principality

/ˌprɪnsəˈpæləti//ˌprɪnsɪˈpælɪti/

معنی: شاهزادگی، قلمرو شاهزاده
معانی دیگر: امیرنشین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: principalities
(1) تعریف: the area ruled by a prince.

(2) تعریف: the position, authority, or rule of a prince.

جمله های نمونه

1. The principality has the highest proportion of homes built more than 100 years ago.
[ترجمه گوگل]این شاهزاده بیشترین نسبت خانه های ساخته شده در بیش از 100 سال پیش را دارد
[ترجمه ترگمان]این امیرنشین بیش ترین سهم خانه های ساخته شده بیش از ۱۰۰ سال پیش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In 5700 the principality of Piedmont measured about 500 square kilometres in extent.
[ترجمه گوگل]در سال 5700 قلمرو پیمونت حدود 500 کیلومتر مربع وسعت داشت
[ترجمه ترگمان]در ۵۷۰۰ نفر از املاک Piedmont در حدود ۵۰۰ کیلومتر مربع وسعت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The whole of the Principality - Mr. Speaker Order.
[ترجمه گوگل]کل شاهزاده - دستور آقای سخنگو
[ترجمه ترگمان] \"کل انجمن\" principality
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The principality measured about 500 kilometres in extent.
[ترجمه گوگل]وسعت این شاهزاده حدود 500 کیلومتر بود
[ترجمه ترگمان]این املاک در حدود ۵۰۰ کیلومتر تا حدودی محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But in the principality last week he was hailed as a greater poet than Dylan Thomas.
[ترجمه گوگل]اما هفته گذشته در پادشاهی از او به عنوان شاعری بزرگتر از دیلن توماس استقبال شد
[ترجمه ترگمان]اما در این امیرنشین هفته گذشته او به عنوان شاعری بزرگ تر از دیلن توماس مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Monaco is a principality.
[ترجمه گوگل]موناکو یک شاهزاده است
[ترجمه ترگمان]موناکو یکی از املاک خصوصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has also undertaken many activities within the Principality including the development of Certificate of Management Studies courses in other institutions.
[ترجمه گوگل]همچنین فعالیت های بسیاری را در داخل شاهزاده انجام داده است، از جمله توسعه دوره های گواهینامه مطالعات مدیریت در سایر موسسات
[ترجمه ترگمان]این سازمان همچنین فعالیت های زیادی در این قلمرو از جمله توسعه گواهی دوره های مطالعات مدیریت در موسسات دیگر انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I know it means 'monk', the Principality of Monaco, Bayern Munich and the Monaco Grand Prix, but that's all.
[ترجمه گوگل]من می دانم که این به معنای "راهب"، شاهزاده موناکو، بایرن مونیخ و جایزه بزرگ موناکو است، اما تمام
[ترجمه ترگمان]می دانم که این به معنی راهب، قلمرو موناکو، بایرن مونیخ و جایزه بزرگ موناکو است، اما همین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The principality of Liechtenstein has decided to make itself available to private clients, from $70,000 a night, complete with customized street signs and temporary currency.
[ترجمه گوگل]شاهزاده لیختن اشتاین تصمیم گرفته است تا از شبی 70000 دلار، با علائم خیابانی سفارشی و ارز موقت، خود را در دسترس مشتریان خصوصی قرار دهد
[ترجمه ترگمان]قلمرو پادشاهی Liechtenstein تصمیم گرفته است که خود را در دسترس مشتریان خصوصی قرار دهد، از ۷۰،۰۰۰ دلار در شب، کامل با علائم خیابانی سفارشی و ارز موقت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Principality of Monaco or Monaco is located between the Mediterranean Sea and France along the French Riviera or C?te d"Azur (The Blue Coast).
[ترجمه گوگل]شاهزاده موناکو یا موناکو بین دریای مدیترانه و فرانسه در امتداد ریویرا فرانسه یا C?te d"Azur (ساحل آبی) واقع شده است
[ترجمه ترگمان]قلمرو موناکو یا موناکو بین دریای مدیترانه و فرانسه در امتداد ریوی فرانسه یا C قرار دارد؟ te (ساحل آبی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A proto-Slovak state known as the Nitrian Principality arose in the 8th century and became part of the core of Great Moravian Empire in 83
[ترجمه گوگل]یک دولت اسلواکی اولیه به نام شاهزاده نیتریان در قرن هشتم به وجود آمد و در سال 83 بخشی از هسته اصلی امپراتوری موراویا شد
[ترجمه ترگمان]در قرن هشتم میلادی، به عنوان بخشی از هسته امپراطوری موراوی بزرگ موراوی به نام منطقه proto شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Get yourself an official Noble Title Principality of Sealand a Lord, Lady, Baron or Baroness!
[ترجمه گوگل]برای خود یک لقب نجیب رسمی شاهزاده سیلند یک لرد، بانو، بارون یا بارونس دریافت کنید!
[ترجمه ترگمان]یک عنوان قهرمانی نوبل به خودتان بدهید: بانو، بانو، بارون یا بارون!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A woman who is ruler of a principality.
[ترجمه گوگل]زنی که حاکم یک اصالت است
[ترجمه ترگمان]زنی که در قلمرو پادشاهی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The western part of Moldavia remained an autonomous principality and united with Walachia to form the Old Kingdom of Romania in 185
[ترجمه گوگل]بخش غربی مولداوی به عنوان یک حکومت خودمختار باقی ماند و با والاچیا متحد شد تا پادشاهی قدیم رومانی را در سال 185 تشکیل دهد
[ترجمه ترگمان]بخش غربی مولداوی بخشی خودمختار بود و با Walachia متحد شد تا پادشاهی کهن رومانی را در سال ۱۸۵ شکل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The principality of Liechtenstein has decided to make itself available to private clients, from $70,000 a night, complete with customised street signs and temporary currency.
[ترجمه گوگل]شاهزاده لیختن اشتاین تصمیم گرفته است تا از شبی 70000 دلار، با علائم خیابانی سفارشی و ارز موقت، خود را در دسترس مشتریان خصوصی قرار دهد
[ترجمه ترگمان]قلمرو پادشاهی of تصمیم گرفته است که خود را در دسترس مشتریان خصوصی قرار دهد، از ۷۰،۰۰۰ دلار در شب، کامل با علایم خیابانی و واحد پول موقتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاهزادگی (اسم)
princedom, principality

قلمرو شاهزاده (اسم)
principality

انگلیسی به انگلیسی

• territory ruled by a prince
a principality is a country that is ruled by a prince.

پیشنهاد کاربران

امارت
principality ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: شاهزاده نشین
تعریف: کشوری که فردی با لقب شاهزاده بر آن حکومت می کند
شاهزاده نشین
the position or responsibilities of a principal
( as of a school )
Or a chief
a country that is ruled by a prince

بپرس