پیشنهادهای سجاد مصلحی (٣٠١)
The correct spelling is "supersede".
I think the correct spelling is "veggie".
The correct spelling is "turquoise".
Careful! "ellipse" is the correct spelling.
The correct spelling is "villain".
The correct spelling is "landlord".
The correct spelling is "disease".
The correct spelling is "nonetheless".
Careful! The correct spelling is "satellite".
Careful! The correct spelling is "obnoxious".
Careful! The correct spelling is "obsolete".
The correct spelling is "welfare".
تا اندازه ای - تا حدودی
The correct spelling is "commission".
به وسیله هلیکوپتر انتقال یافته ( heli borne ) aireborne: از طریق هوا انتقال یافته
در واقع - عملا
An inexperienced newcomer to a particular activity
I think the correct spelling is "asteroid".
The correct spelling is "obsolete".
The correct spelling is "explain".
The correct spelling is "mesmerizing".
The plural form of "oasis"
عنصر استرانسیم
کاتیون آمونیوم با فرمول شیمیایی NH4
The correct spelling is "pursuit".
The correct spelling is sneeze.
The correct spelling is yummy.
The correct spelling is ridiculous.
Disruption is the correct spelling.
decent" is the correct spelling of this word".
چاق تر
sleeping deeply; completely asleep. There was a burglar in my house but I didn't hear him because I was sleeping soundly
bias
very careless, especially about something serious or important
اِتن یا اِتیلن
اتین یا استیلن
طولانی شده
( نفت ) مشبک کاری
قابلیت انبساط
not controlled by a government or law
به طور پی در پی به طور متوالی
1 - چشمگیر - شگرف - فوق العاده 2 - نمایشی - ( مربوط به ) نمایش
a country that is ruled by a prince
ایستابی
means that they transmit from animals to people
( فعل ) بستن دکمه های لباس Button up your jacket
( فعل ) بالا کشیدن زیپ Zip up your jacket
to learn something by watching or listening to other people
مستمر - مداوم - بی وقفه - پیوسته
It is the plural of meniscus. Meniscus is the curved upper surface of a liquid in a tube.
با اعتماد به نفس ( صفت )
توپر solid sphere: کره توپر
misbehave
انبارش
چکش خواری
زغال اخته
corruption
carelessness
You've missed three sessions so far: در این جمله miss به معنی غیبت کردن هست.
make - up session : extra session کلاس جبرانی
( خاطره، نام ) زنده ماندن - باقی ماندن امرار معاش کردن
رویداد بزرگ - حادثه دوران ساز - نقطه عطف
مزو متخلخل
دورهمی
گرما کافت
( زمین شناسی ) فرو رانش
پیشنهاد کردن - عرضه کردن - ارائه کردن - مطرح کردن
discharge of a stream is the volume of flow passing a point per unit time. it's normally measured in cubic metres per second
خط چین
۱ - اتفاقی - تصادفی ۲ - غیر رسمی - خودمانی
If something snaps, or you snap it, it breaks with a short loud noise
abbreviation of posttraumatic stress disorder
هیجان زده - ذوق زده - خوشحال
آرایه تشخیص - جان بخشی به اشیاء
آرایه تشبیه
abbreviation of miles per hour
an elementary particle
نوعی حیوان
an old English measure for length
راس
نیاز شدید
abbreviation of got to
give an opinion about something
disagree with
disagree with
Abbreviation of going to
to be proactive : to act passively
always happy
1 - از روی، به خاطرِ 2 - خارج از
thrift shop: store that sell used goods especially furniture, clothes and toys often in order to raise money for a charity
وصیت نامه
لذت - خوشی - شادی
مجموعه ای از آبشار های کوچک
( کار، مسئولیت ) گرفتن - قبول کردن - پذیرفتن - بر عهده گرفتن
قلب و عروق
قانونمند کردن
oil trap :تله نفتی
تحصیل کرده - درس خوانده
being able to act upon being actionable
آرسنات
رستگاری
محاسبات عددی
نشستن
ژانر
غیر قابل تفکیک
آبپوشیده شدن
حلالیت
قرب
نموداری
the action of canceling something
سرور - خدمات رسان
همفشار
ساکاروز
تجدید پذیر
the ability to be trained
نخ ماهیگیری
Begin doing a job or activity
تار عنکبوت
منجر شدن به - انجامیدن به
تکانه - اندازه حرکت
جفت شده
یون نیترید با سه بار منفی
وابسته بودن به - متکی بودن به - حساب کردن روی
Public Relations :روابط عمومی
وسیله ای برای فر دادن مو
Prodigy is a young person with exceptional abilities
The person employed in the automobile manufacturing industry
The hours or days of work in a calendar week
نوعی بیماری
Walks of life : ابعاد زندگی
فرا واقع گرایی
سؤال - پرسش - جست و جو
Paralyzed in all four limbs کسی که چهار دست و پاش فلج شده است.
