متمایز

/motemAyez/

مترادف متمایز: برجسته، متشخص، مشخص، ممتاز ، متباین، متفاوت

متضاد متمایز: متعارف

برابر پارسی: جدا، سوا

معنی انگلیسی:
disparate, distinct, several

لغت نامه دهخدا

متمایز. [ م ُ ت َ ی ِ ] ( ع ص ) ( از «م ی ز» ) جدا شده. باز شناخته از. آن که از دیگران مشخص و ممتاز و جدا باشد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- متمایز شدن ؛ جدا شدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

آنکه یا آنچه که ا دیگران جداومشخص باشد، دارای تمایز
( اسم ) آنکه یا آنچه که از دیگران مشخص باشد ممتاز مشخص جمع : متمایزین .

فرهنگ معین

(مُ تَ یِ ) [ ع . ] (اِفا. ) چیزی که از دیگری جدا و مشخص باشد.

فرهنگ عمید

ویژگی کسی یا چیزی که از دیگران جدا و مشخص باشد، دارای تمایز.

مترادف ها

different (صفت)
غیر، مغایر، مختلف، متفاوت، متنوع، متمایز

distinguished (صفت)
مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص

preferable (صفت)
برتر، متمایز، مرجح، قابل ترجیح، دارای رجحان

distinct (صفت)
روشن، واضح، متفاوت، متمایز، مجزا

فارسی به عربی

بارز , متنوع , مختلف

پیشنهاد کاربران

Distinct
جداسان
🇮🇷 همتای پارسی: جداسان 🇮🇷
در دو کلمه رعایت و مختلف چند کلمه متمایز وجود دارد . جواب ۸ کلمه یا ۹ کلمه از کتاب تیز هوشان
وقتی به فردی میگن طرف ویژگی متمایزی داره یعنی چی؟
جدا، متفاوت، مختلف
مختلف ، متفاوت، جدا
ممتاز بودن از جهتی
متفاوت
متمایز بنظرم یعنی جدا
جدا و مشخص شده
جدا و غیر تکراری
جداشده
دگرسان سازی
فرق داشتن دو چیز
غیر تکراری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس