blazing

/ˈbleɪzɪŋ//ˈbleɪzɪŋ/

معنی: مشتعل
معانی دیگر: مشتعل

جمله های نمونه

1. her blazing eyes!
چشمان شراره بارش !

2. the blazing sun
خورشید داغ و تابناک

3. his eyes were blazing with passion as he spoke of freedom
درباره ی آزادی که حرف می زد چشمانش از شدت احساسات شعله ور بود.

4. the car's headlights were blazing
چراغ های جلو اتومبیل خیره کننده بود.

5. the fire is still blazing
آتش هنوز زبانه می کشد.

6. Within minutes the whole building was blazing.
[ترجمه گوگل]در عرض چند دقیقه کل ساختمان شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]در عرض چند دقیقه تمام ساختمان مشتعل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He rushed back into the blazing house.
[ترجمه گوگل]با عجله به داخل خانه شعله ور برگشت
[ترجمه ترگمان]به سوی خانه سوزان دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the beginning blazing heart Long silence.
[ترجمه گوگل]در آغاز قلب فروزان سکوت طولانی
[ترجمه ترگمان]در آغاز خاموشی سوزان سکوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The guns kept blazing away at the enemy.
[ترجمه گوگل]اسلحه ها مدام به سمت دشمن آتش می زدند
[ترجمه ترگمان]اسلحه ها در حال سوختن به دشمن خیره شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She left him after a blazing row.
[ترجمه م] بعداز یک دعوای شدید اوراترک کرد
|
[ترجمه گوگل]پس از یک ردیف آتشین او را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از یک ردیف آتش، او را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We had a blazing row over who should do the cooking.
[ترجمه گوگل]دعوای شدیدی داشتیم که چه کسی باید آشپزی را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]ما یه دعوای حسابی داشتیم که کی باید آشپزی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Brian's bald head glistened in the blazing sun.
[ترجمه گوگل]سر کچل برایان در زیر آفتاب سوزان می درخشید
[ترجمه ترگمان]سر طاس برایان در آفتاب سوزان می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We quickly grew tired in the blazing sunshine.
[ترجمه گوگل]ما به سرعت در زیر آفتاب سوزان خسته شدیم
[ترجمه ترگمان]به سرعت در آفتاب سوزان خسته شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the firemen arrived the whole building was blazing.
[ترجمه گوگل]وقتی آتش نشان ها رسیدند تمام ساختمان در حال شعله ور شدن بود
[ترجمه ترگمان]وقتی آتش نشانی تمام ساختمان را روشن کرد، آتش بخاری روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشتعل (صفت)
ablaze, blazing, kindled, inflamed, excited, sulphurous, conflagrant

انگلیسی به انگلیسی

• burning, flaming; prominent; rude, vulgar
you use blazing to describe the weather or a place when it is very hot and sunny.
when people have a blazing row, they quarrel in a noisy and excited way.
see also blaze.

پیشنهاد کاربران

آتشین
1. سوختن یا درخشش بسیار شدید
2. بسیار شدید و تند
3. نمایش شدیداحساسات، اسپانیایی
4. آتش یا گرمای زیاد
فروزش
۱ - درخشان، تابان، براق، نورانی shining intensly
Blazing sun
Blazing wreath of hibiscus on his black hair
۲ - واضح obvious
۳ - شعله ور، فروزان flaming
● خیلی گرم، داغ
● پر تنش، پر از احساسات ( معمولا از روی عصبانیت )
blazing
درخشنده , بسیار روشن , شعله ور
سوزان، سوزنده، سوزاننده - در حال سوختن
روشن. فروزان. شعله ور

بپرس