تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

انر زشت مهیب هیولایی بد خو در زبانهای ایرانی امروزه است شکل ایرانی باستان آن" انگر" بوده است و به معنی دیو خوی و دیو و شرارت بوده است بازمانده های آن ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

انگریم در زبان ایرانی باستان به معنی، بدترین ، دیو کشنده، دیو زشت خوی بوده است. و با واژه، ریم به معنی بدی همریشه است و ریم کنونی به معنی چرک نیز به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابَرگی/abaregi/: فوق العاده بودن، شگفت آور بودن ، مافوق بودن، اَبرسا: ابرگون، ابَرمند، ابَرینگی، ابَروار و غیره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تدبیر در زبان عریی وامواژه است از واژه دب به معنی نوشتن و ثبت تاریخ و شمارگان از ایرانی باستان یعنی زبان کیانیان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیواژ، پی بست و شناسگر، نشانگر، در دانش زبانشناسی؛در ساختار شناسی ونحو به تکواژی که تکیه نداشته و اگر هم داشته باشد به واژه یا تکواژه پیش از خود دهد، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ری= /reyi/ ؛ ، سره، اندازه، پاکی، درجه، خلوص، بیشتر در اندازه ی گیری خلوص شئی گفته می شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

" اشبالت" گاهی اشپات" نیز گفته می شود عبارت است از گونه ای از چرم در صنعت چرم سازی که از بخش و لایه های زیرین چرم گاو و یا پوست حیواناتی که دارای پوس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صداهای منقطع و یا یکنواختی ناگهانی که در مجالس شادی و سورها توسط خوانندگان و دمگیران و کف افروزان مجلس به صورت پیاپی از گلو در آورده می شود. گویا در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساقدوش از وآژگان اصیل باستانی ایرانی هست که از دو جز ساگ به معنی سمت راست و دوش نمودیافته است. بسیاری این واژه را به اشتباه ترکی می پندارند ولی واژه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنی عروس در فرهنگ اسدی ثبت و نویسمند شده است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زمین های توقیف شده، زمین های ایستانیده شده، سرزمین های غصب شده، آثار غصب شده، اموال توقیف شده،

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

توقیف شده، سلب کردشده ، مسدود شده ، نمونه کاربرد: foreclosd state به معنی املاک توقیف شده، زمین های ایستانده شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیابان حالی از سکنه، دشت شب زده، haunted desert/ کنایه می تواند به معنی و مفهو هایی همانند: جای بی در وپیکر، بیابان ارواح و جن ها باشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آب روناس آب گرفته شده از گیاه روناس و در رنگرزی بکاربرده می شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

sociolect به گویشی و گاهی شیوه ای از کاربرد یک زبان، وهمچنین روش گفتاری در میان یک طبقه ی و یا گروه اجتماعی ویژه از یک زبان عمومی میباشد ، گفته می شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح کشاورزی است به معنی شیار باز کردن نوعی شحم زدن. اچانیدن هم گفته می شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگ سیاه بازالت ، سنگ محک، می باشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قابی یا ظرفی برای حمل آب و مایعات : دلو، سطل آبکشی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابَر = abar . پیشوندی است در معنی هایی همانند: مافوق ، شگفت آفرین ، اسطوره ای ، خارق العاده، بر تر ِ برترین ها، بی همتا، کاربرد این واژه در جملاتی و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوشحال" یک واژه ای کاملا ایرانی است واژه" حال" که بسیاری آن را عربی نوشته اند اشتباه هست "حال" خود به معنی سادی بوده است این وآژه از زبان ایرانی باست ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

preradical = پیش رادیکال، فرا رادیکال ، در دانش زبانشناسی: "پیش ریشه" و به جایگاهی که پیشوندها به ریشه واژه می چسبند گفته می شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به کسی که سیستم و اندیشه فدرالیزم را باور دارد و از آن دفاع می کند، گفته می شود. خود فدرالیزم به سیستم سیاسی و اندیشه ای گفته می شود که متحد کردن و ی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوته نویسی برای اصطلاح ریاضی : اعداد ترتیبی ، رج شمارگان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در زبانشناسی به معنی بازگویشی، واگفتاری، باز نوشت، و در ریاضی باز شمارگی، چرخشی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعداد ترتیبی" شمارگان رجبندی" یا "رج شمارگان" را اعداد ترتیبی می گویند و برای عمومیت دادن به اعداد طبیعی را که برای توصیف روشی برای رج بندی گردایه ها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

" شمارگان رجبندی" یا "رج شمارگان" را اعداد ترتیبی می گویند و برای عمومیت دادن به آعداد طبیعی را که برای توصیف روشی برای رج بندی گردایه ها در چیز ها و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

امروزه "سرواژ ه" به معنی "مدخل" بکار برابر برده می شود. اما می توان " واژگاه" را نیز به جای آن بکار برد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژگاه به معنی ترتیب نوشتن واژگان در واژه نامه ها است معادل و برابر واژه " مدخل" عربی می باشد. در واژگاهی دیگر = یعنی در مدخلی دیگر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

داروی در مورد کتاب دساتیر و آذر کیوان از روی غرض ورزی هایی بوده است که ابتدا از سوی شاد روان ابراهیم پور داود به دلیل شیفتگی ایشان به دین زرتشتی و مر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پای واژه ای ایرانی استfoot در کنایه به معنی سهم و بخش نیز می باشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

patient در دانش زبانشناسی این واژه فرازه ( صفت ) است و به واژه و تکواژی که ( اعم از فعل یا وند فعل ) تکواژی که در یک گزاره که به جای یک فاعل می نشیند ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنوز= انگار که، چنین می نماید،

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

" میش" در واقع به بز نر و گوسفند نر و نیز گفته می شود و گاهی به ماده های این دو جانور نیر اطلاق می شود. این اغتشاش معنی از دوران باستان در متنهای باس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

جناب اورهان خان از نامتان مشخص هست که از شمال شرقی آسیا هستید. اگر از ترکیه بودید که بایستی می نوشتید "هان" و یا از اغوزهای چین بودید می نوشتید اورکا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بزعم: اصطلاحی عربی رایج در نوشتارهای رسمی و گاه بگاه در نوشتارهای ادبی به معنی : با رویکرد به ، با توجه به ، باتوجه به دیدگاه، با خیال به، با تصور ای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

" جار " واژه ای ایرانی باستان و پهلوی هست به معنی" بانگ" و" ندا" و شاد روان دهخدا که لغت دان بود نه لغت شناس، به دلیل عدم آشنایی دقیق اش با زبانهای ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

داخلی ، درونی ، موضوع درونی، مربوط به درون ، اجزا درون شکمی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ligature = "پیوندسازه" و "پیوند واژ " برابر فارسی آن در زبان شناسی تاریخی ( فیلولوژی ) پیوند واژ می باشد وقتی نمود از یک واژه در پیوند بانمود دیگری ق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برابرنوشت این نوشت واژه این واژه phonographic در دانش زبانشناسی /"آوا نوشت" می باشد مهمترین خط آوا نویسی پذیرفته شده میان زبانشناسان نمایه ها سمبلهای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

درست ترین معادل برای" uniform " واژآمیخت ایرانی هم نمود، و تکمنود می باشد. واژه ی نمود برابر با واژه "فرم" در زبان اینگلیسی می باشد. هر چند گاهی و بن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

قید است از /ctucial" به معنی: مهم ، سخت، crucially به معنی تعیین کننده، به جد، حیاتی مبرم : جدی، سخت، قاطعانه، more crucially= بطور یقین

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

terminative case برابر نهاد این واژه در زبان فارسی ( دری ) "حالت پایانه ای" و "پایانه گی" می باشد این اصطلاح در زبانشناسی و ساختارشناسی حالت کاربرد د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

زوار=zavar= واشر : نگهدارنده ؛نو بودن زوار در رفته به معنی کهنه شده = پیم:گوه . شاید مرتبط به همان زهوار بوده باشد در رهوار دررفته

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیم =/pim/به معنی گوه =/gove/

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

"سرشتن" چسبیدن به هم دو یا چند چیز ، از ریشه "سیر" ایرانی باستان به معنی چسبیدن به هم آمیختن دو چیز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

سقز یا سگز معنی آدامس می باشد و یک واژه اصیل ایرانی است با /گزش/ به معنی جویدن هم ریشه است منتها به دلیل تاثیرات زبان عربی در آوا های زبانهای ایرانی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برابر نهاد برای هر وآژه ای باید به نقش آن در بند و یا گزاره های در پیوند بینشی ژرف اندیشه ای نمود چرا که هر یک از زبانهای جوامع بشری بیرون از اشتراکا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٥

دوستان و هم میهنانی که پافشاری بر ترکی بودن ننه و دده می کنند باید برایشان عرض کنم که درست است که در زبان ما آذربایجانی ها ده ده و ننه به پدر و مادر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این واژه در زبان عربی وامواژه از زبان فارسی است از فراوان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

درق از واژگان ایرانی باستان است که به توالی می توان آن را درنوشتارهای ایرانی و کتب به وفور آن را یافت از جمله در متنهای پهلوی و فارسی دری میانه و در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در دانش زبان شناسی ( بویژه در دستور زبان ) به معنی مضاف الیه توان معنی کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانشناسی بویژه در شاخه فیلولوژی regens می توان به معنی مضاف در حالت ملکی ( دارندگی ) ترگمان کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتفاقا درست ترین نمود شعر را جهانگیری اورده است. ز دانا شنیدم که پیمان شکن زن جاف جاف است آسال کن آسال د ر زبان های ایرانی باستان به معنی پی ریزی و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

نان در ایرانی باستان به نمود نیندا بوده و معنی درست آن افریده ننه و مادر هست به معنی "مادر آفریده" است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تدبیر= دبیر مندی= دبیرایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

استبداد به معین بیدادگری رایج است ایا واژه ایرانی هست یا نه عربی هست اگر هم واژه عربی باشد خود به خود معنی درستی از استبداد را می بینیم . ژرف ساخت وآ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چکرز گونه ای سلاح شبیه شمشیر است کمی کوتاه تر از آن و بلندتر از کارد سلاخی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبان های ایرانی آغازین کول بن واژه است به معنی مقعر و کاسه مانند. که زایای واژگانی بسیاری داشته است در زبان ایرانی باستان به معنی ظرف یا محوطه ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان ایرانی آعاین به معنی پوست و چرم بوده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلاهخود در زبان ایرانی آغازین واژآمیختی از کلاه و کود= به معنی پوست و چرم در ایرانی نخستین نمود یافته است. به معنی کلاهی از پوست و چرم بوده است که در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش ها و زبان های محلی ایرانی به معنی پدر ، له له و پرورش دهندگان کودکان گفته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

محل انبار کردن غله ها و آرد. انبار و یا انبارک و یا اتاقکی و برای نگهداری آرد و دانه های آسیاب شونده همانند جو ، گندم و ارزن و آرد در تاریخ بیهقی آو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از واژههای ایرانی باستان است به معنی های 1 - زشت، وحشتناک، 2 - سخت، ناسازگار 3 - نامناسب ، خراب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

میهن به معنی کشور نیست معنی و مفهومی که در میهن نهفته است بسیار مثبت می باشد . به نمونه کاربرد آن نگاه کنید . نیروهای میهنی در جبهه های جنگ پیروزی ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

/همیشه/ واژه ای آمیخته ایرانی است ار هم به معنی همه و هر و پسوند /شه/ پسوند تایی به معنی تا به در ایرانی نخستین به معنی ابدی و جاودانگی بوده است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لکه: در معنی هایی 1 - نقطه، خال 2 - بیماری پوستی که در آن توده ای کوچک به شکل خال در روی پوست باشد 3 - قطره 4 - گردو خاکی که به سطحی نشسته باشد 5 - ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

