manifold

/ˈmænɪfoʊld//ˈmænɪfəʊld/

معنی: گوناگونی، متعدد، چند برابر، چند تا، چند ظرفیتی، فراوان، بسیار، زیاد، متنوع کردن، چند برابر کردن
معانی دیگر: چند جوره، چند بخشی، چند جانبه، چند دیس، چند شکل، چندگانه (دارای چندین شکل یا جنبه یا بخش یا ویژگی)، لابه لا، پیچیده، چند گون، بسلا، پرشمار، از چندین نظر، به دلایل مختلف، تمام و کمال، به تمام معنی، تکثیر کردن، چندگانه کردن، (ابزار و ماشین آلات) چندکاره، چند راهه، شیر چند راهه، لوله ی چند شاخه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: abundant and varied.
مترادف: multifarious, multitudinous, myriad, rich
مشابه: abundant, beaucoup, many, multiple, numerous, overflowing, plentiful, various

- She was thankful for her manifold blessings, but particularly for the health of her children and the kindness of her husband's family.
[ترجمه گوگل] او شکرگزار نعمت های متعددش بود، به ویژه برای سلامتی فرزندانش و مهربانی خانواده شوهرش
[ترجمه ترگمان] او به خاطر نعمت های manifold، بلکه به ویژه برای سلامت فرزندان و مهربانی خانواده شوهرش سپاسگزار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having many features or parts.
مترادف: many-sided, multifaceted, multifarious
مشابه: complicated, compound, eclectic, elaborate, intricate, multidimensional, myriad

- a manifold publicity campaign
[ترجمه گوگل] یک کمپین تبلیغاتی چندگانه
[ترجمه ترگمان] یک فعالیت تبلیغاتی چند جانبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: combining or operating several things at the same time.
مترادف: complex, composite, compound
مشابه: eclectic, joint
اسم ( noun )
(1) تعریف: something with many different elements or features.
مترادف: complex, composite, compound, ensemble
مشابه: conglomerate, hybrid, package, whole

(2) تعریف: a pipe or chamber with many outlets or connections.
مشابه: chamber, outlet, pipe

- a car's exhaust manifold
[ترجمه گوگل] منیفولد اگزوز یک ماشین
[ترجمه ترگمان] منیفولد اگزوز خودروها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: manifolds, manifolding, manifolded
مشتقات: manifoldly (adv.), manifoldness (n.)
• : تعریف: to make multiple copies of (something written or typed).
مترادف: copy, ditto, print, reproduce
مشابه: duplicate, mimeograph, photocopy, Xerox

جمله های نمونه

1. manifold duties
وظایف متعدد

2. manifold industries
صنایع گوناگون

3. a manifold liar
دروغگوی به تمام معنی

4. a manifold villain
آدمی که از چندین نظر رذل است (رذل تمام و کمال).

5. his manifold wisdom
خردمندی همه جانبه ی او

6. to manifold a letter with carbon paper
نامه ای را با کاغذ کاربن کپی کردن

7. the consequences of this event were manifold
پیامدهای این رویداد متعدد بود.

