oppressor

/əˈpresər//əˈpresə/

معنی: غاصب، ستمگر، ظالم، ستمکار
معانی دیگر: ستمگر

جمله های نمونه

1. The people rose against the oppressor/tyrant/dictator.
[ترجمه گوگل]مردم علیه ظالم/ظالم/دیکتاتور قیام کردند
[ترجمه ترگمان]مردم علیه ستمگر \/ ستمگر \/ دیکتاتور برخاستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How can they ignore that there is an oppressor and an oppressed, an occupying power and a people under occupation?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانند نادیده بگیرند که یک ظالم و یک مظلوم، یک قدرت اشغالگر و یک مردم تحت اشغال وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه آن ها می توانند نادیده بگیرند که یک ظالم و ستمدیده، قدرت اشغال گر و مردمی تحت اشغال وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The exiled oppressor of her people had to die, and she had to be sure of it.
[ترجمه گوگل]ستمگر تبعیدی قومش باید می مرد و او باید از آن مطمئن می شد
[ترجمه ترگمان]ستمگر تبعید شده، ناچار بود بمیرد، و باید از آن مطمئن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is it possible to be an oppressor and a victim at the same time?
[ترجمه گوگل]آیا می توان همزمان ظالم و قربانی بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است در یک زمان ستمگر و قربانی باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Spleen was the majority of oppressor from outside gastric wall ( 8/6 5%) and the following was left lobe of lung, gallbladder, pancreatic cyst, and pancreatic cystadenocarcinoma.
[ترجمه گوگل]طحال اکثریت ظلم کننده از دیواره بیرونی معده (8/6 5%) و لوب چپ ریه، کیسه صفرا، کیست پانکراس و سیستادنوکارسینوم پانکراس بود
[ترجمه ترگمان]بزرگ اسپلین اکثریت ظالم از خارج از دیواره شکمی (۸ \/ ۶ %)بود و قسمت زیر بخش چپ شش، کیسه صفرا، پانکراس، و لوزالمعده باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Of the oppressor I cannot speak.
[ترجمه گوگل]از ستمگر نمی توانم صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]از the که نمی توانم صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He will avenge the people on their oppressor.
[ترجمه گوگل]او انتقام مردم را از ستمگرشان خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]او انتقام مردم را روی ستمگر او خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was assailed as an oppressor of the people, who ground the faces of the poor.
[ترجمه گوگل]او به عنوان ستمگر مردم مورد حمله قرار گرفت که چهره فقرا را خاک می کند
[ترجمه ترگمان]او را ستمگر و ستمگر می نامیدند، که صورت مردم فقیر را روی زمین انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rarely the slave, but almost always the oppressor turned slave.
[ترجمه گوگل]به ندرت برده، اما تقریباً همیشه ظالم تبدیل به برده می شود
[ترجمه ترگمان]به ندرت برده بود، اما تقریبا همیشه ظالم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a rebel rising against the oppressor.
[ترجمه گوگل]او شورشی بود که علیه ظالم قیام می کرد
[ترجمه ترگمان]او شورشی علیه the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They vowed vengeance against the oppressor.
[ترجمه گوگل]آنها با ظالم سوگند انتقام گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها سوگند خوردند که از ستمگر انتقام بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They showed violent opposition to the oppressor.
[ترجمه گوگل]آنها مخالفت خشونت آمیزی با ظالم نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها مخالفت شدید نسبت به ظالم را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But where is the fury of the oppressor?
[ترجمه گوگل]اما خشم ظالم کجاست؟
[ترجمه ترگمان]اما این ستمگر چه گونه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The oppressor suppressed hellos aggressive opinion about compressor.
[ترجمه گوگل]ظالم نظر تهاجمی hellos در مورد کمپرسور را سرکوب کرد
[ترجمه ترگمان]مردم نسبت به کمپرسور نظر تهاجمی خود را در مورد کمپرسور سرکوب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غاصب (اسم)
aggressor, violator, usurper, rapist, tyrant, oppressor

ستمگر (اسم)
violator, rapist, tyrant, oppressor, despot, nimrod, represser

ظالم (اسم)
tyrant, oppressor, despot, represser, incubus

ستمکار (اسم)
oppressor

انگلیسی به انگلیسی

• tyrant, dictator; depressor
an oppressor is someone who treats other people cruelly or unfairly.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : oppress
✅️ اسم ( noun ) : oppression / oppressor / oppressiveness
✅️ صفت ( adjective ) : oppressed / oppressive
✅️ قید ( adverb ) : oppressively
زور گو
سرکوب گر

بپرس