پیشنهادهای Mememaid (٤٦٩)
( پلیمر/الکترونیک/زمینه های مربوطه ) : ایجاد اتصالات درختی
در مبحث تخصصی رساناها و دی الکتریک ها: مسیرسازی جریان سطحی ( تشکیل مسیر رسانشی روی سطح )
مقاوم در برابر انتشار آتش ( نه خود آتش ) fire resistant مقاوم در برابر آتش/حریق
استحکام خزشی، مقاومت در برابر مسیر جریان خزشی.
صف تشکیل دادن صف گرفتن مثال: please make a line here لطفا همین جا صف بگیرید.
the one who was the best
the one who was the best
چشم امید دوختن به
در تیررس نقد کسی قرار گرفتن در لیست مرگ کسی قرار گرفتن هدف نکوهش/انتقاد کسی قرار گرفتن
بی چون و چرا
از هر نظر، از هر جنبه
در آستانه ی . . . قرار گرفتن در لبه ی . . . بودن تا سر حد . . . رسیدن به . . . . ماندن رو به . . . . رفتن ( مثلا هوا و روشنایی روز ) مثال: his ...
( مثلاً کودک یتیم یا خانواده ی بی خانمان را در خانه ی خود ) پذیرفتن
موفقیت پیوند ( زیست شناسی/ژنتیک )
نوکُنی ( زیست شناسی ) مثال: cellular turnover نوکنی سلولی
آرام بند
دال همکف
سیستم گرمایشی هواراند
زودهنگام ( گاهی بهنگام )
( توربین های بادی ) حداکثر سرعتی که پس از آن، برای حفظ سلامت توربین و جلوگیری از واژگونی آن، حرکت توربین متوقف می شود
( توربین های بادی ) حداقل سرعت باد که پس از آن، توربین بادی شروع به تولید برق می کند
طعمه جویی آنلاین ( سوءاستفاده ی جنسی از کودکان ( افراد زیر هجده سال ) که در محیط اینترنت آغاز میشه )
دست کاری
stick to hold to keep cling to adhere to stand by
communicate engage make contact get in touch
( grippage ) seize ضد گریپاژ : anti - seize
( رادیاتور ) bleed valve
flow pipe لوله برگشت: return pipe
return pipe لوله رفت: flow pipe
formulated
فرآیند سردگذاری ( معماری - عمران )
دسته خرچنگی، دسته انشعابی
ستیغ و خط الراس ( بخش هایی از بام شیب دار ) ( واژگان تخصصی معماری - عمران )
لت مثال: shingle tabs لت های شینگل ( در بام های شیب دار ) ( معماری - عمران )
الیاف دار فیبردار
cross - impact
به صورت لب به لب یا سر به سر وصل شده مثال: The beams are butted together تیرها به صورت سر به سر وصل شده اند.
میخ شیارحلقوی
( عمران و ساختمان سازی ) ( ملات ) گرماگیر
( عمران و ساختمان سازی ) ( ملات ) هواگیر
control measure
all - round comprehensive immersive all - inclusive
print series, edition
( اصطلاح کتابداری ) added entry
( اصطلاح کتابداری ) مشخصات ظاهری ( در صفحه عنوان ) البته در CIP فرمال، از Physical description هم استفاده میشه
تیراژ
press run, number of copies
محکم بسته شده
با وزنه پایین نگه داشته شدن مثال: fishing nets are weighted down by lead تورهای ماهیگیری با سرب پایین نگه داشته میشن یادآوری: weighed down به م ...
دارای سیستم گرمایشی، گرمایش یافته مثال: heated crawl space
چاهسار پنجره فرورفتگی در زمین اطراف ساختمان برای فراهم کردن امکان ساخت پنجره های بزرگتر در زیرزمین ها
بستر صافی
لب پوش شده ( معماری و عمران ) مثال Lapped joint
عدسک یخی ( تکه یخ هایی که در اثر تجمع رطوبت در خاک تشکیل می شوند )
محوطه ی عمرانی
محوطه مثال: construction camp محوطه ی عمرانی
incorporate
در میان گذاشتن
core category ( in grounded theory ) please, please, please, stop saying "axial category!" there's no such a thing except among Iranians!
مقوله محوری *grounded theory
مشکلات حل نشده
مسائل حل نشده
مسئله ی حل نشده
مشکل حل نشده
کاری کردن که یه چیزی ارزشش رو داشته باشه، به زحمتش بیرزه The smile on her face made it all worthwhile لبخندی که به لب دختر اومد باعث شد به زحمتش بیر ...
کاری کردن که فلان چیز برای فلان آدم بیرزه I'll make it worth his while کاری می کنم براش بیرزه
integration
خالصانه ( مثلا دعا ) solemn prayer for . . .
regulatory
channeling ( stormwater ) runoff ( s ) ( for the love of god, stop using the word "guidance" to translate this shit )
preference
closure ( اگر مقاله ای هر دو بخش جمع بندی و نتیجه گیری رو داشت، این معادل می تونه کمک کنه )
ibid an abbreviation of the Latin “ibidem, ” meaning in the same place
manifestations indications
heat number شماره ذوب، شماره بهر یا عدد گرمایی، عددیه که بعد از خارج شدن میلگرد از خط نورد بهش اختصاص میدن
شماره ذوب، بهر، عدد گرمایی ( صنایع متالورژی و . . . )
certificate of analysis ( آهن آلات و . . . )
bath ( در علوم و مهندسی )
medical ( surgical ) gown scrub
working group
organize
circulating coins
paperboard
تسلی ناپذیر آرام نشدنی ( مثلا گریه )
بی پناه ( روانشناسی )
دوست نداشتنی
advanced diploma
skepticism
بر سر میز مذاکره نشستن حاضر به مذاکره شدن
دیدگاه جزیی نگر ( در برابر holistic یا کلی نگر )
partial perspective/ approach
به همین ترتیب
fit tailor
adverse property owner
ارکان پروژه، تمامی عوامل و ذی نفعان پروژه
project parties
cross - culturally adapted
cross - cultural adaptation
( making ) arrangement
certificate of appreciation
vices
bank charge
charge fee
( در بانکداری ) Cheque Imaging System ( CIS )
( در بانکداری ) Automated Clearing House ( ACH ) The Iranian ACH ( PAYA )
( در بانکداری ) Script - less Securities Settlement System ( SSSS ) The Iranian securities settlement system ( TABA )
RTGS ( The Iranian RTGS system )
یک نکته ی اطلاعاتی two pieces of information: دو نکته ی اطلاعاتی و قس علی هذا
رد چیزی رو گرفتن
زمان حساس تکاملی، زمانی که افراد یا شرکت ها یا . . . در موقعیت بقای اصلح قرار می گیرن
مرگ ( نابودی ) دردناک و تدریجی در اثر آسیب اندکی که به مرور جمع شده
رایزنی
رایزنی کردن
negotiation
negotiate
colophon
illustrator miniaturist
a handful of the whole sack a sample of the whole sack ضرب المثل اصلی: You may know by a handful the whole sack
رگرسیون کاذب
spurious regression
context ground
application - specific special - purpose
پالایش
کویرشناسی
desert ecology
learn about sth
variety
The code name of a nation
accordingly correspondingly
کشور متبوع: country of citizenship
country of citizenship
risk tolerance
losing party ( parties ) judgement debtor ( s )
prevailing party
راحت و آسوده
Rapithwin نامِ یکی از پنج گاه روز و هم نامِ ایزدِ سرپرستِ هنگامهٔ نیم روز است. گاهِ رپیتون زمانی است که اسطورهٔ آفرینشِ زرتشتی، پیرامونِ آن شکل می گ ...
burnt brick
extraction of petroleum
تن خور ( لباس )
طراح الگو ( خیاطی )
work - to - rule
integrity
civil rights
a number of
فرزندپروری
جوش، جرقه هایی که از جوشکاری بیرون می زنه
( حقوق ) گماشتگان
خط تماس رایگان
آدم سیگارو abandon نمی کنه quit می کنه : Quitting smoking has become the hardest task of my life! خونوادشو abandon می کنه : She was not selfish enou ...
ضوابط استرداد وجه
مطالبه شده the fee charged by this counselor مبلغ مطالبه شده توسط این مشاور . . .
قرارداد پیش پرداخت حق الوکاله/حق المشاوره
بنابر
packed, pressed
eligible, qualified
کمری ( دامن/شلوار/غیره )
کاربری ساختمان
building occupancy
use usage occupancy
کلاهک دار ( در خصوص چراغ مطالعه و آباژور و . . . )
�ستاره بارون کن و داغون کن و بیا حالمو دگرگون کن و برو� : ) )
خود رو به خریت زدن شعار �نادونی نعمته� پیشه کردن
( اصطلاح ) تلکه کردن، تیغ زدن ( از روی کاربرد خود اسکنه ) با حقه و دونگ چیزی رو صاحاب شدن He chiseled me out of fifty dollars پنجاه دلارمو با حقه ...
فرا رسیدن ( شب، تاریکی، روز، روشنایی، . . . )
مورد سوءاستفاده قرار گرفتن
کسی/چیزی را اسباب خنده و مسخره قرار دادن
۱. بیهوش بودن، ( در اثر مصرف الکل یا مواد یا . . . ) از حال عادی خارج بودن به طوری که متوجه اتفاقات اطراف نشوی ۲. بی خبر بودن/ ماندن
بر خود مسلط بودن ( شدن )
پایین دادن ( در مورد غذا، مثلاً با خوردن کمی مشروب یا لیوانی چای بعد از غذا )
بی دغدغه فارغ از غم دنیا
عکس گرفتن، فیلم گرفتن، ثبت کردن ( به صورت عکس/فیلم/طرح )
شاید تصویری بیشتر کمک کنه تا بتونیم این دو تا موجود زیبا و خارق العاده رو راحت تشخیص بدیم ; )
کوهپایه نشین
شاهین آشیانه سنگی نوعی شاهین که آشیانه ی خود را در صخره ها و سنگ ها می سازد
دور شدن، از جمع جدا شدن
اصلاح کردن، ارتقا دادن، بهبود بخشیدن، مرغوب کردن
ارزیاب مالیاتی
آه نداره با ناله سودا کنه کوفت هم نداشتن
بی اثر، کاذب ( صفت واژه ی Placebo )
فطری، سرشتی، ذاتی ( در روانشناسی، زیست شناسی و علوم مربوط به رفتار حیوان و انسان )
( در مرجع نویسی ) همان
سیب چوبی لیمونیا اکیدیسیما ( نام علمی: Limonia acidissima ) این میوه بومی کشور هندوستان و سیلان بوده و دارای پوست سخت می باشد.
قابل نصب
برو بچر توهینی در شبکه های اجتماعی مبنی بر این که فرد موردنظر، خیلی پای سیستمه و آفتاب ندیده
برو بچر توهینی در شبکه های اجتماعی مبنی بر این که فرد موردنظر، خیلی پای سیستمه و آفتاب ندیده
دست به دست یکدیگر دادن
عودکننده
دارای برچسب زمانی
حرکت ( سه بعدی ) دوربین
قرص جوشان
شکرسود کردن در لایه ای از شکر خواباندن با استفاده از شکر حل یا ته نشین کردن
نمک سود کردن
عامل ریشه کن کننده، نابودگر
لفاظی، به کلام درآوردن
آکنده از اعتماد، معتمدانه
خوشبختانه
روی هم خوابیده، روی هم قرارداده شده ( مثلاً دو نمودار )
شیمی آماری، کمومتریکس
هشدار ( برای ترساندن و واداشتن افراد به تغییر رویه/نظر/اقدام/. . . ) زنگ خطر
مغزه گیر
پیش رونده
مخابرات
کرکره ای
سلانه سلانه راه رفتن ( بعد از مستی یا خستگی یا . . . )
رهبر ( عضوی از سیستم تحمل خطای بیزانس ) ( کامپیوتر )
روان پلید
سه استخلافی
بازارگرمی کردن ( برای یک محصول/. . . )
خوش مشرب
حسابی ساختگی
دربرگیرنده مثال: immersive commerce ( تجارت دربرگیرنده )
( با ایده/طرح/فعالیت/نظر/. . . خاصی ) همراه شدن
ملاحظات
پیگیری کردن
جواب پس داده
مهارت افزایی
ظرف درپوش لولایی
منفذدار
واژه ای ژاپنی جمع کردن/خریدن/گردآوردن ( و در عصر حاضر حتی دانلود کردن ) کتاب/مجله/روزنامه ( هرچیز خواندنی ) بدون خواندن آن ها کتاب جمع کن - نخوان ...
مضمون فرعی خرده مضمون
مخفف As Many Reps ( or Rounds ) As Possible بیشترین تکرار ( یا دور ) ممکن نوعی برنامه ی تمرینی که تایم استراحت و ست نداره و باعث افزایش قدرت هوازی ...
۱. کشته شدن، تلف شدن ( در اثر بیماری، حمله ی حیوانات و . . . ) مثال: Many people fell prey to disease. بسیاری از مردم در اثر بیماری تلف شدند. ۲. ...
چفت ( اسباب بازی بچه ها )
برو کشکتو بساب!
برو کشکتو بساب!
قربانی بودن
ایدئولوژی زده
۱. کبیر ۲. کلان شهر
هولوکاست
تصویب قطعنامه
شکل دیگر، نوع دیگر چیزی
( slang ) شانه های قوی و هیکلی
۱. گران و پرخرج با کاربرد اندک. چیزی که نگهداری ازش خرج زیادی داره ولی به کاری نمیاد. هفت دست آفتابه لگن مثال: This is proof positive of all the lie ...
frontier working cross - border working ( در زمینه ی تجارت/گمرک/. . . )
frontier workers cross - border worker/labors در زمینه ی گمرک و واردات و صادرات، در اشاره به افراد عضو تعاونی های مرزنشینی و موارد از این دست، منظور ...
frontier worker cross - border worker /labor ( در زمینه ی گمرک و واردات - صادرات ) این واژه در اسناد مربوطه به صرفاً �ساکنین مناطق مرزی� اشاره ندا ...
cross - border retailing
cross - border retailer در اسناد گمرکی و زمینه ی مربوطه، از واژه ی peddler استفاده نکنید چون کانوتیشن منفی داره و به افرادی اشاره می کنه که بیشتر کا ...
cross - border retailing
remarks
مجازواژه در سیاست، واژگانی مثل آزادی و دموکراسی که تعریف مشخصی ندارند اما برای بیان مفهوم یا ایده ای مشخص استفاده می شوند هم معنی: ideograph
۱. مجازواژه. واژه هایی مثل آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و . . . که تعریف مشخصی ندارند ( و مجاز یا آبستره/ انتزاعی هستند ) اما برای ابراز یک ایده ی مشخص ...
نمادواژه، واژاندیشه واژه ی ideograph نیز در بعضی زمینه ها، معادل و هم معنی این واژه است.
تنی ( مثلا پدرمادر تنی )
رابطه ی عاطفی جبرانی/واکنشی/انتقالی
شلنگ تخته انداختن، بزن بکوب، اسلم دنس و رقص من دراوردی و شدید ( با تکون اعضای بدن و برخورد به بغل دستی ها ) معمولاً با آهنگ راک در جمعیت تکون دادن دی ...
تکمه یا برآمدگی گوش خارجی ( برآمدگی داروین ) از ویژگی های وستیجیال به صورت برجستگی در لبه ی گوش بیرونی
خشم ناگهانی/شدید، بروز خشونت، و پرخاشگری ناشی از مصرف استروییدهای آنابولیک
کک به تنبون افتادن طاقت طاق شدن
سند ( به معنی اثر منتشره )
دله دزد، آفتابه دزد فروشنده ی اجناس قاچاق ( که به بازار سیاه دسترسی داره ) مثلا فروشنده های ناصرخسرو یه مشت spiv محسوب میشن
حکمتی در پشت کارهای به ظاهر دیوانه وار ( احمقانه ) داشتن دلیل عاقلانه ای در پس اقدامات غیرعاقلانه ی خود داشتن
عالی، شیک، خفن ( خصوصاً در مورد مو، آرایش، و هیکل )
جدی نگرفتن
مخزن خلاء
آزمونه
( slang ) : چاخان، لاف، دروغ
در حالت سوالی: نه بابا؟ واقعا؟ راس میگی؟الله وکیلی؟
خال لکه شرابی ( nevus flammeus )
خال لکه شرابی یا Port - wine stain
سلطه پذیری
( بریتیش ) قانون مورفی
رقابتی
( slang ) : ۱. دوستان، رفقا، خانواده، کسانی که همیشه باشون رفت و آمد و ارتباط داریم ۲. مردم
افزایش سطح باند سلول های سفید خون
غضروف فیبری نرم در قسمت میانی دیسک بین مهره ای
( slang ) : انتقاد سنگین، سخت و بی رحمانه. تحقیر طرف مقابل. توهین در ملا عام مثال: Eminem ethered Donald Trump in a remarkable a capella freestyle ...
ادامه به زندگی عادی وقتی کسی ( عضوی از خانواده ) دور است
درجه ی منتهی الیهی ( در روانشناسی/ در رتبه بندی های مقیاسی ) مثلاً اگر درجه بندی هر پرسش بین ۱ تا ۱۰ یا بین کاملاً موافق و کاملا مخالف باشد، ۱ و ۱۰ ...
اجتناب تجربه ای بین Experimental ( تجربی/آزمایشی ) و experiential ( تجربه ای ) تمایز قائل بشیم
پوست کلفتی
خودسری
خدمه پرواز
( slang ( UK ) ) : خوره
پیش پا افتاده
قدیس مآبانه
تخلف، کار غلط. کار خلاف قانون ( یا عرف یا استاندارد مشخص شده )
برو بابا! سیکتیر ( مودبانه ) it's a dismissive goodbye or gesture
بدخلقی انفجاری
ازدواج با کسی که از نظر وضعیت اجتماعی/مالی/کاری، سطح پایین تری نسبت به خود فرد دارد
بدخلقی، بدقلقی، ترش خویی، بداخلاقی
( در صنعت ) نظارت پذیری
ساخت سفارشی ساخت بر اساس سفارش/دستورالعمل/مشخصات خاص
شدیداً، اکیداً، قویاً
( در صنعت ) واحد مستقل مثال: assembly island : واحد مستقل مونتاژ
کار کارگاهی بدون انتظار
( slang ( uk ) ) : خوب، عالی، خوشگل، خوش تیپ، باحال، ناز، خوشمزه، دلچسب ( هم برای افراد، هم برای غذا/لباس/وید. . . ) مثال: "That boy is well pe ...
صلح بانی
محقق شدن
استعمارزدایی
سلطه ی سفیدپوستان
۱. بشکه ی آبجو ۲. ( Slang ) مهمونی آبجوخوری ( یه نوع پارتی که توش نوشیدنی الکلی و مخصوصا آبجوی بشکه ای زیاد مصرف میشه )
پیش دیابت
زاویه سنج
خودگردان، خودچرخان
مراقبت های بحرانی
مقایسه کردن با
سطح کارگاهی. سطح تولیدی ( در مقایسه با top floor یا سطح مدیریتی و اجرایی )
با بهره گیری از . . .
سطح مدیریتی/اجرایی ( در برابر shop floor یا سطح کارگاهی/تولیدی )
موعد مقرر، در نهایت. آخر کار. در زمان/وقت مناسب
زودکرد ( در برابر tardiness یا دیرکرد )
نوبت مثلاً: In one batch ( در یک نوبت )
( پزشکی ) قابلیت ایجاد واکنش نامطلوب ( در واکسن )
( پزشکی ) : ابتلا ( به یک بیماری ) با وجود واکسینه شدن ( در برابر آن )
( به عنوان صفت ) درجه یک
( slang ) : معمولی، ساده، عادی
ضریب حجمی ( bulk modulus )
تمام شمول
عدالت استحقاقی. مجازاتی که فرد، مستحق آن است get one's just desserts: هرچی حقشه سرش اومده
پی درپی، دومینویی
آب بدون درآمد. آب بی بازده ( آبی که بخش عمده ی آن ( در اثر مشکلات شبکه ی آب رسانی و . . . ، به مصرف کننده نمی رسد )
بدون درآمد. بدون بازده
flooded with آکنده از، سرشار از
اگر بخواهم رک و پوست کنده بگویم . . .
