1. he is programmed to sing tonightطبق برنامه امشب آواز خواهد خواند.2. this machine is programmed to start by itselfاین ماشین تنظیم شده است که خود به خود به کار بیافتد.
تنظیم شده، طراحی شده با هدفی خاصبرنامه مند یا قاعده مندخود به خود/خودکارمنظمبرنامه ریزی شده - مثل ویژگی های یک ماشین بدون سرنشینفطری، سرشتی، ذاتی ( در روانشناسی، زیست شناسی و علوم مربوط به رفتار حیوان و انسان )Not programmedتلوزیونبرنامه ممتازprivieged programبرنامه دار کردن+ عکس و لینک