پیشنهادهای سجاد مصلحی (٣٠٠)
طنز پرداز
عدد گویا - مجموعه اعداد گویا
زیر لایه
ضد مشتق - پاد مشتق - انتگرال
عقب افتاده - معلول
A judge or arbitrator especially in a dispute or competition
boldfaced words کلمات ( با فونتِ ) درشت
آرایش الکترونی
آرایش
آفبا
واکنش دهنده
فر آورده
1 - استراحت کردن - استراحت دادن به 2 - استراحت - فراغت 3 - بقیه - باقی rest on /upon: 1 - بستگی داشتن به - وابسته بودن به - متکی بودن به 2 - ناشی بود ...
1 - متمرکز کردن 2 - متمرکز شدن 3 - دقت کردن 4 - توجه کردن
To throw something is to use your hand to make it go through the air
ناگهانی all of a sudden: ناگهان
as follows:به شرح زیر following: 1 - زیر - ذیل 2 - آینده - بعد 3 - آنچه که در زیر می آید - موارد زیر
The community is a group of people who live together
as a result: بنابراین - پس - از این رو - در نتیجه as a result of: در نتیجه ی - به علتِ - به دلیلِ result from: ناشی بودن از - سرچشمه گرفتن از result ...
1 - آموزش 2 - ( در جمع ) دستور العمل 3 - ( در جمع ) دستور - دستورات 4 - ( در جمع ) توصیه - توصیه ها منظور از در جمع instructions است.
درباره ی - راجع به - در خصوصِ
1 - نگران 2 - علاقه مند - مشتاق as far as something is concerned: تا آنجا که به چیزی مربوط می شود - در مورد be concerned about/ for sth: 1 - نگران چی ...
( جنگ، دعوا، آتش و. . . ) در گرفتن - شروع شدن
1 - ( ماشین، دستگاه ) خراب شدن - از کار افتادن 2 - بی نتیجه ماندن - با شکست مواجه شدن
( سرزمین، ایالت ) تجزیه شدن - جدا شدن
فرض کردن - تصور کردن - گمان کردن - حدس زدن - فکر کردن be supposed to do something: قرار بودن که - بنا بودن که - موظف بودن که
1 - لحظه - آن - دقیقه 2 - وقت - موقع - زمان at the moment: درحال حاضر - الان Of the moment: فعلی - کنونی - روز
شکار کردن - به شکارِ. . . . . . رفتن
١ - روگردان شدن 2 - جداشدن - راهِ خود را جدا کردن
دشمن شدن با - مخالف. . . . . شدن
1 - ( تلویزیون وغیره ) صدای. . . . . راکم کردن 2 - ( پیشنهاد، شخص وغیره ) رد کردن - نپذیرفتن
چه می شد اگر
1 - نقاشی - ترسیم 2 - طرح 3 - تابلو نقاشی
دو تا دو تا - جفت جفت
ناحیه مردابی - زمین باتلاقی - باتلاق
Super means really good
علی رغمِ - باوجودِ
1 - ( شخص ) سختگیر 2 - ( قانون، تربیت ) سخت - خشک - خشن
لامپ
موجود زنده
( عمل ) روشن کردن - نورپردازی
( موشک و غیره ) بلند شدن - پرتاب
To interfere is to cause problems and keep something from happening
Someone who is gentle is kind and calm
A genius is a very smart person
1 - نبوغ - خلاقیت 2 - نابغه - با استعداد
1 - اسارت - گرفتاری 2 - ( جانوران ) قفس - باغ وحش
1 - اسیر کردن - دستگیر کردن - گرفتن 2 - تصرف کردن - تسخیر کردن
خلاص شدن از دستِ/شرِ کسی یا چیزی
If someone ought to do something then it is the right thing to do