پیشنهاد‌های 🔷 فرهنگستان زبان و ادب فارسی (٩٥٧)

🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: رَشمَندانه

🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: رَشمَند

🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: رَشْمَندی

🔷 ( ) • • 🔷 واژه مصوب: عصبفیزیشناس

🔷 ( ) • • 🔷 واژه مصوب: عصبفیزیشناسی :

🔷 • • 🔷 واژه مصوب: فیزیشناسی • • 🔷 تعریف: علم شناخت کارِ اندام های موجود زنده و اجزای آنها

پرغفلت

🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: ترادیسگر 🔷 تعریف: دستگاهی که معمولاً جریان متناوب را، بدون تغییر بسامد، به جریان متناوب دیگری با اختلاف پتانسیل و ش ...

🔷 ( مهندسی برق ) 🔷 واژه مصوب: ترادیسش 🔷 تعریف: ترادیسش برق

🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: تراموتش / تراجهش 🔷 تعریف: فرایندی که در آن عدد اتمی هستۀ پرتوزا تغییر می کند.

🔷 ( مهندسی مخابرات ) 🔷 واژه مصوب: تراگسیلگر 🔷 تعریف: افزاره ای که داده های مخابراتی را تولید می کند و در مسیرهای تراگسیلش قرار می دهد

🔷 ( مهندسی برق ) 🔷 واژه مصوب: تراگسیلیش 🔷 تعریف: تراگسیل کردن برق

🔷 ( مهندسی برق ) 🔷 واژه مصوب: تراگسیلش 🔷 تعریف: تراگسیلدن برق از نیروگاه تا شهر و روستا

🔷 ( اقتصاد ) 🔷 واژه مصوب: پُرادینش 🔷 تعریف: تبدیل مواد خام و قطعات نیم ساخته به کالای نهایی در ابعاد صنعتی

🔷 ( علوم هواسپهر ) 🔷 واژه مصوب: نِپاهش 🔷 تعریف: برآورد یک یا چند عنصر هواشناختیِ معرف حالت هواسپهر|||متـ . نپاهش هواب weather observation

🔷 ( علوم هواسپهر ) 🔷 واژه مصوب: هواسپهریک 🔷 تعریف: مربوط به هواسپهر

🔷 ( علوم هواسپهر ) 🔷 واژه مصوب: هواسپهر 🔷 تعریف: پوششی گازی که هر جسم آسمانی را در بر می گیرد.

🔷 ( شیمی ) 🔷 واژه مصوب: سَوانگاریک 🔷 تعریف: مربوط به سَوانگاری

🔷 ( شیمی ) 🔷 واژه مصوب: سَوانگار 🔷 تعریف: یک سنج افزار ویژه سَوانگاری

🔷 ( شیمی ) 🔷 واژه مصوب: سَوانگاری 🔷 تعریف: روشی برای جداسازی اجزای یک مخلوط با عبور دادن یک فاز متحرک از روی یک فاز ساکن

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس گرا 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس شَوا 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس گرایی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس شَوایی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسشال 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسِش 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسیْه 🇮🇷 Bāzdisih

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسیده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسگر 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: دیسال 🇮🇷 ( دیس ( form ) آل ( پسوند همریشه با al در انگلیسی )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختنی 🇮🇷 ( باز ( re ) یاختن ( ject ) )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختن 🇮🇷 ( باز ( re ) یاختن ( همریشه با ject )

🇮🇷 همتای پارسی: درشَمِش 🇮🇷

🇮🇷 مانگ واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: moon ( این واژه به چمار کره ی مانگ است و چمار �ماه� را از دست داده و امروزه به هر سی روز یک� ماه� گف ...

