبه منفی - روی بد - نیمه تاریک
مبحث، بحث، حوزه
قابل توجه دو کاربر بالایی عزیز: aynaz و Commander این لغت یعنی crave را نباید با لغت carve که به معنی حک کردن، تراشیدن و سمباده زدن است، اشتباه گرفت
احتمالی، محتمل
اظهار کردن، گفتن، ادعا کردن
دچار لغزش کردن، به اشتباه انداختن
زیر سوال بردن، به شبهه انداختن
سازماندهی شده، سامان یافته - هماهنگ، متناسب
( commit yourself ( to sb ) / ( to ( doing ) sthذیرفتن ( ( انجام ) چیزی ) ، موافقت کردن ( با ( انجام ) چیزی ) ا - تصمصیم ( به رابطه با کسی ) گرفتن - ...
غافلگیر شدن، سورپرایز شدن، شوکه شدن
یکجانشین ( در مقابل کوچ گر )
خنثایی، خنثا بودن
روشن گر، آگاهی دهنده، آموزنده
افت، کاهش، تنزل، نزول، تقلیل
شدید
با مسئولیت خودم
رقیب، حریف، طرف مقابل
تند، شدید - خروشان، مواج
تعیین کردن، گماشتن، منصوب کردن
سریعا به دنبال چیزی رخ دادن، به سرعت بعد از چیزی اتفاق افتادن
بصورت شگفت انگیز، به طور خارق العاده، مرموزانه
از لحاظ آوایی
به کسی در یک زمینه ( تخصصی ) آموزش دادن، کسی را در حوزه ای متخصص کردن
رویا مانند
محفظه فضایی، یک نوع فضاپیما است که بخش اصلی بدنه اش شکلی ساده و بدون هیچ بال و زائده ای دارد تا در ورود به جو ایجاد دریفت کند
حق به جانب
انتقاد توهین آمیز کردن، با بی احترامی انتقاد کردن
بازاریاب تلفنی
به هیچ عنوان، به هیچ نحوی، اصلا
خون گرمی
جلب توجه نکننده، غیر محسوس، ناپیدا
باور نادرست
دزدی آثار ادبی/هنری/علمی، استفاده غیر مجاز آثار ادبی/هنری/علمی ( مانند کپی کردن کتاب و سی دی و غیره )
خالی از سکنه، متروکه
منزجر کردن/شدن
نقش ( که شی با قرار گرفتن بر یک سطح از خود به جای میگذارد ) ، اثر، رد، نشان، علامت، مهر
ضبط کردن ( صدا ) بر روی نوار صوتی
( شخص ) دردسرساز، مشکل آفرین، مایه دردسر
نور چشمی، آقا زاده
ورود، دخول
علاقه
بصورت همزمان
تهاجمی
به لحاظ استراتژیک، از نظر راهبردی
متهاجم، حمله کننده، مهاجم، یورش برنده
سرکوب گر
مظلوم
جاودان، ابدی، همیشگی، ادامه دار، خود ادامه پیدا کننده - ثابت، تغییر ناپذیر
معتقد، پیرو
بانداژ
اثر روحی بد باقی گذاشتن، آسیب روحی رساندن
( زخم و جراحت و غیره ) ترمیم شدن، بهبود یافتن
از کار انداختن
کهنه، مخروبه
زمامداری
مصری، یکدندگی
کلیسایی، کشیشی
روح گرا، روح باور، مربوط به روح گرایی/باوری
تردید در وجود خدا
( پول و زمان و غیره ) کاهش دادن، کم کردن - قطع کردن ( حرف یا ارتباط یا اندیشه و غیره ) ، تداوم ( چیزی را ) را به هم زدن، مزاحم شدن
مکانیزه
مورد یا محل استفاده
همپوشانی داشتن، همپوشانی کردن
ا ( آزمون و امتحان و غیره ) نمره دهی
بطور مرتب
کوهپیما، فرد اهل پیاده روی - فرد پیاده