feeling
What gives me hope and encouragement
Make something seem fashionable attractive interesting etc
Extreme sadness specially because someone you love has died
To exceed the expected or usual boundary or limit
Extremely sad or shocked
شتاب دهنده
ایزوتوپ - هم مکان اتم های یک عنصر که عدد اتمی یکسان ولی عدد جرمی متفاوت دارند
دگرگونی
igneous rock:سنگ آذرین
( نفت ) سنگ پوش
اجرا کننده - هنرمند - ( تئاتر ) بازیگر - ( موسیقی ) نوازنده - خواننده
directly in front of us ; while we watch
unit of solid angle
unit of luminous intensity
amount of substance
گرماده
صفحه مختصات
طنز پرداز
عدد گویا - مجموعه اعداد گویا
زیر لایه
ضد مشتق - پاد مشتق - انتگرال
عقب افتاده - معلول
A judge or arbitrator especially in a dispute or competition
boldfaced words کلمات ( با فونتِ ) درشت
آرایش الکترونی
آرایش
آفبا
واکنش دهنده
فر آورده
1 - استراحت کردن - استراحت دادن به 2 - استراحت - فراغت 3 - بقیه - باقی rest on /upon: 1 - بستگی داشتن به - وابسته بودن به - متکی بودن به 2 - ناشی بود ...
1 - متمرکز کردن 2 - متمرکز شدن 3 - دقت کردن 4 - توجه کردن
To throw something is to use your hand to make it go through the air
ناگهانی all of a sudden: ناگهان
as follows:به شرح زیر following: 1 - زیر - ذیل 2 - آینده - بعد 3 - آنچه که در زیر می آید - موارد زیر
The community is a group of people who live together
as a result: بنابراین - پس - از این رو - در نتیجه as a result of: در نتیجه ی - به علتِ - به دلیلِ result from: ناشی بودن از - سرچشمه گرفتن از result ...
1 - آموزش 2 - ( در جمع ) دستور العمل 3 - ( در جمع ) دستور - دستورات 4 - ( در جمع ) توصیه - توصیه ها منظور از در جمع instructions است.
درباره ی - راجع به - در خصوصِ
1 - نگران 2 - علاقه مند - مشتاق as far as something is concerned: تا آنجا که به چیزی مربوط می شود - در مورد be concerned about/ for sth: 1 - نگران چی ...
( جنگ، دعوا، آتش و. . . ) در گرفتن - شروع شدن
1 - ( ماشین، دستگاه ) خراب شدن - از کار افتادن 2 - بی نتیجه ماندن - با شکست مواجه شدن
( سرزمین، ایالت ) تجزیه شدن - جدا شدن
فرض کردن - تصور کردن - گمان کردن - حدس زدن - فکر کردن be supposed to do something: قرار بودن که - بنا بودن که - موظف بودن که
1 - لحظه - آن - دقیقه 2 - وقت - موقع - زمان at the moment: درحال حاضر - الان Of the moment: فعلی - کنونی - روز
شکار کردن - به شکارِ. . . . . . رفتن
١ - روگردان شدن 2 - جداشدن - راهِ خود را جدا کردن
دشمن شدن با - مخالف. . . . . شدن
1 - ( تلویزیون وغیره ) صدای. . . . . راکم کردن 2 - ( پیشنهاد، شخص وغیره ) رد کردن - نپذیرفتن
چه می شد اگر
1 - نقاشی - ترسیم 2 - طرح 3 - تابلو نقاشی
دو تا دو تا - جفت جفت
ناحیه مردابی - زمین باتلاقی - باتلاق
Super means really good
علی رغمِ - باوجودِ
1 - ( شخص ) سختگیر 2 - ( قانون، تربیت ) سخت - خشک - خشن
لامپ
موجود زنده
( عمل ) روشن کردن - نورپردازی
( موشک و غیره ) بلند شدن - پرتاب
To interfere is to cause problems and keep something from happening
Someone who is gentle is kind and calm
A genius is a very smart person
1 - نبوغ - خلاقیت 2 - نابغه - با استعداد
1 - اسارت - گرفتاری 2 - ( جانوران ) قفس - باغ وحش
1 - اسیر کردن - دستگیر کردن - گرفتن 2 - تصرف کردن - تسخیر کردن
خلاص شدن از دستِ/شرِ کسی یا چیزی
If someone ought to do something then it is the right thing to do
An impression is the way of thinking about someone or something
بزرگ - خیلی بزرگ - عظیم زیاد - فراوان
To declare is to say something officially
To have plenty of something is to have more than you need
( در جمع ) مقامات - مراجع - اولیای امور
Authority is the power that someone has because of their position مانند: The policeman has authority on the streets
اسم خاص مؤنث
قابل ملاحظه - زیاد - قابل توجه
1 - all the time دائماً - مدام - همواره - همیشه - پیوسته 2 - a short time مدت کوتاهی 3 - at a time هردفعه - هر بار 4 - at the time در آن وقت - در ...
دائماً - مدام - همواره - همیشه - پیوسته
اوقات خوشی داشتن
اکثر اوقات - بیشتر مواقع - اغلب
فعلاً - عجالتاً
تا وقتی که - تا زمانی که - تا قبل از اینکه
برای مدتی
گاهی - بعضی وقت ها - گاه گاهی
در آن وقت - در آن موقع - در آن زمان
هر دفعه - هر بار
If something is broad, it is wide
1 - گذشته 2 - ( ماه، هفته وغیره ) پیش، قبل، گذشته 3 - از جلویِ، از کنارِ
قانع کننده - متقاعد کننده - ترغیب کننده
پذیرایِ - آماده ی شنیدنِ
چندین بار - به دفعات
حد - اندازه to a large extent : به میزان زیاد to some extent : تاحدی - تا اندازه ای
To debate is to seriously discuss something with someone
A colony is a country controlled by another country مثال ؛ the USA was at one time a colony of Great Britain
1 - حال، حوصله 2 - ( سخنرانی و غیره ) فضا، حال و هوا be in the mood for something حال/حوصله چیزی را داشتن
A guy is an informal way to call a man
چند ( تا ) - یکی دو تا
To sink into something is to slowly fall into it ( به آرامی ) فرو رفتن - ( به آرامی ) پایین رفتن - ( به آرامی ) غرق شدن
نتیجه - پیامد A consequence is a result of a choice or action
سینما
The military is the armed forces of a country
اسم خاص مؤنث - سوزان
( جیغ، فریاد و غیره ) زدن
An explosion is a violent burst usually with a loud sound
When someone is polite they are acting in a thoughtful way
A household is all the people who live in one house
خداحافظ - قربانت
Don't work too hard مواظب خودت باش.
مواظب خودت باش.
موفق شدن به انجام کاری
کنار آمدن با - ساختن با - جور بودن با
خوشوقتم
بفرمایید کیک بخورید /از کیک میل کنید
مخفف unidentified flying object
سیبل دارت
سر بخاری - پیش بخاری
کسی که اسنوبرد بازی می کند.
If the weather is cool it is a little bit cold
انتقال دادن - نقل مکان کردن - احساساتِ. . . . . . را برانگیختن
در - در ظرف - در داخل - در چارچوب
اسم خاص مذکر - جیمی
نانسی
نام یک فیلم امریکایی
To notice something is to see it for the first time
شعبده باز
مطمئن - قطعی - حتمی - مسلّم - معین - مشخص - خاص
A driveway is a short private road that leads to a person's home
راه ماشین رو - ورودی اتومبیل
نه چندان - به ندرت - بسیار کم
به پایان رسیدن - تمام شدن
بالاخره - سرانجام
1 - منتهی شدن به - انجامیدن به 2 - سرانجام به. . . . . . رسیدن
Stick ؛ 1 - چسبیدن - چسباندن 2 - لول - قطعه - تکه Stick in one's mind ؛ در ذهن کسی ماندن Stick out ؛ 1 - بیرون زدن ( از ) 2 - کاملاً آشکار بودن - پید ...
گستره - محدوده - طیف - حوزه - دامنه - نوسان داشتن - متغیر بودن - گسترش داشتن - امتداد داشتن
رنگارنگ - رنگی
مترو
مانند - همانند
dollar or dollars
لوازم آرایشی
گذشته فعل dig به معنی حفر کردن - کندن
به طور همزمان
خوارج دشمنان حضرت علی ( ع ) در جنگ نهروان
ستمگران دشمنان حضرت علی ( ع ) در جنگ صفّین
پیمان شکنان دشمنان حضرت علی ( ع ) در جنگ جمل ( از جمله طلحه و زبیر و عایشه ( همسر پیامبر ) )
تحقیق - بررسی - مطالعه - رسیدگی - بازجویی
به جایِ - در عوضِ - به جای اینکه
برای مثال - به عنوان نمونه
دادگاه تفتیش عقاید
نخستین - اولیه - آغازین
سیستم ایمنی بدن
انتخاباتی، ( مربوط به ) انتخاب کنندگان
به شرط اینکه - مادامی که - تا وقتی که
تا کی - چقدر طول دارد ( در ریاضیات )
تازه - همین الان
به جز
دیگر
در حال حاضر
فعلی - کنونی - روز
چه شده است؟
از سوی دیگر
از یک سو
بلکه
ترجیح دادن
صلح طلبی
بسیار قیام کننده
بدی کردن
به زور - اضطراراً
انحراف ذهن و آگاهی فرد یا جامعه از انجام یک کار لازم و ضروری با دعوت فریبنده و شوم به انجام کاری که در آن موقعیت ضروری نیست