محدودیت

/mahdudiyyat/

مترادف محدودیت: انحصار، حصر، تحدید، تنگنا، قید، کمبود

برابر پارسی: تنگنا، چارچوب، کران مندی، نگنا

معنی انگلیسی:
cap, chain, confinement, constraint, curb, limitation, parameter, restraint, restriction, shackle, limbo, stint, straitjacket, stranglehold, trammel

لغت نامه دهخدا

محدودیت. [ م َ دی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) دارای حد بودن. || محدود بودن.

فرهنگ فارسی

۱ - محدود بودن . ۲ - دارای حد بودن .

فرهنگ معین

(مَ یَّ ) [ ازع . ] (مص جع . ) ۱ - محدود بودن . ۲ - دارای حد بودن .

دانشنامه عمومی

محدودیت (بی دی اس ام). محدودیت یا لیمیت ( به انگلیسی: Limit ) اشاره به عدم تمایل شرکت کنندگان در مورد برخی از بازی ها و فعالیت های بی دی اس ام دارد. لیمیت ها معمولا دربرگیرنده رفتارهایی است که فرد اجرای آن روی خود را ممنوع می داند. شرکت کنندگان به طور معمول درمورد فعالیت هایی که قصد انجامش را دارند یا نمی خواهند انجامش دهند، مذاکره می کنند. شرکت کنندگان آنچه را که می خواهند انجام دهند قبل از آغاز شرح می دهند، همچنین هرآنچه که می خواهند انجام دهند یا انجامش را نمی خواهند، به همراه تمامی آنچه که در تحملشان می گنجد یا تحمل نمی کنند، از جمله تعیین حد لیمیت هایشان، شامل این مذاکرات است. به عنوان مثال، معمول است که یک کلمه ایمنی در نظر گرفته شود و اعمال خاصی را نیز ممنوع اعلام کنند.
استفاده از اصطلاح "محدودیت " از مفهوم "بدون محدودیت" به دست می آید. دلیل محدود کردن اعمال به مجموعه مشخصی از فعالیت ها و رفتارها به تمایلات و حدود تحمل عاطفی و فیزیکی افراد برمی گردد .
محدودیت ها را می توان به صورت شفاهی توافق کرد یا می توان آنها را در یک قرارداد رسمی گنجانید. بعضی اوقات شرکت کنندگان در گفتگویی رسمی درباره مرزها و محدودیت هایشان شرکت می کنند، به این امر مذاکره گفته می شود.
برخی از شرکا تصمیم می گیرند محدودیتی تعیین نکنند. این امر معمولاً در کلیت ارباب/برده ، توافق بدون اجماع و بازی مرزی مشاهده می شود. این عمل " ریسک آگاهانه " در نظر گرفته می شود.
اصطلاحات در جوامع مختلف، همچون انجمن های گفتگو، متفاوت هستند. با این حال ، مواردی عمومی وجود دارد که در بی دی اس ام به رسمیت شناخته شده است.
محدودیت شدید کاری است که نباید انجام شود. نقض این سطح از محدودیت غالباً به عنوان دلیلی برای پایان دادن به یک عمل یا حتی یک رابطه تلقی می شود. مواردی مانند: " مدفوع محدودیت شدیدی برای من است" یا "من یک آسیب دیدگی کمر دارم ، بنابراین ضربه زدن به پشت یک محدودیت شدید است".
محدودیت نرم چیزی است که شخص در مورد انجام دادنش تردید دارد و یا روی انجامش محدودیت وضع می کند، اما ممکن است هنوز رضایت ضمنی راجع به آن داشته باشد. ممکن است انجام عملی ممنوع باشد مگر در شرایطی خاص، مثلا انجام عملی بر روی برخی نقاط خاص بدن محدود باشد. محدودیت های نرم همچنین می تواند شامل مواردی باشد که باید با آن محتاطانه برخورد کرد، اگرچه تا حدودی جذاب باشد اما هنوز هم باعث ایجاد احساس ناراحت کننده در یک یا چند شریک باشد.
عکس محدودیت (بی دی اس ام)

