reformer

/rəˈfɔːrmər//rɪˈfɔːmə/

معنی: مصلح، اصلاح طلب، بهساز، پیشوای جنبش، بهساز گر
معانی دیگر: اصلاح کننده، سامانگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who works to bring about reform or improvement; reformist.
مشابه: liberal

(2) تعریف: (cap.) any of the persons who led the Reformation.

جمله های نمونه

1. a reformer with strong leanings toward socialism
آدمی اصلاح طلب با گرایش قوی نسبت به سوسیالیسم

2. a starry-eyed reformer
اصلاح طلب زیاده خوشبین

3. He is ticketed as a zealous reformer.
[ترجمه گوگل]او را اصلاح طلب غیور می دانند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک اصلاح کننده غیور جریمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was known as a radical reformer/thinker/politician.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک اصلاح طلب/متفکر/سیاستمدار رادیکال شناخته می شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک اصلاح طلب \/ متفکر \/ سیاست مدار رادیکال شناخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is a militant reformer.
[ترجمه گوگل]او یک اصلاح طلب مبارز است
[ترجمه ترگمان]او یک اصلاح طلب ستیزه جو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is at heart an ardent reformer.
[ترجمه گوگل]او در قلب یک اصلاح طلب سرسخت است
[ترجمه ترگمان]او در قلب یک reformer سوزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He typifies the uncompromising reformer.
[ترجمه گوگل]او نمونه اصلاح طلب سازش ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]او نمونه نمونه reformer uncompromising است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your argument presupposes that Dickens was a social reformer.
[ترجمه گوگل]استدلال شما پیش‌فرض می‌گیرد که دیکنز یک اصلاح‌گر اجتماعی بود
[ترجمه ترگمان]استدلال شما این است که دیکنز یک reformer اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It allows Mr Yeltsin to put a reformer into this influential position.
[ترجمه گوگل]این به آقای یلتسین اجازه می دهد تا یک اصلاح طلب را در این موقعیت تأثیرگذار قرار دهد
[ترجمه ترگمان]همچنین به آقای یلتسین اجازه می دهد تا یک مصلح را در این موقعیت تاثیرگذار قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Republicans were expected to run a blue-ribbon reformer, so the Democrats decided to do the same.
[ترجمه گوگل]انتظار می رفت جمهوری خواهان یک اصلاح طلب روبان آبی را اداره کنند، بنابراین دموکرات ها نیز تصمیم گرفتند همین کار را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که جمهوری خواهان یک اصلاح طلب روبان آبی را اداره کنند، بنابراین دموکرات ها تصمیم گرفتند که همین کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The young reformer has attacked previously untouchable sectors such as the energy monopolies and housing subsidies.
[ترجمه گوگل]اصلاح طلب جوان به بخش هایی که قبلاً دست نخورده بودند مانند انحصارهای انرژی و یارانه مسکن حمله کرده است
[ترجمه ترگمان]این اصلاح طلب جوان قبلا به بخش هایی از جمله انحصار انرژی و یارانه های مسکن، حمله کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But is he an economic reformer?
[ترجمه گوگل]اما آیا او یک اصلاح طلب اقتصادی است؟
[ترجمه ترگمان]اما آیا او یک اصلاح طلب اقتصادی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Smith's aide-de-camp, Jack Cunningham, is another electoral reformer.
[ترجمه گوگل]دستیار اسمیت، جک کانینگهام، یکی دیگر از اصلاح طلبان انتخاباتی است
[ترجمه ترگمان]دستیار اسمیت، جک کانینگهام، یکی دیگر از مصلحان انتخاباتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But behind the scenes the 86-year-old reformer is believed to be working to bring his economic programme back to life.
[ترجمه گوگل]اما تصور می شود که در پشت صحنه اصلاح طلب 86 ساله تلاش می کند تا برنامه اقتصادی خود را زنده کند
[ترجمه ترگمان]اما اعتقاد بر این است که این اصلاح طلب ۸۶ ساله در پشت صحنه تلاش می کند تا برنامه اقتصادی خود را به زندگی بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصلح (اسم)
corrector, reformer, peacemaker, make-peace

اصلاح طلب (اسم)
reformer, reformist

بهساز (اسم)
reformer

پیشوای جنبش (اسم)
reformer

بهساز گر (اسم)
reformer, reformist

انگلیسی به انگلیسی

• one who reforms, one who makes positive changes, improver
a reformer is someone who tries to improve laws or social conditions.