🇮🇷 زاماپه واژه ای پارسی است 🇮🇷 ( زام ( geo ) آپِه ( hazard ) ) همتای بیگانه: geohazard

🇮🇷 همتای پارسی: زاماپه ها 🇮🇷 ( بازگرد شود به زاماپِه )

🇮🇷 همتای پارسی: زاماپه 🇮🇷 ( زام ( geo ) آپه ( hazard ) )

🇮🇷 همتای پارسی: زامابشناسی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: زامنگاریکال 🇮🇷 ( زامنگاری ( geography ) ایکال ( دو پسوند همریشه با ic و al ) )

🇮🇷 همتای پارسی: زامنگارگر 🇮🇷 ( بازگرد شود به زامنگاری )

🇮🇷 همتای پارسی: زامنگاری 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: زامدیسال 🇮🇷 ( زام ( geo ) دیس ( form ) آل ( پسوند همریشه با al ) )

🇮🇷 همتای پارسی: زامدیس ها 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: زامبومشناختی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: زامکُدی 🇮🇷 ( زامکُدی زابه ( صفت ) نیست و نامواژه ( اسم ) می باشد )

🇮🇷 همتای پارسی: زامکد 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: زامزیست شناسی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: زامراهبرد 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازتَراخته 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازترازی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بازتراختن 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اخترشناسی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اُسکَفتگر 🇮🇷 ( بازگرد شود به اُسکَفتن )

🇮🇷 اُسکَبش واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: explosion

🇮🇷 اُسکَفتن واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: explode

🇮🇷 همتای پارسی: اُسکَفته 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پِیجهان 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: گِرز 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: آرَز 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: توفَند 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: هَواب 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: تَنگر 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: جُستارگر 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: جُستار 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: دَروناپُر 🇮🇷 ( دَرونا ( health ) پُر ( پسوند همریشه با ful ) )

🇮🇷 همتای پارسی: دَرونا 🇮🇷

🇮🇷 آساتشال واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: constitutional

🇮🇷 فرشایمان واژه ای پارسی است 🇮🇷 ( فرشای ( govern ) مان ( پسوند همریشه با ment ) ) همتای بیگانه: government

🇮🇷 آساتش واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: constitution

🇮🇷 همتای پارسی: آساتشال 🇮🇷 ( بازگرد شود به آساتش )

🇮🇷 همتای پارسی: فرشاینده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: فرشاگر 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: فرشایمانال گرایی 🇮🇷 ( فرشایمان ( government ) ( آل ( پسوند همریشه با al ) گرایی ( ism ) )

🇮🇷 همتای پارسی: فرشایمانالی 🇮🇷 ( فرشایمان ( government ) آل ( پسوند همریشه با al ) ی ( ty ) ) ( بازگرد شود به فرشایمان

🇮🇷 همتای پارسی: فَرشایمانال 🇮🇷 ( بازگرد شود به فَرشایمان )

🇮🇷 همتای پارسی: راژمانیک 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: راهبردیک 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اَفگاتی 🇮🇷 ( اَف ( پیشوند همریشه با up در انگلیسی ) گات ( grade ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اَفکشور 🇮🇷 ( اَف ( همریشه با up در انگلیسی ) کشور ( country ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اندرشهر 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اندربانک 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اندرتَن 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اندراتمیک 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پادزیستیک 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اُستَرخورشیدی 🇮🇷 ( اُستر ( همریشه با پیشوند extra در انگلیسی ) )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیازش باوری 🇮🇷 یا بازیازش گرایی ( باز ( re ) یاختن ( ject ) باوری، گرایی ( ism ) )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیازی 🇮🇷 ( باز ( re ) ( یاختن ( ject ) )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختنی 🇮🇷 ( باز ( re ) یاختن ( ject ) )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختگر 🇮🇷 ( باز ( re ) یاختن ( ject ) ) ( گر ( or )

🇮🇷 همتای پارسی: کارمایه ی بازیاخته 🇮🇷 ( بازگرد شود به بازیاختن )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیاخته 🇮🇷 ( باز ( re ) ( یاختن ( ject ) )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیازنده 🇮🇷 ( باز ( re ) یاختن ( ject ) )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیازش 🇮🇷 ( باز ( re ) یاختن ( ject )

🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختن 🇮🇷 ( باز یاختن ( همریشه با ject )

🇮🇷 همتای پارسی: یاختن 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اُرتانگار 🇮🇷 ( اُرتا ( پیشوند همریشه ortho ) نگار ( graph ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اُرتانگاریک 🇮🇷 ( اُرتا ( پیشوند همریشه ortho ) نگاریک ( graphic ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اُرتانگاری 🇮🇷 ( اُرتا ( پیشوند همریشه ortho ) نگاری ( graphy ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اُرتافَرتور 🇮🇷 ( اُرتا ( پیشوند همریشه با ortho در انگلیسی ) فَرتور ( image ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اُرتاسَرویک 🇮🇷 ( اُرتا ( پیشوند همریشه با ortho در انگلیسی ) سَروْیک ( conic ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اُرتامرکز 🇮🇷 ( اُرتا ( پیشوند همریشه با ortho در انگلیسی ) ( مرکز ( centre ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اُرتاکانون 🇮🇷 ( اُرتا ( پیشوند همریشه با ortho در انگلیسی ) ( کانون ( centre ) )

