inclinometer

/ˌɪnkləˈnɑːmɪtər//ˌɪnklɪˈnɒmɪtə/

شیب سنج، تراز مغناطیسی، الت تعیین تمایل مغناطیسی زمین نسبت بسطح افق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an instrument for measuring an aircraft's or ship's inclination relative to the horizontal.

(2) تعریف: an instrument for measuring the inclination or direction of the earth's magnetism.

جمله های نمونه

1. The inclinometer probe (IP), in place inclinometer (IPI), pipe strain gage and the more recently developed time domain reflectometry (TDR) technique have been used as tools to monitor ground movement.
[ترجمه گوگل]پروب شیب‌سنج (IP)، شیب‌سنج در محل (IPI)، گیج فشار لوله و تکنیک بازتاب‌سنجی دامنه زمانی (TDR) به‌عنوان ابزاری برای نظارت بر حرکت زمین استفاده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]بررسی inclinometer (IP)، در محل inclinometer (IPI)، فشارسنج لوله و روش جدیدتر دامنه زمانی توسعه یافته (TDR)به عنوان ابزاری برای نظارت بر حرکت زمین استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When the deformation of inclinometer pipe arrived critical state, the lateral displacement under the site of critical deformation can not be get conveniently any more.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تغییر شکل لوله شیب سنج به حالت بحرانی رسید، جابجایی جانبی زیر محل تغییر شکل بحرانی دیگر نمی تواند به راحتی به دست آید
[ترجمه ترگمان]وقتی تغییر شکل لوله inclinometer به حالت بحرانی رسید، جابجایی جانبی زیر محل تغییر شکل بحرانی را نمی توان به راحتی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inclinometer sensors solve unique feedback requirements for applications such as leveling platforms, controlling a dancer or controlling tilt angle in a diverse array of industries.
[ترجمه گوگل]سنسورهای شیب سنج نیازهای بازخورد منحصر به فرد را برای برنامه هایی مانند سکوهای تراز، کنترل رقصنده یا کنترل زاویه شیب در مجموعه های متنوعی از صنایع حل می کنند
[ترجمه ترگمان]سنسورهای Inclinometer الزامات بازخورد منحصر به فرد برای کاربردهایی مانند سکوهای leveling، کنترل یک رقصنده یا کنترل زاویه انحراف در انواع مختلف صنایع را حل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Continuous inclinometer is one of the tri-freedom device, which is used on continuous measurement of well parameters including rake angle, azimuth angle and tool angle.
[ترجمه گوگل]شیب‌سنج پیوسته یکی از دستگاه‌های سه‌آزادی است که برای اندازه‌گیری مداوم پارامترهای چاه شامل زاویه چنگک، زاویه آزیموت و زاویه ابزار استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]inclinometer پیوسته یکی از ابزار سه گانه آزادی است که در اندازه گیری پیوسته پارامترهای چاه از جمله زاویه rake، زاویه آزیموت و زاویه ابزار مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. TURCK's single axis inclinometer sensor measures angular tilt in reference to gravity.
[ترجمه گوگل]سنسور شیب سنج تک محور TURCK شیب زاویه ای را با توجه به گرانش اندازه گیری می کند
[ترجمه ترگمان]حسگر های تک محور TURCK زاویه انحراف زاویه ای نسبت به جاذبه را اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We use the inclinometer suitable for this purpose in horizon control for plough installations.
[ترجمه گوگل]ما از شیب سنج مناسب برای این منظور در کنترل افق برای تاسیسات گاوآهن استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از inclinometer مناسب برای این منظور در کنترل افق برای installations گاو استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As the inclinometer tilts with the attached equipment, its acceleration produces deflection in the non - stationary electrode.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که شیب سنج با تجهیزات متصل شده کج می شود، شتاب آن باعث ایجاد انحراف در الکترود غیر ساکن می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که inclinometer به همراه تجهیزات متصل می شود، شتاب آن باعث انحراف در الکترود non می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inclinometer is an Instrument testing drift angle and azimuth of drift hole.
[ترجمه گوگل]شیب سنج یک ابزار تست زاویه رانش و آزیموت سوراخ رانش است
[ترجمه ترگمان]Inclinometer ابزار اندازه گیری زاویه و سمت سوراخ شدگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An inclinometer may be of use if you know the dish elevation offset angle.
[ترجمه گوگل]اگر زاویه افست ارتفاع ظرف را بدانید، ممکن است شیب سنج استفاده شود
[ترجمه ترگمان]اگر زاویه انحراف را بدانید یک inclinometer می تواند مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both static and dynamic deflections are measured by using QY inclinometer.
[ترجمه گوگل]هر دو انحراف استاتیک و دینامیک با استفاده از شیب سنج QY اندازه گیری می شوند
[ترجمه ترگمان]هر دو deflections استاتیک و استاتیک با استفاده از QY inclinometer اندازه گیری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The valve not only possesses the functions of ordinary check valve, but also allows the inclinometer to pass through it smoothly without affecting the deviational survey.
[ترجمه گوگل]سوپاپ نه تنها دارای عملکردهای یک سوپاپ معمولی است، بلکه به شیب سنج اجازه می دهد تا بدون تأثیر بر بررسی انحراف از آن به آرامی عبور کند
[ترجمه ترگمان]دریچه نه تنها دارای عملکردهای سوپاپ کنترل معمولی است، بلکه به the اجازه می دهد تا بدون تاثیر بر نظرسنجی deviational، بدون تاثیر بر نظرسنجی deviational از آن عبور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hardware designs the interface circuit between ATmegal280 and GPS. electronic compass, inclinometer, beacon receiver or digital tuner, including DC motor drive, button, display peripheral circuits.
[ترجمه گوگل]سخت افزار مدار رابط بین ATmegal280 و GPS را طراحی می کند قطب نما الکترونیکی، شیب سنج، گیرنده بیکن یا تیونر دیجیتال، از جمله درایو موتور DC، دکمه، مدارهای جانبی نمایشگر
[ترجمه ترگمان]سخت افزار مدار رابط بین ATmegal۲۸۰ و GPS را طراحی می کند قطب نمای الکترونیکی، inclinometer، گیرنده چراغ راهنما یا tuner دیجیتال، از جمله درایو موتور DC، button، مدارات محیطی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The principle, construction and mathematical model of SRG gyroscopic inclinometer are introduced in brief.
[ترجمه گوگل]اصل، ساختار و مدل ریاضی شیب سنج ژیروسکوپی SRG به طور خلاصه معرفی می شود
[ترجمه ترگمان]اصل، ساخت و مدل ریاضی of gyroscopic ژیروسکوپ به طور خلاصه معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] شیب سنج
[برق و الکترونیک] میل سنج؛شیب سنج 1. وسیله ای که جهت نیروی مغناطیسی زمین را نسبت به صفحه ی افق اندازه می گیرد . 2. وسیله ای که وضعیت هواپیما نسبت به سطح افق را می سنجد .
[ریاضیات] شیب سنج
[معدن] شیبسنج (چاه پیمایی) - انحرافسنج (مکانیک سنگ)

انگلیسی به انگلیسی

• instrument for measuring an angle

پیشنهاد کاربران

زاویه سنج
inclinometer ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: مِیل سنج
تعریف: وسیله ای برای اندازه گیری زاویۀ مِیل مغناطیسی

بپرس