چندخطه / چندخطی
جای انگشت فرشته
مربوطه، مذکور
نورون های مصنوعی
ریزلرزه خیزی
( slang ) : پول راحت. سود یا مالی که راحت یا غیرمنتظره به دست آمده
ترس از کوسه. کوسه هراسی
از خامی درآمدن ( در کار/حرفه/رشته ی تخصصی/. . . )
پستان درد، درد سینه ها ( ناشی از عوامل مختلف مانند جراحت، اتساع مجرا، عفونت، . . . )
۱. پر، لبریز، سرشار ۲. سرمست، هیجان زده، مشتاق
دعوا یا مذاکره یا مباحثه ای که طرفین وا نمیدن به این امید که از وا ندادنشون، طرف مقابل وا بده
جذب فیزیکی شده، به صورت فیزیکی جذب شده ( در برابر جذب شیمیایی شده یا chemisorbed )
( American slang ) : حقیقت، اصل ماجرا، واقعیت یا موقعیت ناراحت کننده غیبت، صحبت درباره ی اطلاعات و داستان های شخصی و خصوصی افراد ( tea: T: Truth )
بارگذاری دارویی فرآیند ادغام دارو در کپسول یا ماتریس پلیمری معکوس این فرآیند، آزادسازی دارویی ( drug release ) نام دارد
۱. بسیار کارآمد، قادر، موثر ۲. مجری، اجرا کننده ( کسی که وظیفه، کار یا مراسمی را اجرا می کند )
پس پراکنش
غیرتماسی
ماتریس نواری
سطرکاهی
همسازه ی یک ماتریس
امتیازدهی با چند دگرسنج نک: informant
دگرسنج ( در برابر خودسنجی/خوداظهاری ) ( واژه ی تخصصی در متدولوژی روانشناسی و علوم مربوطه ) informant در روش پژوهشی علوم روانشناسی، فردیه که از اظها ...
بررسی در نمایه ی کی سایت استناد کی سایتی فرآیند بررسی یک پرونده ی حقوقی در نمایه ی کی سایت ( KeyCite ) به منظور چک کردن وضعیت های فعلی و قبلی پروند ...
بررسی در نمایه ی شپارد استناد شپاردی فرآیند بررسی یک پرونده ی حقوقی در نمایه ی شپارد به منظور چک کردن وضعیت های فعلی و قبلی پرونده ( نقض شدن، ارجاع ...
استقراض خالص
اقراض خالص ( میزان خالصی که یک بخش یا واحد برای تامین و تدارک مالی سایر بخش ها یا واحدها در اختیار دارد ) در برابر net borrowing یا استقراض خالص
ضریب مسیر، ضریب علیتی
تورش عدم پاسخدهی ( به پرسشنامه و . . . )
بیش فناور
به حالت روال درآمده
بی عیب و نقص روان بدون اشکال بی دردسر
راه و رسم
بافراست، بینش پژوه
حس رسالت ( تعهد احساسی و هیجانی که افراد نسبت به ماموریت/رسالت سازمان خود دارند )
تاثیر چشمگیر ایجاد کردن اثر مهمی در بر داشتن ایجاد تغییر مهم ( و مثبت ) در شرایط عوض کردن اوضاع
دست داشتن مشغولیت مشارکت دخالت همراهی
ابراز کردن
( در حالت فعلی ) اطمینان حاصل کردن از . . .
نرمش تغییرپذیری
مبتنی بر
روحیه بخش
آرمان گرایانه، آرمانی شده، ایده آل پنداشته
بهره گیری از دست یازیدن به
فرتوت
قوانین آماری بولتزمن
پارامغناطیس
بی کفایت ( خانواده )
دارای پایه و اساس، مبتنی بر. . . ، تثبیت شده، مبنادار
ظاهرشدنی ( در برابر چیزی که برای آن برنامه ریزی شده ) پدیدآمدنی سربرآورده
گسترش دادن، فراخ کردن، فراتر رفتن ( از )
ابراز
کثافت ( در زبان اردو )
مدیریت، قاعده مندی، قاعده گذاری، کنترل قوانین
موسسه ی اعتبارسنجی
در کلیت خود
قید ( شرط ) انحصار همکاری:توافقی که بر مبنای آن، ( یکی از ) طرفین ملزم به خرید ( فروش ) کالا از ( به ) طرف دیگر ( یا هر نوع همکاری دیگر ) به صورت انح ...