زوبین= چوبین ( گوبین ) از واژه های ایرانی باستان هست به معنی چوبی که برای پرتاب بکاربرده می شده است. در زبان ایرانی نخستینه چوب در اصل به معنی نیزه س ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عو ر ur در اصل به معنی کندن در زبانهای ایرانی بوده است . کندن مو و گیسو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گشن به معنی الت تناسلی مردانه هم بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبانه ایراننی باستان درست ترین نمود برا حفاش شوده sude و شبدهshubde بوده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در ایرانی باستان به معنی ساختگی بوده است از زبان مردم عادی به زبان فارسی راه یافته است در اصل به معنی سوراخ در زبانهایایرانی باستان بوده است شوربختان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

چوپان واژه ای ایرانی باستان است و از دو جز"سی" و "پاد" به معنی نگبان گله ساخته شده است بعد ها این واژه در زبان اوستایی به "پشو" و"شی" به معنی گله و ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زره یا زیرِه از واژگان ایرانی آذری باستان به معنی زیارتگاه است واژه عربی زیارت وام واژه از زیره و زره ایرانی می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بانو نمود نخستین این واژه unu /او نو/ بوده به معنی دختر دوشیزه بوده در فارسی میانه دگرگونی آوایی و هم معنایی در آن پدید آمده است و به بانو دگرگون شده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

pretonic برابر نهاد پارسی پیشنهادی برای این وآژه انگلیسی : فرا آوا می باشد و به مفهوم و معنی های :پیش سدا، پیش واژ، پیش واک در زبان شناسی به کار برده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

از واژگان باستانی ایران هست و یکی از معنی های اصلی /مَر /mar] مگر , است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شناسا شده برابر نهاد پیشنهادی برای واژه معّین عربی : شناسا شده و بشناخت و شناختیده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شناختا برابر نهاد درست برای تعیین عربی است و واژه برگزیده یا گزیده نمی تواند دقیق و درست باشد. زیرا گزینش و برگزیده برابر با انتخاب می باشد/ تعیین مف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر نهاد پارسی آن میانوند های فرانامواره ای: pronominal infixes؛، میانوند های ضمیر واره ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نقش نحوی ، کارکرد دستوریف کنشمندی، و گشنمندی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلان اوغلان جانیم تورکی هنوز اوزنون آدینی توضیح وئره بولمور هاندا قالسین کیشمیشی. جناب اصلان اوغلان وقتی از توضیح نام خود تورک یا ترک یا هر چه دوس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنی و مفهوم واژ] ی نام به معنی /سرنوشت/ هست. انسان های باستان ایرانی با نامی که به او می نهادند سر نوشت اتی او را تغیین می کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پادست ، پایه دم دست، پایه ستون: محلی که پایهای برای ستون و غیره قرار می گیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبانهای ایرانی باستان به معنی زبانه آهنی در گاو آهن ؛ زبانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کالبد شکافی واژگان یک زبان از دیدگاه فیلولوژیکی ( زبانشناسی تاریخی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کشور در زبانهای ایرانی باستان به معنی سرزمین آهنگ های خداوندان است . جایگاه آهنگ ها و تصمیمهای خداوندان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وشینگ یا پرپیناز واژگان ایرانی باستان است . گیاهی است خزنده با ساقه های خوابیدهٔ قرمز رنگ و برگ های دایره ای گوشتی و گل های کوچک زرد رنگ. کاربرد های ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

طاعون سیاه دینی - اشاره به بیماری تاعون سیاه در قرن چهاردهم و نقش منفی کلیسا و دین داران و رهبران دینی در مرگ انسانها 2 - سرقت ادبی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیش دادیان و کیانیان افسانه نیستند حقیقت های محض تاریخی ایرانیان هستند که به دلیل گذشت زمان؛ پراکندگی هایی در ردیف پادشاهی و حکمرانی آنها و تلفظ نام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تابش، اوشگ،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

از واژگان ایرانی باستان بوده است و معنی اصلی واژه سودن خورده ( خرد ) و ریز کردن بوده است و زدن بوده این از برخی شعرها یی که به زبان فارسی سروده شده ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شکن پوست را ی گویند و شکنج به معنی پوست کنده شده از لاشه و تن و بدن است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

/کناره /گونه ای فرش که به شکل مستطیل باشد و طول آن حداقل دو برابر عرض آن باشد گفته می شود. در زبان آذری فرش کنار ه برای کناره های دیوار بافته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٧

واژه ای ایرانی باستان که از دو پاره شو= شدن/ / و لا/= را/ به معنی آویخته آویزان نمود یافته است. و ربطی به فعل چالماک رواج پیدا کرده در زبانهای ترکی ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٤٣

اگر به نوشته هایم دقت فرموده بودید می فهمیدید در دیگر زبانهای ترکی هم نگاه کنید و در خود نوشته هایی که عکس اش را آورده اید متوجه می شوید که وام واژه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به معنی نیاگویه، ضرب المثل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برابر نهاده ی پارسی برای ضرب المثل 1 - نیا گویه ها، = گفته های نیاکان: ضرب المثلها 2 - فرا گویه ها، نیا پند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

جنابان محمد و حمیدح گرامیان چه اشاره خوبی کردید به این ضرب المثل آذری در زبان مردم آذربایجان که می گوییم : قارداش : قاردان سه رین اورگی داشدان باش به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گرزه: گزذه = عصا ، چماق،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٩

به خدمت دوستان و هم زبانان آذربایجانی ام عرض کنم که قارداش از دو پاره کارین= شکم و تاش = هم نمود یافته است و واژه قیز در زبان ترکی وام واژه است از زب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