8. Gaelic can be heard here in manifold forms.
[ترجمه گوگل]گالیک در اینجا به اشکال مختلف شنیده می شود
[ترجمه ترگمان]گیلی را می توان در اشکال گوناگون یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The reasons for this situation are manifold.
[ترجمه گوگل]دلایل این وضعیت بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]دلایل این وضعیت چند برابر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Despite her manifold faults, she was a strong leader.
[ترجمه گوگل]علیرغم ایرادات متعددش، او یک رهبر قوی بود
[ترجمه ترگمان]با وجود اشتباه ات متعدد او، او یک رهبر قوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The exhaust manifold gave an explosive belch and went silent.
[ترجمه گوگل]منیفولد اگزوز یک آروغ انفجاری ایجاد کرد و ساکت شد
[ترجمه ترگمان]منیفولد اگزوز، آروغ بلندی زد و خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That Darwin's ideas could have such manifold influence throughout the entire structure of modern biological theory should not now be surprising.
[ترجمه گوگل]اینکه ایده‌های داروین می‌تواند چنین تأثیر متعددی در کل ساختار نظریه زیست‌شناسی مدرن داشته باشد، اکنون نباید تعجب‌آور باشد
[ترجمه ترگمان]این ایده داروین می تواند تاثیر manifold در کل ساختار نظریه زیست شناسی مدرن داشته باشد، نباید عجیب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The possibilities were manifold.
[ترجمه گوگل]احتمالات بسیار زیاد بود
[ترجمه ترگمان]فرصت ها چندین برابر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has manifold talents.
[ترجمه گوگل]او استعدادهای متعددی دارد
[ترجمه ترگمان]استعداد manifold دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such emblems were manifold and she was embarrassed by their riches.
[ترجمه گوگل]چنین نشان هایی بسیار متنوع بود و او از ثروت آنها شرمنده بود
[ترجمه ترگمان]این نمادها گوناگون بودند و او از ثروت آن ها شرمنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. However, the Atlantis's plus points are manifold, far outweighing this single flaw.
[ترجمه گوگل]با این حال، نقاط مثبت آتلانتیس بسیار زیاد است و بسیار بیشتر از این نقص است
[ترجمه ترگمان]با این حال، نکات مثبت آتلانتیس چند برابر است، بسیار فراتر از این عیب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Having located the air intake manifold we noticed a significant difference between the diagrams in the manuals and our engine.
[ترجمه گوگل]با قرار دادن منیفولد ورودی هوا، متوجه تفاوت قابل توجهی بین نمودارهای موجود در دفترچه راهنما و موتور خود شدیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از منیفولد ورودی هوا، تفاوت قابل توجهی بین نمودارها در دفترچه راهنما و موتور مشاهده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوناگونی (اسم)
manifold, diversity, variety, variegation

متعدد (صفت)
many, plenty, numerous, manifold, plural, multiplex, innumerable, multitudinous, multiple, umpteenth, umpteen, massed

چند برابر (صفت)
manifold, multiple, multifold

چند تا (صفت)
manifold, various, multifold

چند ظرفیتی (صفت)
manifold, polyvalent

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

بسیار (صفت)
abundant, numerous, extra, damn, manifold, parlous, all, sopping, unco, multifarious

زیاد (صفت)
wide, great, numerous, liberal, manifold, high, thick, vast, rife, heavy, generous, intense, extortionate, copious, fulsome, populous, immane, immoderate, superabundant, supererogatory

متنوع کردن (فعل)
manifold, variegate, diversify

چند برابر کردن (فعل)
manifold

تخصصی

[شیمی] چند راهه، چند جوره، چند بخشی، چند جانبه، چند دیس، چند شکل، چندگانه (داراى چندین شکل یا جنبه یا بخش یا ویژگی
[مهندسی گاز] چندراهه، محل تقسیم چندلوله
[ریاضیات] بسلا
[پلیمر] چند برابر
[آمار] خمینه

انگلیسی به انگلیسی

• something made up of many different parts; one of a number of copies; pipe or chamber having a number of outlets (mechanics)
make copies of, duplicate
varied, diverse; having many different parts or features; making use of or operating several devices at one time
in many ways
things that are manifold are of many different kinds; a literary word.

پیشنهاد کاربران

متعدد، گوناگون
🇮🇷 واژه ی برنهاده: خمینه 🇮🇷
ترجمه خانم نازنین درسته ✅️
تصاویر manifold رو هم مشاهده کنید
manifoldmanifold
به معنی فضای بعد پایین low dimensional space در بحث deep learning و neural networks
In manifold ways
به طُرُق مختلف، به شیوه های گوناگون
manifold ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: چندراهه
تعریف: راه گاهی چندشاخه برای پخش یا گردآوری سیال
لوله، پخش کننده ( برای رشته تخنیک هواپیما )
ورودی موتور یا اگزوز ( تخصصی مهندسی مکانیک )
چندجانبه
چند وجهی
خمینه
چندگونای - خمینه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس