soundly

/ˈsaʊndli//ˈsaʊndli/

معنی: کاملا
معانی دیگر: بطورصحیح وسالم

جمله های نمونه

1. Walk groundly; talk profoundly; drink roundly; sleep soundly.
[ترجمه ادوارد] محکم راه برو؛ عمیق حرف بزن، "می" کم بنوش و با خیال راحت بخواب
|
[ترجمه گوگل]زمینی راه بروید؛ عمیق صحبت کنید؛ گرد بنوشید؛ راحت بخواب
[ترجمه ترگمان]تند راه برو، حسابی حرف بزن، رک و رک حرف بزن، راحت بخواب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Though he slept soundly, he awoke instantly.
[ترجمه گوگل]با اینکه راحت می خوابید، فورا از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]با اینکه به خواب عمیقی فرورفته بود فورا از خواب پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Duke was soundly defeated in this month's Louisiana governor's race.
[ترجمه گوگل]دوک در مسابقه فرمانداری لوئیزیانا در این ماه کاملاً شکست خورد
[ترجمه ترگمان]دوک در مسابقه فرماندار لوییزیانا در این ماه به شدت شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The child slept soundly in her cradle.
[ترجمه گوگل]کودک در گهواره اش راحت خوابید
[ترجمه ترگمان]بچه در گهواره به خواب عمیقی فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That boy deserves to be soundly thrashed!
[ترجمه گوگل]آن پسر شایسته کوبیدن است!
[ترجمه ترگمان]این پسر سزاوار کتک خوردن است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The manager rated him soundly and then dismissed him.
[ترجمه گوگل]مدیر به او امتیاز داد و سپس اخراجش کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر به آرامی او را برانداز کرد و بعد او را مرخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The baby slept soundly all night.
[ترجمه گوگل]بچه تمام شب را راحت خوابید
[ترجمه ترگمان]بچه تمام شب را خوابیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our team was comfortably/easily/soundly beaten in the first round of the competition.
[ترجمه گوگل]تیم ما در دور اول مسابقه راحت/آسان/خوب شکست خورد
[ترجمه ترگمان]تیم ما در دور اول مسابقه راحت \/ راحت \/ راحت شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The committee soundly rejected all of the proposed changes.
[ترجمه گوگل]این کمیته با قاطعیت تمام تغییرات پیشنهادی را رد کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیته به شدت تمام تغییرات پیشنهادی را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The visiting side were soundly thrashed.
[ترجمه گوگل]طرف بازدید کننده به شدت کوبیده شد
[ترجمه ترگمان]در این موقع به شدت کتک مفصلی خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was too soundly asleep to hear Stefano's return.
[ترجمه گوگل]او برای شنیدن بازگشت استفانو آنقدر به خواب عمیقی فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]او خیلی راحت خوابیده بود که بتواند به برگشتن ایندیا گوش بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The children were all sleeping soundly.
[ترجمه گوگل]بچه ها همگی آرام خوابیده بودند
[ترجمه ترگمان]بچه ها به خواب عمیقی فرورفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has been soundly defeated at chess.
[ترجمه گوگل]او در شطرنج کاملا شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]او در شطرنج شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was soundly beaten by his mother.
[ترجمه گوگل]او توسط مادرش به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مادرش او را کتک زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Changes must be soundly based in economic reality.
[ترجمه گوگل]تغییرات باید کاملاً مبتنی بر واقعیت اقتصادی باشد
[ترجمه ترگمان]تغییرات باید به شدت براساس واقعیت اقتصادی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاملا (قید)
outright, exactly, altogether, quite, smack, whole-hog, wholly, fully, entirely, totally, thru, in toto, teetotally, hand-and-foot, utterly, scot and lot, soundly, throughly

انگلیسی به انگلیسی

• in a sound manner; thoroughly, completely; deeply
if you sleep soundly, you sleep deeply and do not wake.
if someone is soundly defeated, they are thoroughly and severely defeated.

پیشنهاد کاربران

اساسی
به آرامی
soundly sleeps: به آرامی می خوابد
به بهترین وجه
Well or deeply
حسابی
مثلا شخص حسابی کتک خورد
sleeping deeply; completely asleep.
There was a burglar in my house but I didn't hear him because I was sleeping soundly
معنی به طور عمیق هم میده
مثلا soundly sleep

بپرس