پیشنهاد کاربران

🟡 واژه ی برنهاده: بازدیسگر ⚫
به خط لاتین: Bāzdisgar
⚫ این واژه از �باز� به معنای ( re ) و �دیس� به معنای ( form ) و �گر� به معنای ( er ) برپا شده است
روی هم رفته معنای �کسی که کارش درست کردن چیزی که فاسد یا آکمند و معیوب است و یا آنرا درست می کند� می دهد
...
[مشاهده متن کامل]

🟡 واژه ی رایج: مصلح ❌
آک و عیب واژه ی رایج: �مصلح� اسم فاعل از اسم مصدر از ریشه ی �ص ل ح� به معنای نیک کردن است که با معنی واژه ی reformer ارتباط ندارد؛ ناهمپوشی با واژه ی بیگانه، کم توانی در اشتقاق و کاهش کاربرد نیز از آک های این واژه می باشند.
⚫ این واژه با برگیری از پیشنهاد پارسی انجمن، فرهنگستان زبان و ادب پارسی و پروفسور ملایری بدست انجمن بازدیسان پارسی برابرنهاد شده است و ساخته براساس الگوهای واژه سازی همپوش پارسی با زبان انگلیسی می باشد.
🟡 این واژه پیشانه در ترجمه ی پَرسون ( Precise ) نوشتارهای دانشیک انگلیسی به پارسی بکار رفته است. ازین رو پشتوانه ای ارزشمند و استوار دارد.
⚫ انجمن بازدیسان پارسی برای سایِن ها ( nuances ) ارزش قائل است.
🟡 جداشدگان واژه ی بازدیسیدن ( برای برابری با همتای انگلیسی )
To reform: Bāzdisidan
Reformer: Bāzdisgar
Reformed: Bāzdiside
Reformative: Bāzdisā
Reformatory: Bāzdisih
Reforming: Bāzdisi
Reformation: Bāzdisesh
Reformational: Bāzdiseshāl
Reformable: Bāzdisshavā
Reformability: Bāzdisshavāyi
Reformism: Bāzdisgerāyi
Reformist: Bāzdiagerā

reformer
☑️ بازدیسگر
مشتقات دیگر
To reform: بازدیسیدن
Reformer: بازدیسگر
Reformed: بازدیسیده
Reformative: بازدیسا
Reformatory: بازدیسیْه
Reforming: بازدیسی
Reformation: بازدیسش
Reformational: بازدیسشال
...
[مشاهده متن کامل]

Reformable: بازدیس شوا
Reformability: بازدیس شوایی
Reformism: بازدیس گرایی
Reformist: بازدیس گرا
ماستمالی نکنیم 🖐🏼

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسگر 🇮🇷
بازدیسگر
( Bāzdiagar )
از �باز� ( re ) و �دیسگر� ( former )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ واژه ی �مصلح� اسم فاعل به معنی نیک کن است و برای همتایی با reform بسیار بی ربطه و پَرسون ( precise ) نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

این شلختگی و نابسامانی دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام هستند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه هم وزن و همپوش بر همتای انگلیسی خود است و در دانش و فن کاربرد فراوان داره.
واژه ی � بازدیسی� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

reformer ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: اصلاح‏گر
تعریف: فردی که برای انجام اصلاحات در جامعه تلاش می‏کند
اصلاحگر
اصلاحگرا
اصلاح طلب

بپرس