overgeneralize

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
• : تعریف: combined form of generalize.

انگلیسی به انگلیسی

• make extreme generalizations (also overgeneralise)

پیشنهاد کاربران

تعمیم
اغراق کردن
"overgeneralize - draw too general a conclusion; "It is dangerous to overgeneralize
نتیجه گیری بیش ازحد کلی
to draw an overly general conclusion from ( something )
قضاوت عجولانه کردن
پیش داوری کردن
تعمیم سازی بیش از حد
تعمیم مفرط دادن، بیش از حد فراگیر کردن، بیش از حد عمومیت دادن، تخصیص کلی دادن
تعمیم مفرط

بپرس