محدودیت (فیلم ۱۹۸۰). محدودیت ( به هندی: Bandish ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۰ و به کارگردانی کی. باپایا است. در این فیلم بازیگرانی همچون راجش خانا، هما مالینی، دنی دنزونگپا، بیندیا گوسوامی، تانوجا، اوم پراکاش، آسرانی ایفای نقش کرده اند.
عکس محدودیت (فیلم ۱۹۸۰)

محدودیت (فیلم ۱۹۹۰). محدودیت ( به انگلیسی: Pratibandh ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۰ و به کارگردانی راوی راجا پینستی است. در این فیلم بازیگرانی همچون چیرانجیوی، جوهی چاولا، رامی ردی، جی. وی سومایاجلو، کولبوشان کارباندا و ریما لاگو ایفای نقش کرده اند.
عکس محدودیت (فیلم ۱۹۹۰)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

constraint (اسم)
گرفتاری، توقیف، قید، محدودیت، اجبار، اضطرار، فشار

circumscription (اسم)
محدودیت، تعریف، انحصار، فضایامحیط محدود ومشخص شده

limitation (اسم)
شرط، سابقه، محدودیت، تحدید، محدود سازی

restriction (اسم)
جلوگیری، محدودیت، انحصار، تحدید، تضییق

finiteness (اسم)
محدودیت، تناهی

finitude (اسم)
محدودیت، پایان پذیری

فارسی به عربی

تقیید

پیشنهاد کاربران

مرزبندی
کرانش
محدودیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
هیتاتی hitāti ( اوستایی هیته hita: حد به اضافه پسوند مصدر ساز اوستایی تی )
قید
عدم آزادی کامل
چارچوب
حد و مرز
خط قرمز
تنگنا
انحصار
کمبود امکانات مورد نیاز
control measure
کم توانی، ناتوانی
تنگ میدانی . [ ت َ م َ / م ِ] ( حامص مرکب ) کم وسعتی میدان . محدودیت : فلک هم مرکبی تند است کژجولان که چون کشتی عنان بر پاردم دارد ز روی تنگ میدانی . خاقانی . رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
دوست گرامی ب. الف. بزرگمهر
شورا، ملت خود واژگانی تازی هستند، نوشته ای که شما آن را بازگو کردید برابر ناکارایی از واژه �شورای حقوق بشر سازمان ملل� را در خود دارد، اگر نمی توانیم واژه ای کارآمد و بجا پیشنهاد دهیم دست کم اگر واژگانی که درهم، نارسا و بدون بار درستی هستند را نگوییم بهتر است .
راهبست ( در برخی باره ها )
نمونه:
�کانادا و ۴۰ کشور دیگر در نشست ꞌشورای هوده ی آدمی سازمان [نامور به] ملت های یگانهꞌ از پکن خواستند، بگذارد بازرسانِ ( ناظران ) ناوابسته ی ( مستقل ) جهانی هر چه زودتر ( سریع تر ) و ꞌبدون هیچ راهبستی ( محدودیتی ) ꞌ از استان ( ایالت ) ꞌسین کیانگꞌ بازرسی کنند. �
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/06/blog - post_607. html

کرانمندی، چارچوب
نمونه:
کرانمندی پدیده های طبیعی
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
http://www. behzadbozorgmehr. com/2012/06/blog - post_1330. html

محدود
کم نداشتن
Limitation
ما می توانیم مانند زبان آذری/ترکی و انگلیسی از بسیاری از واژگان خود بن واژه بسازیم و نباید در اینگونه موارد سختگیری کورکورانه داشته باشیم. بنابراین در زبان پارسی نیز می توان گذر از صفت به بن واژه را آسان گرفت و بن واژه های بسیاری ساخت که آنها خود سازنده واژه های بسیاری دیگر خواهند بود و ژرفای زبان پارسی را ژرفتر خواهند کرد. مانند:
...
[مشاهده متن کامل]

محدود = تنگیده از بن واژه ی تنگیدن که از صفت تنگ ساخته شده است.
حدود = تنگش
محدود = تنگیده
محدودیت = تنگش / تنگیدگی/تنگمان

در پارسی " مرزینی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
تنگنا
پای بست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس