hydrate

/ˈhaɪˌdret//ˈhaɪdreɪt/

معنی: هیدرات، جسم مرکب ابدار
معانی دیگر: (شیمی)، آبدارنده، آبداره، هیدرات کردن یا شدن، ابشتن
hydrate( dret)
جسم مرکب ابدار، چیزی که با اب ترکیب شده باشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a compound that contains water in chemical combination.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: hydrates, hydrating, hydrated
مشتقات: hydration (n.)
• : تعریف: to become or cause to become chemically combined with water or its elements.
متضاد: dehydrate

جمله های نمونه

1. After-sun products will cool and hydrate your skin.
[ترجمه گوگل]محصولات پس از آفتاب پوست شما را خنک و آبرسانی می کنند
[ترجمه ترگمان]بعد از این که محصولات آفتاب پوست شما را خنک و مرطوب خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mrs Fellows is well nourished and well hydrated before she has surgery.
[ترجمه گوگل]خانم فلوس قبل از جراحی تغذیه و آبرسانی خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]خانم Fellows قبل از اینکه جراحی شود به خوبی تغذیه و آبدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many of the birds are being hydrated with electrolytes via a catheter and kept warm on heating pads to treat hypothermia.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرندگان با الکترولیت ها از طریق کاتتر هیدراته می شوند و برای درمان هیپوترمی روی پدهای گرمایشی گرم نگه داشته می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این پرندگان به همراه الکترولیت ها (catheter)، آب خود را مرطوب کرده و برای درمان hypothermia گرم نگه می داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another large reservoir of fossil fuels, solid gas hydrates, has recently come to public recognition.
[ترجمه گوگل]مخزن بزرگ دیگری از سوخت های فسیلی، هیدرات های گاز جامد، اخیراً به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]یک منبع بزرگ دیگر از سوخت های فسیلی، هیدرات گاز جامد، به تازگی به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many of the rescued birds are being hydrated with electrolytes and kept warm on a heating pad.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرندگان نجات یافته با الکترولیت ها هیدراته می شوند و روی یک پد حرارتی گرم می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پرندگان نجات یافته، با الکترولیت آب مرطوب می شوند و بر روی یک تشک گرمایی گرم نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These positively charged ions are themselves highly hydrated.
[ترجمه گوگل]این یون های دارای بار مثبت خود بسیار هیدراته هستند
[ترجمه ترگمان]این یون های مثبت به شدت آبدار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Keeping hydrated improves the body's ability to trap and neutralize those microbes before they can gain a foothold.
[ترجمه گوگل]هیدراته نگه داشتن توانایی بدن در به دام انداختن و خنثی کردن آن میکروب ها را قبل از اینکه بتوانند جای پای خود را به دست آورند، بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]مرطوب نگهداشتن توانایی بدن برای دام انداختن و خنثی سازی این میکروب ها قبل از اینکه بتوانند جای پایی ایجاد کنند را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The results produced by chloral hydrate suppository hard and soft moderate, stable, easy to use for clinical.
[ترجمه گوگل]نتایج حاصل از شیاف هیدرات کلرال سخت و نرم متوسط، پایدار، آسان برای استفاده بالینی
[ترجمه ترگمان]نتایجی که توسط هیدرات chloral تولید می شود سخت و ملایم، پایدار و آسان است که برای بالینی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Corrosively medium for chemical production such as sodium hydrate, caustic soda, sulfuric acid, nitric acid, acetic acid, fatty acid.
[ترجمه گوگل]محیط خورنده برای تولید مواد شیمیایی مانند هیدرات سدیم، سود سوزآور، اسید سولفوریک، اسید نیتریک، اسید استیک، اسید چرب
[ترجمه ترگمان]واسط Corrosively برای تولید مواد شیمیایی مثل آب سدیم، سود سوزآور، سولفوریک اسید، نیتریک اسید، اسید چرب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The increasing dose of chloral hydrate through single intraperitoneal injection to prolong the anesthesia duration resulted in enhancing the inhibition of cardiac function.
[ترجمه گوگل]افزایش دوز کلرال هیدرات از طریق تزریق داخل صفاقی منفرد برای طولانی کردن مدت بیهوشی منجر به افزایش مهار عملکرد قلب شد
[ترجمه ترگمان]دوز افزایشی هیدرات از طریق تزریق تک intraperitoneal برای طولانی کردن طول مدت بی حسی ناشی از افزایش کارآیی عملکرد قلبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Main characteristics of hydrazine hydrate, industrial production process and development status were introduced.
[ترجمه گوگل]ویژگی های اصلی هیدرات هیدرازین، فرآیند تولید صنعتی و وضعیت توسعه معرفی شد
[ترجمه ترگمان]خصوصیات اصلی هیدرات، فرآیند تولید صنعتی و وضعیت توسعه معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Animals were kept under light anaesthesia thereafter with ip chloral hydrate.
[ترجمه گوگل]سپس حیوانات تحت بیهوشی سبک با هیدرات کلرال IP نگهداری شدند
[ترجمه ترگمان]حیوانات از آن پس با hydrate chloral، تحت نور anaesthesia نگهداری می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At those temperatures and pressures, methane combines with water into a solid form called a gas hydrate.
[ترجمه گوگل]در آن دما و فشار، متان با آب ترکیب می شود و به شکل جامدی به نام هیدرات گازی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]در آن دما و فشار، متان با آب به شکل جامد به نام هیدرات گاز ترکیب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These very weak stones are rich in water, which is bound up in both hydrated salts and clay minerals.
[ترجمه گوگل]این سنگ های بسیار ضعیف سرشار از آب هستند که هم در نمک های هیدراته و هم در مواد معدنی رسی به هم متصل می شوند
[ترجمه ترگمان]این سنگ های بسیار ضعیف در آب غنی هستند که در هر دو نمک های محلول و مواد معدنی رس تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هیدرات (اسم)
hydrate

جسم مرکب ابدار (اسم)
hydrate

تخصصی

[شیمی] آبپوش شدن، آبدار، هیدرات
[عمران و معماری] فاصله بندی شیرهای آتش نشانی - فاصله گذاری شیرهای آتش نشانی - جسم مرکب آبدار - آبیدن - آبپوشیدن - آبدار کردن
[مهندسی گاز] آبدار، جسم مرکب آبدار، هیدرات
[نساجی] هیدرات
[نفت] آبدار

انگلیسی به انگلیسی

• compound containing water combined with another compound or element (chemistry)
combine chemically with water (chemistry)
a hydrate is a chemical that contains water; a technical term.

پیشنهاد کاربران

روی شامپو و کرم ینی ابرسان
آبرسانی کردن
پر انرژی ؛ سرحال
پَشَنجیدَن
پَسانیدَن.
آبگینیدن =
آب
گین ( دارندگی )
یدن
باعث شدن تا چیزی آبگین/آبدار شود.
Dehydrate
وابگینیدن =
وا ( منفی کننده مانند واکنش )
آب
گین ( دارندگی مانند خشمگین )
یدن = کارواژهنده/کارواژه ساز
باعث شدن تا چیزی آبگینِگی خود را از دست بدهد.
آبرسانیدن
آبرسان
به معنی آب کافی خوردن هستش
مثال : stay hydrate = ( تقریبا معنیش میشه به اندازه ی کافی اب بخورین و بدنتون کم آب نباشه )
آبپوشیده شدن

بپرس