🇮🇷 همتای پارسی: اُرتاگات 🇮🇷 ( اُرتا ( پیشوند همریشه با ortho در انگلیسی ) ( گات ( grade ) )

🇮🇷 همتای پارسی: دورنگاری 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: دورتُرنایش 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: دورنبیگ 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: دوربانکی 🇮🇷 ( این یک زاب ( صفت ) نیست و نامواژه ( اسم ) می باشد )

🇮🇷 همتای پارسی: دورفَرتور 🇮🇷

🇮🇷 همتای فارسی: دورمتن 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: دورچاپگر 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بُلنِگاریک 🇮🇷 ( بُل ( پیشوند همریشه با poly در انگلیسی ) نگار ( graph ) ایک ( پسوند همریشه با ic در انگلیسی ) )

🇮🇷 همتای پارسی: بُلنِگار 🇮🇷 ( بُل ( پیشوند همریشه با poly در انگلیسی ) ( نگار ( graph ) )

🇮🇷 همتای پارسی: پَژان پژوهنده 🇮🇷 ( بازگرد شود به پَژان )

🇮🇷 همتای پارسی: پَژانیدهانه 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پَژانیدگی 🇮🇷 ( بازگرد شود به پَژان )

🇮🇷 همتای پارسی: پَژانیده 🇮🇷 ( بازگرد شود به پَژان )

🇮🇷 همتای پارسی: پَژانا 🇮🇷 از فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک ( بازگرد شود به پَژان )

🇮🇷 اَزدایشال واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: informational

🇮🇷 همتای پارسی: فراروی اَزدایشال 🇮🇷 ( بازگرد شود به اَزدایشال )

🇮🇷 همتای پارسی: ابربزرگراه اَزدایشال 🇮🇷 ( بازگرد شود به اَزدایشال )

🇮🇷 همتای پارسی: ابربزرگراه 🇮🇷

🇮🇷 ژان واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: science

🇮🇷 اَزدایش واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: information

🇮🇷 همتای پارسی: اَزدایشانه 🇮🇷 ( بازگرد شود به اَزدایش )

🇮🇷 همتای پارسی: فلسفیکانه 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اَزدایشال 🇮🇷 ( از اَزدایش )

🇮🇷 همتای پارسی: دیسال 🇮🇷 ( دیس پسوند آل )

🇮🇷 همتای پارسی: اَزدایش 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: ماگمای پِرمارال 🇮🇷 ( از پِرمار )

🇮🇷 همتای پارسی: دوران پِرمارال 🇮🇷 ( از پِرمار )

🇮🇷 همتای پارسی: پِرمارال 🇮🇷 ( از پِرمار )

🇮🇷 همتای پارسی: گازچراغ 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پَژان 🇮🇷

🇮🇷 پِرمار واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: parent

🇮🇷 سپاسیدن واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: سپاس گفتن، شکر گفتن دیسه ی دیگرِ سپاختن

🇮🇷 بِگِرت واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: concept

🇮🇷 پَژانِستن ستاکی پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: to opinion

🇮🇷 پَژان واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: opinion

🇮🇷 سُخَسته واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: سخنیده، سخن گفته شده

🇮🇷 سُخَستن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: سخنیدن ( دیسه ی دیگر سخنیدن )

🇮🇷 گفتاشته واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: گفتاریده، گفتار شده

🇮🇷 گفتاشتن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: گفتاریدن، گفتار کردن

🇮🇷 گفتارنده واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: گفتار کننده

🇮🇷 همتاهای پارسی: همراستگویی همدوستی

🇮🇷 همتای پارسی: همپُشتیاری 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: وازَشتن 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: تارَج 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پَرال 🇮🇷

🇮🇷 پَرال نوواژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: panel

🇮🇷 تُرنایش واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: control

🇮🇷 تُرنادن ستاکی پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: to control