اَبَر= abar= فوق بالا ، برتر، برابرنهادی برای خارق در زبان عربی : خارق العاده و ultra :اولترا: در زبان انگلیسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشتر به همه حشرات و پرندگان را شامل می شد. مردکی را به دشت گرگ درید / زو بخوردند کرکس و دالان ( ناصرخسرو )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانهای ایرانی باستان به معنی شدت، سختی ، گناه، تنبیه شدید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

برابر نهاد پارسی این واژه /کنش پذیر نارک/ یا مفعول غیر مستقیم میباشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٢٣

جناب رضایی دهها نظر در مورد واژه ترک گفته شده است فاروق سومر در کتاب اوغوز ها در این مورد گفته هایی جالب دارد. که در آن هم به نتیجه گیری درستی نتوانس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پرسه ، کسی که زیاد پرسه می زند، بیهورده حرکت کردن و راه رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

/لی/ واژه ای از زبانهای ایرانی باستان برای درخت قره آعاج در زبان آذری ولی در زبانهای: ترکی: زبان ترکیه ای به آن /ارداچ/ و در زبان قزاق ها به آن / ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

initial position برابر نهاد پارسی برای این واژه زبان شناسی جایگاه آغازین ، آغاز گاه، آغازجای و آغاز گاه باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناپیوندی نا پیوستگی گفتاری، عدم ارتباط

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Cross - linguistically= / از دید زبانشناسی مرزگذر، / زبانشناسی مرزگذر Cross - linguistic زبانشناسی متفابل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

midle maker= میان واک در زبانشناسی به معنی واکه یا تکواژست ک با پیوست به دو واژه یا تکواژ واژی آزاد بامعنی دیگر را پدید می آورد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

homonym : برابر نهاد در آن در زبان پارسی همآوا - واژ و یا/ هما آوا/

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیوند واژ یا conjunction : برابر نهاد پارسی آن در زبانشناسی پیوندواژ می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جناب باقری گرامی با پوزش باید در مورد نوشته تان که از استاد کرزای آورده اید گفتنی باشم ایرادی در آن هست از دید من شعر فردوسی با توجه به چاپ مسکو چنین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دختر به معنی انسانی که توان زایش دارد دوغتر= دوغخ در ایرانی باستان به معنی بچه به دنیا آوردن و زاییدن بوده است نام مادر اشو زرتشت هم دوغدو بوده است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

معنی اصلی برو رو : پشت و جلو است مثال برو روی خوبی دارد . یعنی پشت رویش زیباست درون و بیرون اش خوب است. و به معنی زیبا بودن است ولی معنی اصلی اش نی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

conditional clauses: فراز های اگرینه ، بند های اگرینه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بند اگرینه برابر نهاد درست برای این واژگان زبانشناسی /بند اگرینه/= جمله شرطی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگرینه: بند های اگرینه شرطی کردن جمله ، جمله شرطی، برابرنهاد پارسی آن :بند اگرینه ,

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

موی حیوانات، پشم جیوانات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

اود آتش در زبان های ایرانی باستان و خورشید را می گفتند کلمه آفتاب بازمانده این واژه هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نیم دایره، نیمه گرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

توک به معنی 1 - کردن ، انجام دادن 1 - خسته شدن در ترکی آذری به معنی : 1 - مو اعم از حیوانات و انسان به موی انسان زنان ساچ گفته می شود 2 - ریختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

travilling wave در زبانشناسی به موج گدرنده موج متحرک، موج آنی گفته می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی دیگر از معنی های /شان/shAn تکه و پاره می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

میانوند در زبانهای ایرانی و زبانهای باستانی ایرانی وجود داشته است: همانند: دمادم روارو، گوناگون، رویرو، دمبدم، شب و روز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

infixes = درون وند، میان وند، تکواژ گونه یا هجایی که در میان واژگان برای گسترش معنایی یا دگرگونی مفهومی و دیگر تغییراتی دستوری برای ساخت جمله یا واژه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دبر = dobur از واژه های ایرانی باستان به معنی: بنیان، پایه، نشستنگاه می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل تناسخ در زبان پارسی آگون ؛ آجینگی، آگینگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

عجین عربی شده همان آگون و آجین در زبان های ایرانی هست شمع آجین و . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فروزه ی ترین برابر نهاد درست برا یsuperlative فروزه ی ترین = صفت عالی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

داغون کردن به معنی داغ زدن باشد جزو واژه های پارسی هست. اما به معنی داغان کردن و تارو مار کردن باشد می توان گفت که ترکی آذری هست . واژه داغیلماق مصدر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

اگون 1 - به معنی حل شدن در چیز دیگر و جزیی از آن شدن، تناسخ در عربی 2 - همان آجین است به معنی پیچیدن در ژرفای تن و یا جسم و ماده ای دیگر 3 - یگانگی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

ابله از واژگان باستانی ایرانی هست که کاربرد آن پیشینه ی پنج هزار ساله دارد نمود نخستینه آن / اوبولو = /اوبورو / بوده است و به معنی اماس جوش و دمل بود ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

تکیده در زبان رایج مردم ایرانی می تواند سه معنی را در بر داشته باشد 1 - تَکیده: تنها شده مجرد، 2 - تکیه دهنده جاسوس عامل بیگانه، فضول 3 - لاغر، نزار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوزو یا ژوژو: زوز یا ژوژه پرنده و یا جونده ای افسانه ای در ایران باستان بوده است. با توجه به اوستا کتاب مقدس ایرانیان برخی از پژوهشگران غربی همانند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیسان نام دو دهگده ای ابادان در شهرستان بستان اباد پیش از 1357 مردمش بهایی مذهب بودند. آنها اولین کشتکاران سیب زمینی در ایران بودند بهاییان سیسان او ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