از بیخ درآوردن
طغیان - سر ریز
فتوسنتز کردن
( بهداشت و پزشکی ) شستشو دادن
از پشت کوه آمده
کنترل
رسانه
مجاب کردن، ( به انجام کاری ) واداشتن، ترغیب و تشویق کردن - راضی کردن، قانع کردن
به شدت
دست کشیدن، منصرف شدن، رها کردن، ول کردن
گیرا، تاثیرگذار
در جای غیرمشخص قرار دادن، در محل مخفی گذاردن
کیفیت، چگونگی - قابلیت، توانایی
عزیز - ارزنده
مشروعیت
حامی، پشتیبان
تعمیم مفرط دادن، بیش از حد فراگیر کردن، بیش از حد عمومیت دادن، تخصیص کلی دادن
بارز، برجسته، چشمگیر - قاطع، غالب، چیره
غلط پیش بینی شده
کمتر از حد برآورده شده، ناچیز در نظر گرفته شده
بصورت قابل تصور
وخیم تر کننده، تشدید کننده
برانگیزنده، محرک
ناخودآگاه - غیر منطقی - غیر قابل تصور
تفکر، خردورزی، اندیشیدن
چند ملیتی
پرتو افکن
رضایت بخش
عامل/فاکتور بودن
دارا بودن، در برداشتن، شامل شدن، در خود داشتن
زبان مخلوط
impulsively
راه اندازی کردن
ریخته گر
هیجان انگیز، جالب توجه، شگفت آور، حیرت انگیز، معرکه، محشر
کم تراکم
تجربه کردن
شکوفا شونده، رونق گیرنده
پیدا، مشخص
ناخالص کردن - سمی کردن
آلوده، کثیف، سمی، عفونی، نجس، ناپاک، ناخالص
قابل دسترس، امکان پذیر
اساسا، از لحاظ بنیادی، بصورت اساسی
( موسیقی و آلبوم و کنسرت و غیره ) اجرا، ارائه
( موسیقی و آلبوم و کنسرت و غیره ) اجرا کردن، ارائه کردن
متمایز بودن، ممتاز بودن
سد سلولی
قابلیت تحرک
بصورت موثق و معتبر
از روی میل، خود خواسته
تحقق بخشیدن، جامه عمل پوشاندن
منکوب کننده، مقهور کننده، غافلگیر کننده، بسیار شدید، تاثیرگذار، ( مجازی - به دلیل تاثیر شدید ) در خود غرق کننده
تخمین زدن، بصورت تقریبی محاسبه کردن
حدودا - ( بصورت ) سرانگشتی
حق نویسندگی
کشت کننده، کشتگر، پرورش دهنده، پرورنده، ( در ترکیب ) - پرور یا - کار
میسر بودن، شدنی بودن، امکان
بی فعالیتی
( قانون ) فسخ کردن، لغو کردن، منسوخ کردن، پایان دادن
احضار روح، فراخوانی ( شیاطین و اجنه و غیره ) - جادوگری، تردستی، شعبده بازی
منقرض شدن
سوزان، سوزنده، سوزاننده - در حال سوختن
ایزوله، ایزوله شده
محافظت شده، مصون، ایمن
کم عمقی، سطحی بودن - بی مایگی، ضعف
از لحاظ چشم اندازی
( مجازی ) وزن
دارای ریتم، وزن دار، موزون
نیکو کار، نیکو کارانه
الگو برداری کردن
اصطکاک، زد و خورد، مبارزه
بروز شدید، درآمدن
تحکیم کردن
شراکتی
رمان، داستان بلند
[فوتبال] سوئیپر، ( معادل دفاع آخر )
[فوتبال] ستاپر، جلوگیری کننده ( معادل دفاع وسط )
پیش واکنشگر، پیش واکنشی، پیش کنشی، پیش کنش گرا
حرکات آکروباتیک
شگفت آور، نامانوس
فرسودگی
باز، هنوز، ضمنا
تعیین کننده
بر افروختن
اهمیت
زایایی
