reformism


اصلاح گرایی، بهسازگرایی، اصلاح طلبی، سامان گرایی

جمله های نمونه

1. In fact the reformism of the symptomatic tendency has been criticised by other feminists almost from the outset.
[ترجمه گوگل]در واقع رفرمیسم گرایش علامتی تقریباً از همان ابتدا توسط سایر فمینیست ها مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، reformism از گرایش نشانه های بیماری از ابتدا توسط other دیگر مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To reformism, he tries self - consciously also after many be rebuffed hind in practice slam the door.
[ترجمه گوگل]او نسبت به اصلاح طلبی، خودآگاهانه تلاش می کند، همچنین پس از اینکه بسیاری از آنها در عمل رد می شوند، در را می کوبند
[ترجمه ترگمان]برای reformism، او خود را نیز پس از آنکه در عمل پشت در محکم ببندند، خود آگاهانه انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Here is the classic contradiction of reformism.
[ترجمه گوگل]اینجا تناقض کلاسیک اصلاح طلبی است
[ترجمه ترگمان]این تناقض کلاسیک of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This trend of senior hardliners revising their position following Deng's re-endorsement of reformism continued during July.
[ترجمه گوگل]این روند تندروهای ارشد که در موضع خود پس از تأیید مجدد اصلاح طلبی توسط دنگ تجدید نظر می کنند، در ماه جولای ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]این گرایش به تغییر موضع آن ها بعد از تایید مجدد Deng در ماه جولای ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the face of economic hardship, union women have gone beyond the limited reformism of their labor federations.
[ترجمه گوگل]در مواجهه با مشکلات اقتصادی، زنان اتحادیه از رفرمیسم محدود فدراسیون های کارگری خود فراتر رفته اند
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با مشکلات اقتصادی، زنان اتحادیه فراتر از محدوده محدود اتحادیه های کارگری خود رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cai Hesen of one's early years ever got the influence of reformism.
[ترجمه گوگل]کای هسن از سال های اولیه زندگی، همیشه تحت تأثیر اصلاح طلبی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]Cai از سال های اول تا به حال نفوذ reformism را بدست اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Post - war British Labor Party is mainly composed of workers to pursue left - wing parties bourgeois reformism.
[ترجمه گوگل]حزب کارگر بریتانیا پس از جنگ عمدتاً از کارگرانی تشکیل شده است که به دنبال رفرمیسم بورژوایی احزاب چپ هستند
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ، حزب کارگر بریتانیا به طور عمده متشکل از کارگران جهت پی گیری parties های جناح چپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper gives a systematic and deep analysis of Hu Shi s bourgeoisie reformism.
[ترجمه گوگل]این مقاله تحلیلی نظام مند و عمیق از رفرمیسم بورژوازی هوشی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله تجزیه و تحلیل اصولی و اصولی Hu Shi s را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

🟡 واژه ی برنهاده: بازدیس گرایی ⚫
به خط لاتین: Bāzdis - gerāyi
⚫ این واژه از �باز� به معنای ( re ) و �دیس� به معنای ( form ) و پسوند �گرایی� به معنای ( ism ) برپا شده است.
روی هم رفته معنای �هواداری یا گرایش به درست کردن چیزی که فاسد یا آکمند و معیوب است� می دهد
...
[مشاهده متن کامل]

🟡 واژه ی رایج: اصلاح طلب ❌
آک و عیب واژه ی رایج: �اصلاح� واژه ای آمیخته از �طلب� به معنی خواستن و اسم مصدر از ریشه ی �ص ل ح� به معنای نیک کردن است که با معنی واژه ی reformism ارتباط ندارد؛ ناهمپوشی با واژه ی بیگانه، کم توانی در اشتقاق و کاهش کاربرد نیز از آک های این واژه می باشند.
⚫ این واژه با برگیری از پیشنهاد پارسی انجمن، فرهنگستان زبان و ادب پارسی و پروفسور ملایری بدست انجمن بازدیسان پارسی برابرنهاد شده است و ساخته براساس الگوهای واژه سازی همپوش پارسی با زبان انگلیسی می باشد.
🟡 این واژه پیشانه در ترجمه ی پَرسون ( Precise ) نوشتارهای دانشیک انگلیسی به پارسی بکار رفته است. ازین رو پشتوانه ای ارزشمند و استوار دارد.
⚫ انجمن بازدیسان پارسی برای سایِن ها ( nuances ) ارزش قائل است.
🟡 جداشدگان واژه ی بازدیسیدن ( برای برابری با همتای انگلیسی )
To reform: Bāzdisidan
Reformer: Bāzdisgar
Reformed: Bāzdiside
Reformative: Bāzdisā
Reformatory: Bāzdisih
Reforming: Bāzdisi
Reformation: Bāzdisesh
Reformational: Bāzdiseshāl
Reformable: Bāzdisshavā
Reformability: Bāzdisshavāyi
Reformism: Bāzdisgerāyi
Reformist: Bāzdiagerā

reformism
☑️ بازدیس گرایی
مشتقات دیگر
To reform: بازدیسیدن
Reformer: بازدیسگر
Reformed: بازدیسیده
Reformative: بازدیسا
Reformatory: بازدیسیْه
Reforming: بازدیسی
Reformation: بازدیسش
Reformational: بازدیسشال
...
[مشاهده متن کامل]

Reformable: بازدیس شوا
Reformability: بازدیس شوایی
Reformism: بازدیس گرایی
Reformist: بازدیس گرا
ماستمالی نکنیم 🖐🏼

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس گرایی 🇮🇷
بازدیس گرایی )
( Bāzdisgerāyi )
از �باز� ( re ) و �دیس� ( form ) و �گرایی� ( ism )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ واژه ی �اصلاح گرایی�آمیخته و حاوی اسم مصدر به معنی نیک کردن است و برای همتایی با reformism بسیار بی ربطه و پَرسون ( precise ) نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

این شلختگی و نابسامانی دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام هستند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه هم وزن و همپوش بر همتای انگلیسی خود است و در دانش و فن کاربرد فراوان داره.
واژه ی �بازدیسی� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

reformism ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: اصلاح‏طلبی
تعریف: جریان فکری یا جنبش معتقد به اصلاحات در جامعه

بپرس