کارگزار فرانشیز
توزیع مبلغ ( سود ) کل تسهیم کل مبلغ/سود/درآمد/. . .
گردش درآمد
پیش بینی گردش درآمد
سقف وجه نقد سقف نقدی
سقف اعتبار
میزان بازده داخلی
- تنور چیزی را داغ کردن، بازار چیزی را گرم کردن - پویانمایی ( کردن )
۱. کارمند دفتری ( در بانک، اداره، و . . . ) ۲. مسئول پذیرش ( در هتل، مهمانخانه، و . . . )
داده های ورودی
فلان روز
گرایش فراگیر ویار جهانی، ویار جمعی : )
فراکاربست، چندکاربستی ( در علوم اجتماعی ) : به کار بستن و ترکیب چندین روش علمی در مطالعه ی یک پدیده
مدون، رسمی ( شده ) ، قانون مند ( شده ) ، به ضابطه درآمده
به شکلِ، در قالبِ
برد - برد ( این معادل بسیار مفهومیه و عبارت positive - sum در اصل به حالتی اشاره داره که امکان افزایش سود و مزایا برای هردو طرف وجود داشته باشه ) حا ...
سازش پذیر، سازگار، تطابق پذیر، سریع الرضا
خودروی شهری
برخورداری از منابع
چارچوب، جدول
صنف، شاخه
مثل سگ، مثل چی
کسب و کار مکمل
اغلب، اساساً، در بیشتر موارد، به طور کلی، عمدتاً، غالباً
انداختن سایه ی شک به زیر سوال بردن به شبهه انداختن مورد شک و تردید قرار دادن
انداختن سایه ی شک بر چیزی
اجماع علمی
موضع اجماع، موضع هم رایی
به نحو جانبدارانه، مغرضانه، با غرض ورزی، با تعصب، به شکل یک جانبه
ناآگاه، بی خبر، بی اطلاع
گمراه شده، دارای آگاهی غلط نسبت به امری
جمعی از عوامل
پیشوای فکری عقیده سالار
رسانش دانش ( نشر دانش از طریق ابزار ارتباطی ) این مفهوم نباید با communication science یا علوم ارتباطات ( دانش کار با ابزار ارتباطی و شناخت و بررسی ...
منقطع، ناپایدار، ناقص
محرک
بیش از حد
تشکیلات
۱ ) تهی لهجه ( عاری از لهجه ) : زبان هایی مثل اسپانیایی که فاقد استرس هستن ( تلفظ هر واژه جداگانه یاد گرفته میشه و هر هجا میتونه بار تلفظ رو به دوش ب ...
خواص مقداری در برابر intensive properties یا خواص شدتی
شعر سپید
بمب بنگ، بمب روغنی بنگ یه محصول ساخته شده از روغن دونه ی انگور، ام سی تی و برگ شاهدونه اس ( به صورت روغن شاهدونه البته ) که طعم داره ( یعنی دیگه تلخ ...
ایمیل موقت ایمیل یک بار مصرف
سوءتفاهم نشود برداشت غلط نشود مبادا اشتباه بگیرید نکند غلط برداشت کنید
الکترود غشای زیرکونیای پایدارشده با ایتریا yttria - stabilized zirconia membrane electrode ایتریا: Y2O3 زیرکونیا: ZrO2
تشخیص مازاد، بیش تشخیصی
درمان مازاد، بیش درمانی
انرژی هسته ای ( Nuclear energy )
خوردن ناشی از استرس خوردن برای کاهش استرس خوردن استرسی
هیدروآریل سازی ( اضافه کردن گروه آریل و یک اتم هیدروژن )
زاویه ی تکان ( MRI )
استقبال openness to: استقبال از، پذیرا بودن نسبت به
دوبلور صداپیشه
فاقد پتانسیل بدون آتیه نامحتمل بی رونق غیرمستعد
get by
dubber dubbing voice actor dubbing artist
۱. چاق و تپلو. گرد و گوشتالو ( در مورد هیکل - با کانوتیشن مثبت ) ۲. دور - گرد ( در مورد اشیایی مثل اوریفیس/ ورودی و نام دیگر ورودی دهانه شیپوری )
کم ارج پندار مثال: یک کودک تیزهوش، قربانی نظام کم ارج پندار مدرسه است. A gifted child is a victim in the underestimating schooling system
استثنایی مضاعف کودکان و نوجوانانی که علاوه بر استثنایی بودن از نظر تیزهوشی و سرآمدی، دچار یک نوع اختلال یادگیری نیز می باشند.
