پیشنهادهای سجاد مصلحی (٣٠٠)
1 - نگران 2 - علاقه مند - مشتاق as far as something is concerned: تا آنجا که به چیزی مربوط می شود - در مورد be concerned about/ for sth: 1 - نگران چی ...
1 - ( تلویزیون وغیره ) صدای. . . . . راکم کردن 2 - ( پیشنهاد، شخص وغیره ) رد کردن - نپذیرفتن
هر دفعه - هر بار
فرض کردن - تصور کردن - گمان کردن - حدس زدن - فکر کردن be supposed to do something: قرار بودن که - بنا بودن که - موظف بودن که
( در جمع ) مقامات - مراجع - اولیای امور
( جنگ، دعوا، آتش و. . . ) در گرفتن - شروع شدن
به جز
به شرط اینکه - مادامی که - تا وقتی که
مطمئن - قطعی - حتمی - مسلّم - معین - مشخص - خاص
1 - گذشته 2 - ( ماه، هفته وغیره ) پیش، قبل، گذشته 3 - از جلویِ، از کنارِ
چه می شد اگر
1 - ( شخص ) سختگیر 2 - ( قانون، تربیت ) سخت - خشک - خشن
در - در ظرف - در داخل - در چارچوب
1 - اسیر کردن - دستگیر کردن - گرفتن 2 - تصرف کردن - تسخیر کردن
حد - اندازه to a large extent : به میزان زیاد to some extent : تاحدی - تا اندازه ای
1 - استراحت کردن - استراحت دادن به 2 - استراحت - فراغت 3 - بقیه - باقی rest on /upon: 1 - بستگی داشتن به - وابسته بودن به - متکی بودن به 2 - ناشی بود ...
نخستین - اولیه - آغازین
به طور همزمان
1 - آموزش 2 - ( در جمع ) دستور العمل 3 - ( در جمع ) دستور - دستورات 4 - ( در جمع ) توصیه - توصیه ها منظور از در جمع instructions است.
در آن وقت - در آن موقع - در آن زمان
1 - از روی، به خاطرِ 2 - خارج از
گستره - محدوده - طیف - حوزه - دامنه - نوسان داشتن - متغیر بودن - گسترش داشتن - امتداد داشتن
خوشوقتم
بلکه
سینما
پیشنهاد کردن - عرضه کردن - ارائه کردن - مطرح کردن
Stick ؛ 1 - چسبیدن - چسباندن 2 - لول - قطعه - تکه Stick in one's mind ؛ در ذهن کسی ماندن Stick out ؛ 1 - بیرون زدن ( از ) 2 - کاملاً آشکار بودن - پید ...
as a result: بنابراین - پس - از این رو - در نتیجه as a result of: در نتیجه ی - به علتِ - به دلیلِ result from: ناشی بودن از - سرچشمه گرفتن از result ...
1 - all the time دائماً - مدام - همواره - همیشه - پیوسته 2 - a short time مدت کوتاهی 3 - at a time هردفعه - هر بار 4 - at the time در آن وقت - در ...
تا کی - چقدر طول دارد ( در ریاضیات )
1 - منتهی شدن به - انجامیدن به 2 - سرانجام به. . . . . . رسیدن
هیجان زده - ذوق زده - خوشحال
گاهی - بعضی وقت ها - گاه گاهی
۱ - اتفاقی - تصادفی ۲ - غیر رسمی - خودمانی
علی رغمِ - باوجودِ
مخفف unidentified flying object
انتقال دادن - نقل مکان کردن - احساساتِ. . . . . . را برانگیختن
دائماً - مدام - همواره - همیشه - پیوسته
بزرگ - خیلی بزرگ - عظیم زیاد - فراوان
تجدید پذیر
تا وقتی که - تا زمانی که - تا قبل از اینکه
Don't work too hard مواظب خودت باش.
A household is all the people who live in one house
قانع کننده - متقاعد کننده - ترغیب کننده
موجود زنده
To sink into something is to slowly fall into it ( به آرامی ) فرو رفتن - ( به آرامی ) پایین رفتن - ( به آرامی ) غرق شدن
1 - ( ماشین، دستگاه ) خراب شدن - از کار افتادن 2 - بی نتیجه ماندن - با شکست مواجه شدن
1 - نبوغ - خلاقیت 2 - نابغه - با استعداد
Extremely sad or shocked
چند ( تا ) - یکی دو تا