🇮🇷 هردامند واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: confidente

🇮🇷 همتای پارسی: دُووَرد 🇮🇷 ( دو آورد )

🇮🇷 نیمروز به نیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: نمیروز به خیر، ظهر به خیر

🇮🇷 بامداد به نیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: صبح به خیر، بامداد به خیر

🇮🇷 پگاه به نیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پگاه به خیر

🇮🇷 روز به نیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روز به خیر

🇮🇷 به بازدیدار واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: بدرود، به امید دیدار دوباره

🇮🇷 همتای پارسی: بازگَردایی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: فرستاده 🇮🇷

🇮🇷 فرمند سرفراز گزاره ای پارسی است 🇮🇷 چمار: سرور والا، حضرتعالی

🇮🇷 همتای پارسی: شتافتخواست 🇮🇷

🇮🇷 همتاهای پارسی: نوگفته نوگفتار نوسخن

🇮🇷 اِمگاه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: این گاه ( که در آن هستیم )

🇮🇷 اِمهَفته واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: این هفته ( که در آن هستیم )

🇮🇷 اِمشَهر واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: این شهر ( که در آن هستیم )

🇮🇷 همتای پارسی: براخت 🇮🇷

🇮🇷 کمک زیستیار و پارزیستیک واژه هایی پارسی هستند 🇮🇷 همتای بیگانه: prebiotic

🇮🇷 فرازیستیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: probiotic

🇮🇷 همتاهای پارسی: فرازیستیک زیستیار

🇮🇷 مَهَندپژوهش واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پژوهش مهند و مهم

🇮🇷 همتای پارسی: نیاخت ها 🇮🇷 یا نیاختان ( ستاکنام از نیاختن، نیازیدن )

🇮🇷 ژرفانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به ژرفی، عمیقاً

🇮🇷 زاستارانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: طبیعتاً، به زاستاری

🇮🇷 شایمندانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: محتملا، به شایمندی

🇮🇷 نَخُستانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: اولا، به نخستی

🇮🇷 فریفتگانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: فریب خوردانه، به فریب خوردگی

🇮🇷 فریفتانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به فریفتی

🇮🇷 فریبانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به فریبی، حیله گرانه

🇮🇷 اندیشانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به اندیشگی

🇮🇷 پادسویانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به پادسویی، به مخالفت

🇮🇷 دُوسویانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به دُوسویی، در پاسخ روبرو

🇮🇷 ناچارانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به ناچار، به اجبار

🇮🇷 همتای پارسی: پسانوین 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پسانوین 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اُسکَفتن 🇮🇷 اُس ( همریشه ی پارسیِ ex ) کَفتن

🇮🇷 همتای پارسی: اَپی چرخه 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: اَپاکانون 🇮🇷 اَپا ( همریشه ی پارسیِ apo ) کانون

🇮🇷 همتای پارسی: اَبی 🇮🇷

🇮🇷 زِدَر فزونواژه ای پارسی است ( حرف اضافه ) 🇮🇷 چمار: از در، از درون کارایی: هنگامی که کسی می گوید �از جایی آمدم� چندان آشکار نیست که فردیدِ او ( ...

🇮🇷 همتاهای پارسی: درهر برای هر به ازای هر در اِزای هر

🇮🇷 همتای پارسی: بِافزون 🇮🇷

🇮🇷 همتاهای پارسی: دربرابر درروبروی برپاد برپادسوی درپادسوی بَر وارون

🇮🇷 همتاهای پارسی: باهمدیگر بایکدیگر باهم

🇮🇷 همتای پارسی: به در 🇮🇷 یا بِدَر

🇮🇷 همتای پارسی: تازنده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: برخاستن 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: شتابتاخته 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: شتابتاختن 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پِرمار 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: شتافتن 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پَژوهیدن 🇮🇷 یا پَژوستن

🇮🇷 نگاهیدن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: نگاه کردن، Look

🇮🇷 همتای پارسی: اُستَرژیرا 🇮🇷 اُستَر ( همتای پارسیِ Extra ) ژیرا ( همتای پارسیِ Active )

🇮🇷 همتای پارسی: اُستَر 🇮🇷 ( همریشه با پیشوند Extra )

🇮🇷 ترم شناسی واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: terminology

🇮🇷 همتای پارسی: فراش 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پیشین فراش 🇮🇷 یا پیشین زن

🇮🇷 همتای پارسی: شایمندانه 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: شایمندیانه 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: فرارَوِش 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: کوچیدگی

🇮🇷 همتای پارسی: کوچیده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: فراروا 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: فراروایی 🇮🇷 ( فراروی همتای پارسیِ هجرت می باشد )

🇮🇷 همتای پارسی: بیهودش 🇮🇷 ( ستاکنامِ کَردیک از بیهودن )

🇮🇷 همتای پارسی: بیهود 🇮🇷 ( ستاکنام از بیهودن )

🇮🇷 همتای پارسی: بیهایش 🇮🇷 ( ستاکنام از بیهودن )

🇮🇷 سازواریدن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: سازوار کردن، موافق کردن

🇮🇷 روبَرداران واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبَردار ها، کپی کننده ها

🇮🇷 روبرداری واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشتن، کپی کردن چمار دیگر: روبَردار بودن، کپی کننده بودن

🇮🇷 روبرداشتی واژه ای پارسی است 🇮🇷

🇮🇷 روبَرداشتش واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشتیدن، روبرداشته شدن، کپی شدن

🇮🇷 روبَرداریدش واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبَرداشتش، کپی شدن

🇮🇷 روبَردارش واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشتن، کپی کردن

🇮🇷 روبرداشت واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشتن، کپی کردن

🇮🇷 روبَردارید واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشتن، کپی کردن

🇮🇷 روبَرداریده واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشته، کپی شده

🇮🇷 روبَردارنده واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشت کننده، کپی کننده

🇮🇷 روبَرداشته واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشت شده، کپی شده

🇮🇷 روبردار واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشت کننده، کپی کننده

🇮🇷 روبرداشتن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: روبرداشت کردن، کپی کردن، To copy

🇮🇷 همتای پارسی: پَسوارایی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: بیشترانه 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: همایه 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: زیستژنیک 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: پِنداریک 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: گَردان 🇮🇷

🇮🇷 واکشیدن ستاکی پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: جلب کردن

🇮🇷 اَپَسپاردن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: سپارش کردن

🇮🇷 اَهرای واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: مقدس، سپند

🇮🇷 پیتاک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: ناواضح

🇮🇷 همتای پارسی: واکِشیده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: واکِشنده 🇮🇷

🇮🇷 نمناکانه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: به نمناکی، به رطوبت

🇮🇷 نمناکیدن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: نمناک کردن، مرطوب کردن

🇮🇷 بِهَمخُوردانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: تصادفاً، به گونه ی بهم خوردی، accidentally

🇮🇷 تُندانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به تندی، به سرعت، quickly

🇮🇷 پنهانانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به پنهانی، مخفیانه، secretly

🇮🇷 راستچمارواژگانه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: به چمارِ راستینِ واژه، به معنای واقعی کلمه، literally

🇮🇷 راستانه واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: واقعا، براستی

🇮🇷 راستچمارانه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: به چمارِ راستین، به معنای واقعی، literally

🇮🇷 همتای پارسی: راستچمارانه 🇮🇷 یا راستچمارواژگانه، به چمارِ راستین واژه

🇮🇷 رهنگاشت واژه ای برساخته از فرهنگستان است 🇮🇷 همتای بیگانه: Road map

🇮🇷 همتاهای پارسی: بیشترینی بیشتریگی

🇮🇷 همتای پارسی: نگرنده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: نگروَری 🇮🇷

🇮🇷 نگریک واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: تئوریک

🇮🇷 همتای پارسی: کوچمَرگ 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: کوچمَرگی

🇮🇷 همتا های پارسی: همگفتاری گفتارایی

🇮🇷 همتای پارسی: سردگر 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: جایگان 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: کاروَندگردان 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: فریادرسی خواست 🇮🇷 یا فریادرسخواست

🇮🇷 اندریافت واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: استنباط

🇮🇷 همتای پارسی: دریافته 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: راستنماد 🇮🇷 یا راستنما