اجتماع - خواست آنچه از سمت جامعه از فرد خواسته شده یا انتظار می رود
تیزهوشی gifted: تیزهوش
بسته ( الکترونیک و مدار )
هجوم
۱. فراغت برای تجدید قوا ۲. بی ثمر ماندن، عقیم ماندن
دفتر/دفترچه ی کار
ویژگی اختصاصی، مشخصه
ندامتگاه کودکان و نوجوانان در کل به معنای دستگاه قضایی مربوط به بزهکاران زیر ۱۸ سال که بر حسب مَجاز، به محل نگهداری یا تادیب کودکان و نوجوانان یا ان ...
مصمم، حساب کرده روی چیزی
دانش اندوخته
تعرض جنسی ( این عبارت، تنها تجاوز جنسی رو بیان نمیکنه بلکه هر نوع اقدام جنسی بدون رضایت فرد رو شامل میشه )
بهنجار
نابهنجار، غیرهنجاری
تمام جوانب کاری را سنجیدن
حافظه ی فعال
تکلیف پشت میزی
( روانشناسی تربیتی ) حواس جمعی، در جریان بودن کامل ( نسبت به اوضاع کلاس و دانش آموزان )
در جریان، باخبر، شش دانگ حواس جمع، چهارچشمی مراقب
لاتین تبار ( تبار آمریکای جنوبی و مرکزی ) ( در اغلب موارد ) اسپانیایی یا پرتغالی تبار ( در بعضی موارد خاص )
کم بها داده شده
وارد کردن ( در خصوص ایده های جدید )
خیر همگانی، خیر عمومی، امر عام المنفعه، مصلحت جمعی
تاثیرپذیر
( اصطلاح ) مو، کاکل
اتوکیو، دستگاه متن نما یا تله پرامپتر ( teleprompter ) تجهیزی که متن خبر ( یا غیره ) رو به گوینده ی تلویزیون نشون میده
( مخصوصا در حوزه ی نظامی ) پیاده روی با تجهیزات سنگین و در شرایط جغرافیایی نامساعد
کوله پشتی ( معمولا مورد استفاده برای سربازان و نیروهای نظامی ) که یه زیربند چوبی و یه کمری برای استفاده به عنوان کمربند و بستن کوله به دور کمر داره
نابود، منهدم، درهم کوبیده شده، با خاک یکسان شده شکل دیگر wrecked از زبان مخصوص gaming اشاره به بازیکن یا تیمی که مدام به یه حریف می بازه همینطور توص ...
( این واژه قدیمیه و به ندرت استفاده میشه ) ۱. چرخیدن، گشتن، دور خوردن مثال از شعر "سفری به بیزانس" از "ییتس": Come from the holy fire, perne in a ...
لباس ورزشی ( عامیانه ) ، گرمکن سرتاپا، همون tracksuit
پیروزی راحت و بی دردسر، برد قاطع ( ناشی از ضعف حریف )
مارک خارجی بستنی محبوب و پرطرفدار ، یه چیزی تو مایه های �میهن� خودمون
رقص دب، حرکتی ساده با دو دست که بیشتر از بار رقص و حرکت، بار معنایی و فرهنگی داره ヾ ( - _ - ) ゞ
۱. خل و چل، خل وضع، احمق ۲. کپل، ماتحت
داغون، نابود، له مثال: I'm gutted Kem didn't make it to the final ( داغون شدم "کم" نرسید به فینال )
۱ ) به جا، مناسب و مرتبط ۲ ) شیک و تمیز، جذاب
اصطلاحی برای زمانی که پیشرفت کاری متوقف می شود. حالت خوف و رجا وضعیت انتظار برای ادامه ی کار
سگ نژاد داکسهوند ( Dachshund )
چکاپ کامل معاینه ی تخصصی