سیس و سیسگا درزبان آذری به معنی چروکیده و لاغر و استخوانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ejective stops ایست - فورانی واژه ای زبانشناسی ( آوا شناسی ) است واکه ای است که در برخی از زبانهای سامی همانند آکدی وجود داشته و در زبانهای زنده ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آرش: در هر یک از زبانهای ایرانی امروزی به معنی هایی که دوستان گقته اند می تواند باشد و هست. اما آرش ایرانی باستان به معنی خردمند و دانا بوده است. و آ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرزانه به معنی کسی که داناییش فرا تر است. از زبانهای باستانی به اوستایی و از آن به زبانهای پهلوی رسیده است و در زبانهای ایرانی مانند آذری، کردی، تاتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایرج و ایرش: در زبانهای ایرانی باستان به معنی خردمند و فرزانه بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ایرج؛ تففطی قدیمی برای نام ایرج در شهر قدیمی اوجان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بساک یا بساگ واژه ای ایرانی باستان به معنی: سبد گل و ریحان، در دوران باستان علارت بود از تاج گل، سبد گلی که بر سر می گذاشتند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گمیز واژه ی ایرانی باستانی بوده است و به معنی نوشیدنی الکلی بوده است بعد از ورود اسلام و نهی دین اسلام و گناه بودن شراب خواری معنی خود را عوض کرده اس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان آذری نیز تا همین 30 سال پیش پنیر را پندیر pendir می گفتیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

طناب، ریسمان، کنفتیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چهار چوب، پیرامون رینک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

طناب ، ریسمان، ایب، ایپ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پند اندرز و نصیحت هم رایی رایزنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

او ر ur . یکی دیگر از معنی های اور =ur برجستگی ، دمل ، غده بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان آذری به معنی : چیزی شبیه به روح، پاک، تمیز ، شَبَه ، و به بادی که بدون و غبار بوزد گفته می شود .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

معجون و میگون واژه ای ایرانی است نمودیافته از : می گون �می� همان /می/ است به معنی نوشیدنی و گون به معنی چندینی و گوناگونی که از آمیختن جند نوشیدنی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از واژگان باستانی ایرانی به معنی : 1 - ریختن 2 - جوشش ، گرم شدن، 3= عشق و علاقه و هوای نزدیگی کردن به کسی 4 - معجون، دم کرده گیاهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تکرار ، بالاو پاببن شدن ، قطع و وصل زیگزاگ،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بانو گلناز در ترکی به نسترن �اییت بورنی� می گویندهمچنین است گیلاس گرامی گیله نار به معنی دانه ای چون نار می باشد و ترکی نیست بلکه باید گفت که آذری پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گل دیگ واژه ای ایرانی باستان هست در حقیت در آذربایجان به بازمانده گل نسترن گفته می شود بدون برگهایش. گل دیگ در زبانهای ایرانی: آذری، لری و مازنی، ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 - کردن انجام دادن ، ریشه قغل کردن است 2 - کن و کان از واژه های اصیل واژه ایرانی باستان در اصل به معنی تیر چوبی و دروازه گفته می شده است ولی بعدتر ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از واژه های باز مانده در زباهای ایرانی باستان چفت درب، اشکیل، لولا، ابزاری که باآن محفظه چار دیواری یا چمدان و یا کیفی را بان می بندند. در زبانهای ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چفت درب ، هنگاما ، اشگیل، نیشگیل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

سیب : خوش خور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ژیان شکارچی ، خشمگین، درنده در اصل ژیان به معنی مادینه بوده است و شیر ژیان به معنی شیر ماده بوده است در درازنای تاریخ با فرگشت معنایی روبرو شده و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاگ در زبان های ایرانی باستان به معنی جایی که گردا گرد آن دیوار کشیده شده و جای محصور و بسته و چهار دیواری شده معنی می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

کتان واژه ی سامی نیست جناب باقری واژه ای ایرانی هست که آکدی ها از سومری ها وام گرفته اند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ننه به معنی :مادر و مورد احترام ترین گونه ی زنان در ایران باستان در زبان آذربایجان به مادر ننه گفته می شود گفتینی هستم واژه/ آنا/ به معنی مادر در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زاینده ابستن، زن حامله در زبان آذری زاهی به زائو گفته می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جناب آرش مجمدی و جناب وهسودان با پوزش هر دو دارید سهو می فرمایید و ریشه یابی عوامانه می کنید . خود گنشواژه /باغ/ که زایه های باغلاماق و باغیشلاماق= ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

از واژگان ایرانی باستان، اوستایی، پارسی باستان، ایرانی میانه که می توان برای معنی و مفاهیم زیر بکار برد ایدون و ایتون به معنی همچنین ، سپس، در عین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

\پوست چرم، کوس ، دهل بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اما آی/ به معنی ماه در میان مردم ترک زبان در ترکیب با واژگان ترکی دیگر رایج بوده هست همانند: آی/ آی خانیم/ آی بنیز = چون ماه. آیلار = ماهها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آیدا نامی است که بیشتر به مر باستان و در دو سده اخیر مربوط به کشور های لاتین زبان می شود بویژه ایتالیا می شود ( اپرای آیدا ساخته جوزپه وردی میانه های ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بلوغ در زبانهای ایرانی به معنی بزرگ شدن ، برجسته شدن به چشم آمدن بزرگی بر شدن به بیرون آمدن است و در غربی و زبانهای سامی وامواژه است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبانهای ایرانی باستان به معنی دل ، قلب، عشق اگر پیش از آن /آ/ یا آب آورده می شد به معنی ابستن کردن بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دادار : آفریننده و یزدان و افریدگار واژه ی دادار/ در زبانهای ایرانی باستان از ریشه /دا/ بدست آمده و به معنی افریدن می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به معنا های : 1 - توانا، قدرتمند، زورمند نجیب 2 - بار آورنده واژه ایران زایه ای از این واژه می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

زال در زبانهایی ایرانی به معنی های متفاوتی بکرا برده شده است و مفاهیم گوناگونی از آن برداشت می شود - افتاده، غروب، پیر، از کار افتاده 2 - زرد 3 زر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلاف گل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خانه واژه ای ایرانی است به معنی جای محصور و گردار شده زمینه یا سطحی دور و بر آن دیوار کشی شده باشد همچنین تا چندی پیش در سرزمین های غربی و شمال غربی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

کوره در زبانهای ایرانی دو معنی دارد : یکی به معنی اجاق بزرگ تنور بزرگ کوره در زبانهای ایرانی باستان : به معنی زمین ، سرزمین، زمینی محدود و مرز دار، ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیم به معنی بو در زبانهای ایرانی باستان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گم : به معنی های :خم، حلقه ای کردن، گرد کردن، و واژه جمع عربی وامواژه ای است که از این واژه ایرانی برگرفته شده هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

گیج، واژه ایرانی که تلفظ های دیگر آن در میان اقوام ایرانی : گیج، گیژ، گیگ، گیک و گیز بوده است و در زبانهای ایرانی به معنی درد، درد سر . گیجی سستی، گر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نام روستایی از آذربایجان از شهرستان سراب پهلونان نامی داشته است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چگونگی شنیدن و دریافت صداها چه صداهای طبیعت و چه صدای گفتار های مردمانی که به زبان دیگر اواها را اددا می کنند دریافت صداها در گویشوران زبانهای مختلف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دَردر= آوا واژ است شِنَوِش ایرانیان باستان برای آواز کبک دری که بر اساس این شنوش نامواژ کبک دری /دری/ نهاده شده است خوانده اند/آوا واژ ها اهمیت زیاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

نیر: واژه ای ایرانی باستان به معنی برتری بوده است عالی فوق العاده بعد ها معنی قدرت توان توانایی و در طول زمان به / نیرو/ فرگشت یافته است : واژه های ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

رایزن ، اندیشه، اندیشمند، خردمند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در اصل سترنگ بوده هست و به معنی زدودن ، برداشتن ، حذف از واژه ی ستردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریج در زبانهای ایرانی چندین معنا دارد. : 1 - ریز، ریزش ، ریختن ، جزئیات تکه ها، بخش های شکل دهنده 2 - میراث هدیه، بخش؛ ریگ 3 - - ریگ ( شن و ماسه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

غش: ایراد اشتباه ، سستی ، کرختی بیماریی که از خود بی خود میشود و از دهانش کف بیرون می آید بیماری صرع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گش به زبان ایرانی باستان به معنی آلت تناسلی مردانه واژه /گشن/ زایه ای از این واژه است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

موجب باریدن باران شد . نمود سببی از کنشای ریشه واژه / ابار/ به معنی بارش باررن یا هر چیز دیگر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

زمین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زن زیبایی روی که پوستش برنزه باشد . و کمی لاغر باشد و اهل ناز و کرشمه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شیتیل هر نهال و یا شاخه نو رسته از گیاهان و میوه های بستانی همانند گوجه فرنگی، توت فرنگی ، برنج و عیره گفته می شود که نهال نورسته آن میوه و تره بار ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با درود از دوستان بختیاری سوالی دارم. سپاسگزار خواهم بود اگر راهنمایی کنند. آیا از واژه شیت مفهوم خواب و بی هوشی به دست می آید یا مفهوم و معنای خوابا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بارا یک واژه ایرانی است و در زبان آذری بازمانده از واژگان پهلوی هست و چندین معنی دارد و ربطی به زبان ترکی ندارد به معنی سهو، اشتباه ، سوتی 2 - از ع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

جناب نادر اتیشکا و پوتیشکا روسی کلمه دی لر آتیشکا و پوتیشکا اینها واژگان روسی هستند که در زبان ما هم رایج شده اند در زبان ترکی هیچ ترمین و واژه ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نجاری نجار ی که بیشتر از چوب برای ساختن لوازم خانگی همانند بشقاب چوبی، بشکه آب ، الک و الرد و هاون و مجسمه های چوبی و غیره می سازد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

باده، ابریق ، آبریز ، ظرفی برای باده نوشی که اندازه آن نزدیک 50 گرم می باشد پیکی دیگر زدند وبعد از آن باده شان را بشکستند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی رنده بزرگ که نجاران برای صاف کردن کناره های تخته ها بکار می بردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کف هایی که بعد از آب شدن طلا و نقره و دیگر فلزات به جا می ماند واژه در کتب عثمانی واژه ای فارسی نوشته شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

قهرمان واژه ی اصیل ایرانی هست شگل دیگر ایرانی آن گهرمان می باشد در واژه نامه های ترکی دوره ی عثمانی نیز واژه ای فارسی نوشته شده هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نور در زبان فارسی وام واژه ای از زبان آکدی هست و پیش از اعراب از زبان آکدی ها به زبان ها ایرانی راه یافته است . برابر های نزدیک به آن در زبانهای ایر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وز= وَر=vaz در زبان ها ی ایرانی باستان کاربرد داشته بازمانده آند وزیر و نخست وزیر است و در عربی وامواژ هست به معنی های زیر می تواند بکار برود 1 - ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سابش برخورد برابر و پیاپی دو جسم به همدیگر ، سودگی برابر نهادی برای اصطکاک عربی هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ایرانی آذری به معنی جاروب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گال به معنی سوراخ و گودال در زبان های ایرانی باستان بوده است غار در زبان عربی وامواژه از زبانهای ایرانی بوده گال به غار تغییر یافته است هنوز هم در زب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرد، تیروز، آخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از واژگان باستانی ایرانی هست به معنی محصور کردن، به دور و اطراف چیزی حصار کشیدن هست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سا/sa/ در زبان های ایرانی باستان به معنی برابر و تساوی بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سر ریزان، محل ریختن شاباش، زمان ریختن بخشش ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر ر یگ به معنی سر ریز: بخشش هدیه شاباش، سر ریز بخششی که به سر کسانی ریخته شده است که کار بزرگی کرده اند و یا دوستشان داری و یا نسبتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانستن ، آگاه، خردمند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