🇮🇷 بلندواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه بلند

🇮🇷 کوتهواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه کوتاه

🇮🇷 درازواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه دراز

🇮🇷 درشتواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه درشت

🇮🇷 کوچکواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه کوچک

🇮🇷 بزرگواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار:واژه بزرگ

🇮🇷 سترگواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه سترگ

🇮🇷 ریزواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه ریز

🇮🇷 کَلانواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه کلان

🇮🇷 ادبواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه ادبی

🇮🇷 هنرواژه واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژه هنری

🇮🇷 سِتُرگواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ سترگ و عظیم، اصطلاحِ سترگ و عظیم

🇮🇷 دُرُشتواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ درشت، اصطلاحِ درشت

🇮🇷 کوچکواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ کوچک، اصطلاحِ کوچک

🇮🇷 ریزواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ ریز، اصطلاحِ ریز

🇮🇷 بزرگواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ بزرگ، اصطلاحِ بزرگ

🇮🇷 کَلانواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ کلان، اصطلاحِ کلان

🇮🇷 هنرواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ هنری، اصطلاحِ هنری

🇮🇷 اَدَبواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ ادبی، اصطلاحِ ادبی

🇮🇷 دانشواژاک واژه ای برساخته است 🇮🇷 چمار: واژاکِ دانشی، اصطلاحِ دانشی

🇮🇷 همتای پارسی: فرارَوَند 🇮🇷

( واژه ی فنی در آژگپ ( اسکیوب ) ) 🇮🇷 رافتن ستاکی برساخته است 🇮🇷 چمار: عَبر داشتن

🇮🇷 همتاهای پارسی: دستاوردخواست دستاوردکرد

🇮🇷 همتای پارسی: دستآوَر 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: دستآوری 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: وَرزیته 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: وَرز 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: خودبازداری 🇮🇷 یا خودبازداشت

🇮🇷 همتای پارسی: گُسترسینگی 🇮🇷

🇮🇷 پرواخت واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پرواز کردن

🇮🇷 پروازنده واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پرواز کننده

🇮🇷 پروازندگی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پروازنده بودن، پرواز کننده بودن

🇮🇷 پروازایی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پروازندگی، پروازنده بودن، پروازا بودن

🇮🇷 پروازا واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پروازنده، پرواز کننده

🇮🇷 پرواختش واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: به پرواز درآمدن، پرواز برده شدن

🇮🇷 پرواختگی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پرواخته بودن، پرواز برده شده بودن

🇮🇷 پرواخته واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پرواز برده، پرواز کرده، آنچه با آن بپروازند یا آن را به پرواز درآورند

🇮🇷 پَروازیگی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پَروازیگ بودن، پروازیک بودن

🇮🇷 پَروازیکی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پروازیک بودن، پروازیگ بودن

🇮🇷 پَروازیگ واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پروازیک بازگرد شود به پروازیک

🇮🇷 پَروازیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پرواز گونه زاب از واژه ی پرواز

🇮🇷 پَروازاگ واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پَروازاک

🇮🇷 پروازاک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: آنچه پرواخته می شود

🇮🇷 گویاک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: آنچه گفته می شود، آنچه آنرا می گویند

🇮🇷 اَپَرتنیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: برتن گونه، اپرتن گونه، برتنیک زاب از واژه اَپَرتن

🇮🇷 اَپَرتنی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: برتنی، غرور، خودستایی

🇮🇷 اَپَرتَن واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: برتن، خودستا، مغرور

🇮🇷 همتای پارسی: برساخته 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: برساخت 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: تنگیده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: راستگویی آمیز 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: راستگویی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: ژیرا 🇮🇷 ( افزون بر کنشگر، واژه ژیرا همتایی پَرسون برای فعال است )

🇮🇷 همتای پارسی: ژیرایی 🇮🇷 ( افزون بر کنشگری، واژه ژیرایی همتای پَرسون برای فعالیت است )

🇮🇷 ژیرایی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: فعالیت

🇮🇷 زیرا واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: فعال

🇮🇷 کوختن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: خنک نگه داشتن

🇮🇷 ایستار واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: موقعیت

🇮🇷 چمار واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار ( معنی ) : معنی

🇮🇷 پیروزندی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروزند بودن

🇮🇷 پیروزش واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروز شدن، پرویزش، پرویز شدن، موفق شدن

🇮🇷 پیروزایی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروزا بودن، پرویزا بودن

🇮🇷 پیروزا واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروز شونده، پرویزا، پرویز شونده

🇮🇷 پیروزاکی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروزاک بودن، پرویزاک بودن

🇮🇷 پیروزاگ واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروزاک، پرویزاگ، آنچه که بر آن پیروز و پرویز شوند

🇮🇷 پیروزاک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار:پرویزاک، آنچه بر آن پیروز شوند

🇮🇷 پیروخت واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروز شدن، پرویز شدن، پَرویخت

🇮🇷 پیروختیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروختی زاب از واژه ی پیروخت

🇮🇷 پیروزیگ واژه ای پارسی است 🇮🇷 زاب از واژه ی پیروز

🇮🇷 پیروزیگی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروزیگ بودن، پرویزیگ بودن بازگرد شود به پیروزیک

🇮🇷 پیروزیکی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروزیک بودن بازگرد شود به پیروزیک

🇮🇷 پیروزیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 زاب از واژه پیروز

🇮🇷 پیروزندگی واژه ای برساخته از فرهنگستان است 🇮🇷 چمار: پیروزنده بودن، پرویزنده بودن، موفق بودن، ظافر بودن

🇮🇷 پیروختگی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروخته بودن، پَرویخته بودن، مظفور بودن

🇮🇷 پیروخته واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پَرویخته، آنچه بر آن پیروز شوند، مظفور

🇮🇷 پیروزنده واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروز شونده، موفق شونده، پرویز شونده، پرویزنده

🇮🇷 پیروختن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: پیروز شدن، پرویز شدن، موفق شدن دیسه ی دیگر پیروزیدن

🇮🇷 همتای پارسی: پَرویز 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: چَفسید 🇮🇷

🇮🇷 پَروَستیک واژه ای برساخته از فرهنگستان است 🇮🇷 چمار: پَروَستی، دوربستی، دژبستی، محصوری، محاصره شده ای، زاب از واژه پَروَست

🇮🇷 پَروَستگی واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: دوربستگی، دژبستگی، محصور بودن

🇮🇷 پَروَنایی واژه ای برساخته از فرهنگستان است 🇮🇷 چمار: پَروَنا بودن

🇮🇷 پَروَناکی واژه ای برساخته از فرهنگستان است 🇮🇷 چمار: پَروَناک بودن بازگرد شود به پَروَناک

🇮🇷 پَروَنیکی واژه ای برساخته از فرهنگستان است 🇮🇷 چمار: پَروَنیک بودن، دوربندیک بودن، دژبندیک بودن، محاصره ای بودن بازگرد شود به پَروَنیک

🇮🇷 پَروَنیک واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: دوربندیک، دژبندیک، محاصره ای زاب از واژه ی پَروَن

🇮🇷 پَروَناک واژه ای برساخته از فرهنگستان است 🇮🇷 چمار: آنچه دوربسته و دژبسته می شود، آنچه محاصره می شود

🇮🇷 پَروَنیدن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: دوربستن، دژبستن، محاصره کردن پیشه ی دیگر ستاک پَروَستن

🇮🇷 پَروَنده واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار:دوربنده، دژبنده، محاصره کننده، فایل

🇮🇷 پَروَسته واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: دوربسته، دژبسته، دوربندی شده، دژبندی شده، محاصره شده، محصور

🇮🇷 پَروَستن ستاکی پارسی است 🇮🇷 چمار: دوربستن، دژبستن، محاصره کردن

🇮🇷 کرده واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: مفعول، کرده شده

🇮🇷 نهاده واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: وضع شده

🇮🇷 همتای پارسی: نهنده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: نهادگی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: نهاده 🇮🇷

🇮🇷 پَژوسته واژه ای پارسی است 🇮🇷 چمار: پژوهش شده، تحقیق شده

🇮🇷 همتای پارسی: واپژوهنده 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: واپژوه 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: واپژوهی 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: وَخت 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: زاستاریده 🇮🇷

🇮🇷 زاستار واژه ای برساخته از زنده یاد دکتر حیدری ملایری است 🇮🇷 چمار: طبیعت

🇮🇷 همتای پارسی: زاستار 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: گره بسته 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: خِرَدش 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: خردوَرز 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: خِرَد 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: خردمند 🇮🇷

🇮🇷 همتای پارسی: خردورزی 🇮🇷