بحبوحه، ( مجازی ) اوج، وسط ( فعالیت و غیره )
فاجعه آمیز، فاجعه بار
مقبولیت
سنت گرا، پیرو سبک های قدیمی
خلاقیت، ابتکار
بازسازی کننده، باز تولید کننده
تبدیل شونده، تغییر کننده
مظنون، مشکوک، متهم
نسبت خویشاوندی، رابطه فامیلی
باغ انگور، باغ درخت مو/انگور
عادی سازی
تجسس
تجسس کردن
بصورت تپه/خاک ریز درآوردن
( با هم ) تضاد/مغایرت پیدا کردن
منظم، مرتب
[برق و الکترونیک] جاروب کردن، پویش کردن، اسکن کردن
( پیشنهاد و طرح و غیره ) در نظر گرفتن، مد نظر بودن
پایداری، استواری - استحکام، قدرت
استواری، استحکام
استوار، مستحکم
( ساختمان ) بسیار بلند، مرتفع - ساختمان بلند، ساختمان دارای طبقات زیاد
به پایان رساندن/رسیدن
برابر، مساوی، متعادل، متوازن
شمارش کردن، شماردن، حساب کردن
افت
( با دلیل و برهان در مورد چیزی ) نظر دادن
( مجازی ) در پشت پرده قرار داشتن، پشت پرده چیزی بودن - دلیل ( اصلی ) چیزی بودن
سنجشگر
[روانشناسی] فرافکنی کردن، فاش کردن ( جنبه های شخصیتی و ویژگیهای فردی )
( بیماری و درد و غیره ) مبتلا شدن - بوجود آوردن/آمدن، ایجاد کردن/شدن، ابداع کردن/شدن، تشکیل دادن/شدن، شکل دادن/گرفتن
مفروض
متوسط، متعادل، معمولی
نهاد، بنیاد
مقدار یا تعداد سیل آسا
فطرتا
مثال، مورد
پسماند، فضولات
بی طرف، منصف
بی غرضی
سند دار، ثبتی، مستند
ملاحظه کارانه، با ملاحظه
شاد، خوشحال، شادمان، محظوظ
در فضای آزاد، در فضای باز
شناسایی کردن - پی بردن
درسته، یک تکه، به تمامی، کلا
( توصیف و غیره ) به زیبایی، تماشایی، بصورت جالب توجه - بصورت رنگارنگ
مجددا استفاده کردن، مجددا به کار گرفتن
( پسماند ) مدیریت، رسیدگی
( زباله های جامد ) پالایش، ( فاضلاب ) تصفیه، ( پسماند ) پردازش
( زباله های جامد ) پالایش کردن، ( فاضلاب ) تصفیه کردن، ( پسماند ) پردازش کردن
کار کردن، دایر بودن
غیر موجه، بی جا، بی مورد
بی مورد، ناجور، نا مناسب، غیر مقتضی
غیرمحتمل
با متد معین
به روز شده
از روی غفلت، نسنجیده، بی دقت، بی توجه
( در لیست و غیره ) درج کردن، وارد کردن، قرار دادن
از روی غفلت، از روی بی مبالاتی یا بی فکری - با بی دقتی، با بی توجهی
با بی دقتی، با بی توجهی، از روی غفلت
دفترچه راهنما، کتابچه راهنما
شهروندی
غیر خشونت آمیز، غیر خشن
آلاینده، عامل آلودگی
کلی - سراسری
آمادگی جسمانی
تعیین کننده، مهم، اساسی، نقش پرداز - مشخص کننده، معلوم کننده، تصمیم گیرنده
با اهمیت
جای کوچک و تنگ
محدود، متناهی، کران دار، دارای حد و مرز - مقید، وابسته
ارتقا دهنده
خطرناک، زیان بار
سردرگم کننده، متحیر کننده - سری
اسرارآمیزی، رمز آلودگی
کم ارزش، بی ارزش
محافظت کردن، نگهداری کردن
برانگیختن، تهییج کردن
پایبندی
ساختاری، بنیانی، ترکیبی
بازگشت، ورود مجدد، دخول مجدد
گلایدر ( هواپیمای بدون موتور ) ، بادپر
تامین کردن، فراهم کردن، مهیا کردن - تشکیل دادن، درست کردن
تمییز دهنده
چینش، چیدمان، آرایش، ترتیب، تنظیم
( سیرک ) اجرا کننده، مجری - هنرمند
مانع شدن، جلوگیری کردن، بازداشتن
زیر آب روی، زیر سیل روی
تعامل، ارتباط
همه منظوره
در بر گرفتن، به خود اختصاص دادن
خالی شده، به ته رسیده
جلو زن، پیشی گیرنده
اهانت آمیز، زننده
بی توجهی، بی اعتنایی، بی خبری
شیفته، دلباخته
تقدیم کردن، ارائه دادن یا کردن
طفره، دوری، اجتناب، فرار، گریز
جاری، فعال
متجاوز، غاصب
نفوذ
مالاریا
قابلیت پذیرش
اثبات نشده، تصدیق نشده
ارزش
فرسایش یافتن، فرساییدن
سخنور، فصیح
در حال رشد - شکوفا - آباد
نگاره
گرداننده، چرخنده
تئاتر بین، بیننده تئاتر
از پس، از پشت
بهاری
محافظت کردن
هدایت، کنترل، اداره
دارای استعدا خدادادی - توانمند
ترکیب - نظام
ظرفیت
( شخصیت و موضوع و غیره ) وجهه، زمینه
جای خود را دادن به، به نفع ( کسی یا چیزی ) کنار کشیدن، عرصه را ( برای کسی یا چیزی ) خالی کردن
فرار، گریز، در رفتن
بی اعتنا، خونسرد
مردد
حقانیت، راستی، درستی
شرح و تفصیل، توضیح با جزئیات
تنوع طلب
هیجانی ( در گیر کننده احساسات ) ، احساسی، عاطفی
خسته کنندگی - رنگ و رو رفتگی
ادراکی
محقق
سنتی، قدیمی
مهیج
ساده، سهل - سرراست
شگفت انگیز
هنگفت، کلان
وجه رایج
نگران بودن، دلواپس بودن
پیکربندی کردن، تشکیل دادن
دست یافتنی
نشان دادن، نمایش دادن
غول، خدا ( کسی که در یک زمینه یا رشته بسیار برتر و بی رقیب است )
دارای نقص، کاستی دار - ناقص، معیوب
قابل توجه، قابل ملاحظه
رشد کردن، نمو کردن
اصل، اصول
رویه، سطح
دست به کار شدن ( در مورد چیزی ) ، به فکر افتادن ( در مورد چیزی )
منشعب شده، شاخه شاخه شده
متمایز کردن، جدا کردن
( نتیجه و خلاصه و غیره ) بیرون دادن، منتشر کردن
دور انداختن
تقویت کردن
( چیز ) مبهم، ( چیز ) گنگ
در بر گرفتن، شامل شدن - وسعت داشتن، گستره داشتن، گسترده بودن، وسیع بودن - ( دوره حکومت و زندگی و . . . ) طول کشیدن، به طول انجامیدن
[تکنولوژی] پیشرفته ترین ( محصول )
تجمیع شده
اصولی، طبق معیار
جایگذاری، چینش
تا حدی، تا اندازه ای، تا درجه ای
بی دقت، بی نظم
مخالف
مرتبط، متصل
تنگنا، دو راهی
عصبانی، خشن
دال بر اتهام، متهم کننده
بهت زده کردن، شگفت زده کردن
فریب، گول، کلاهبرداری
( مجازی ) رخنه کردن
موتورسوار
تبرئه کردن
کهنه، قدیمی
( آگهی روزنامه و . . . ) گرفتن، رزرو کردن، به خود اختصاص دادن
طرح یا پیشنهاد ( که مردم در سوییس یا برخی ایالتهای امریکا میتوانند خارج از قوه مقننه برای ایجاد قانون جدید ارائه و تصویب کنند )
دوست پسر