عصا : چوب رو ، چوب بَر، چودار در زبان آذری مخفف ، چوبدار. در زبان ترکی چلییک گفته می شود که کوتاه شده چوبلوق می باشد. و وام واژه هست از زبانهای ایران ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جایگاه خود را گرفتن اداره کردن جلسه؛ عهده دار بودن سخنرانی کردن H e asked me to take the chair او از من خواست که مدیریت جلسه را به عهده بگیرم از من ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قراری دادن به احتمال زیاد فرار از دو جز /فرا/ و /رو/ شکل گرفته است که آنگاه معنی درست آن از دست رس خارج کردن ، فرا رواندن به دور دست راندن خواهد بود،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

جناب آزاد گرامی واژه اوست/ به معنی ، بالا ، بلند ، اوج یک - ترکی نیست اذری هست و یک واژه ایرانی باستان است . اولین متنی که واژه اوست را می توانی ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شرگه به معنی ردیف میوه ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از واژگان پهلوی به معنی سوغاتی آرمغانی که برای عروس می آورند . بسته و بقجه های هدیه ایی که از مسافرت آوره می شوند . در زبان آذری هنوز رایج است. شنگی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گامون ( گمون ) همان زیره که گونه ای از تخم معروف کرمانی است ضرب المثل معروف : گامون ، گمون به کرمان بردن . یا : زیره به کرمان بردن مشهور است که م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گامون ( گمون ) همان زیره که گونه ای از تخم معروف کرمانی است ضرب المثل معروف : گامون ، گمون به کرمان بردن . یا : زیره به کرمان بردن مشهور است که م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیره یا گامون واژه ایرانی باستان است که آکدی ها آنرا از سومری های ایرانی ربان وام گرفته اند و کمون تلفظ کرده اند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیره یا گامون واژه ایرانی باستان است که آکدی ها آنرا از سومری های ایرانی ربان وام گرفته اند و کمون تلفظ کرده اند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هیس در زبانهایی ایرانی همانند تاتی و تالشی و آذری به معنی دود و دود سیاه نشسته به در و دیوار خانه گفته می شود . شاید فرم وارونه شدگی و گویشی از واژه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

اوت همان آتش است در زبان های ایرانی بازمانده آترو و اوترو اوستایی است در زبان آذری هنوز هم کاربرد دارد و به آتش اوت می گفته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دَب: در زبان آذری به معنی روال ، رایج شدن ، مد، سنت هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خور در زبانهای ایرانی باستان به معنی های زیر بوده است 1 - دمیدن، 2 - سوختن، آغاز به سوختن کردن 3 - خورشید 4 - سحرگاهان طلوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زل به معنی تکان خوردن لرزیدن زلزله از این واژه است و در عربی وام واژ از زبانهای ایرانی است. در زبانهای سامی که عربی هم جزء آنها می باشد برابر نهاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پادار ، مداوم، پیا پی، پی دار از واژگان پهلوی آذری بازمانده در زبان آذری است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پله گوش به معنی گوش بزرگ ؛ کسی که گوشهای بزرگ و پت و پهن و صاف و هموار دارد/ کنایه از نفهم بودن و خریت و نادانی بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پله بدون تشدید به معنی 1 - �بزرگ� �نیرومند� 2 - بزرگ صاف شده ی هموار در زبان آذری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

یکی از واژگانی است که گفتگو ها و نوشته های بی مورد در باره آن زیاد شده است . تاسف بار است که نویسندگان ایرانی بدون درکی کامل از زبانشناسی تاریخی زبان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

/ ایب /: مقعد، بخشی از بدن که مدفوع از آن خارج می شود = امروزه در زبان فارسی به آن کون گفته می شود. و ایب دیگر از بکار بردن افتاده است اما: کون در اص ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گز اندر گز : به معنی طول ضرب در عرض ضرب اندازه ضلع های پیرامونی یک زمین یا هر چیز دیگر این اصطلاح در یمان کشاورزان و دهقانان در آذربایجان شرقی شهرس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کور : همان /کوه/ است در شکل ایرانی غربی باستان اش. متضاد آن /هور/ است به معنی دشت در زبانهای ایرانی باستان. هور در زبان عربی وامواژه از زبانهای ایر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

foothills به معنی دامنه کوه و کوهپایه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگور ، رز، مو،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گوره از واژهای ایرانی باستان است. آواگویه ای از غوره در آذربایجان هنوز هم گورا تلفظ می شود انگور نارس گور= انگور گوری: گونه ای از گونه های از انگور ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گور و گوری به معنی انگور هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کاخشوک به معنی داس ابزار درو کردن و درویدن می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساقه ، شاخه، بخش پایین بدن محل پیوند پا به نی بزرگ و زینگ پا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پته ، سند ، مدرک، نوشته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آس ئ به معنی سنگ است کلمات آسیاب و آسمان از این واژه درست شده اند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فلاخن، سنگ فلاخن، فلاخن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دلو به معنی قابی برای حمل یک واژه ایرانی باستان هست زیرا: دلو در زمانهای قدیم به معنی ظرفی بوده است که از چرم درست می شده است برابر نهاد آن در زمان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه های آذری ایرانی و بازمانده از زبان پهلوی آذری است به معنی : کیسه ، امحاء و احشا حیوانات و یا انسان، شکمبه حیوان گویونون باراتاسی توکولموش دی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با توجه به دلایل ( اش ) ، دیدگاهی خردمندانه است، به پشت گرمی خرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیواژ / بخشی از یک واژه است که به گونه ی آزاد آوایی کاربرد ندارد و با چسبیدن به کلمه پیش از خود بکار برده می شود همانند پیواژ . que به معنی/و/ در فرا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر نهاد فارسی average balance : به معنی میانگین همبر، میانگین برابرین می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فلوس درختی که به آن خرنوب نیز گفته می شود. درختی بومی جنوب ایران و یونان روم صغیر ( ترکیه کنونی ) در کشورهای امریکای لاتین نیز گونه هایی از این درخت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

فریک یا فریه به معنی : مرغ ماده که بزرگتر از جوجه باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دژ= دَ ژ: به معنی های جمع شدن و یکی شدن و گردهم شدن دج شکل دگر گونی آوایی یافته آن می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه تیشه ایرانی است و باز مانده ای از واژه /تیژی/ است به معنی : تیز و ربطی به دندان ندارد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

قاتق = گاتگ کله ای ایرانی باستان آست از واژه سومری /گا/ به معنی شیر و /تق/ به معنی بسته و در کل به معنی /شیر بسته/ می باشد. و برابر نهاد ترکی آن یوغو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پبواچ و یا /چسبواج/که در زبانشناسی به آن cilitic گفته می شود. پیواج یک واچ ( حرف ) که به واژه ای دیگر می چسبد و بیشتر زمانها تکیه ندارد همانند: واچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ciltic =, واژبست ، پبواچ و یا /چسبواج/را نیز به کار برد. cilitic: یک واچ ( حرف ) که به واژه ای دیگ می چسبد و بیشتر زمانها تکیه ندارد همانند: واچ/م/ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گلگ = قلق= روش، برنامه داشتن، راهکار. رمز ( کلید )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برابر نهاد درست برایonomatopoeic . Bang and pop are onomatopoeic words 1. بنگ و پاپ واژگانی اندیش آوا ( آواندیش ) هستند. دوستان دقت فرمایند وقتی ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد من برای برابر نهادفارسی درست این واژه در مقوله های زبانشناسی 1 - اندیش آوا و 2 - آواندیش می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

روحیه: برابر های فارسی برای روحیه با توجه به هر جمله ای می تواند: 1 - نای2 - ، خوی، 3 - حال، 4 - حوسله، 5 - رمق باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برابر نهاد پارسی این واژه می شود . سنجشگر ، سنجایه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سگرمه واژه ایرانی باستان است به معنی:1 خط 2 - چین و شکن ممتد، 3 - ، راه . واژه سگرمه= سه گرمه از این واژه شکل گرفته است سه خط پیشانی را سگرمه گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کوتاه نوشت :compound verb nominal element ) شناسک نامواره ای واژآمیخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - دهانه لگام، 2 - پیوند دهنده ، نقطه جوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

گم به معنی بستن و به هم بستن می باشد همان لگام هست پوز بند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نگارش دیگر ( شاید درست تر ) از قاب به معنی ظرف چهار چوب : گاب تابلو ، قاب عکس بشگاب یا بشقاب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

واگویه یا تلفظ دیگری از قاچ به معنی تکه و پاره ای از چیزی همانند هندوانه پنیر با هر میوه یا خوردنی را می گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نوگ تیز ، نی نی مانند سوزنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاتق : برابر نهاد فارسی آن ماست میباشد . از دو جز قا/ به معنی شیر و/تق/ درست شده است واژه ای ایرانی باستان است برابر ترکی آن یوقورت هست که به زبانها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گارا در زبانهای ایرانی باستان به معنی وسیع گشاده بزرگ بوده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی دیگر از معنی های /گار/ بزرگ می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیچ و شکن ، نیم دایره ، فر، قوس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سایبان ، واژه های آلایش و آلودگی، آلوده از این واژه ساخته شده اند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سابش ٍ سابیدن ، سودن و ریز کردن2 - پیام ، نصیحت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

ساب: سوهان زدن و سودن و سابیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرقه ای دینی و مذهبی بیشتر برای گروههاو آیین های دینی بکار برده می شود ولی گاهی برای جریانات فرهنگی نیز اطلاق شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

dodangeh 'گرامی متاسفانه همه ی نوشته های شما در مورد زبان سومری و تاریخ و واژگان سومری غلط های آگاهانه ای است که از سوی پان ترک ترویج می شود و زمینه ...

پیشنهاد
٢

ارکینه کردن= آرشیو کردن = بایگانی کردن

پیشنهاد
٣

ارکینه کردن آرشیو کردن بایگانی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بایگانی، ارکینه =arkine= به معنی نوشته وسندی که در ارک نگهداری می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جادو، یدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noserope = لگام ، دهانه ، دماغ بند، دمکا،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آمیختن ، در هم شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریو: 1 - فریب حیله نیرنگ 2 - نامی از قهرامانان استوره ای ایرانی در شاهنامه به معنی قدرتمند و جسور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ِری=/rey/: در زبان های ایرانی /رِی/ به معنی خلوص ، در صد و اندازه وجود یک ماده در جسمی دیگر است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

را در زبان فارسی وپهلوی گاهی نقش شناسگر خالت مالکیت نیز بوده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دستگرا ، سفالگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جوان ، تمیز، رنگی رو دار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

آوازی در هنگام عییب گرفتن، آوازی از روی تمسخر، عیب جویی مسخره کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

امضا؛ دستینه، امضا، شیرامز و شیرامگان دو واژه ایرانی باستان به معنی :امضا بوده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شعر= شیر: در آغاز در ایران باستان به معنی ترانه بوده است که بعد ها به معنی سرود، چکامه بکار برده شده است معادل سامی اینواژه در زبانهای سامی یعنی عر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شگیفتن= چسبیدن ، دل سپردن . آرام و قرار گرفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شاسی= چوب های زیر ین ارابه در زمان باستان. چهارچوب ، قاب ، شاسی . شاسی یک واژه ایرانی است. بر خلاف باور فرهنگ نویسان که عموما این واژه را فرانسوی می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شار= گوی، حجمی حبابی گرد از شیشه ، گوی، گردانه ، جهان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چوبزنبور، رنبور دورد گر، زنبور نجار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

زنبور واژه ایرانی است که به برخی دیگر از زبانهای سامی نیز راه یافته است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رسوب لردینه، لردینگی: رسوب شدگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فاووت خوردنی ایرانی هست و در همه جای ایران کاربرد دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

زردی در زبان فارسی چند معنی دارد 1 - روشنی، 2 - سبز بودن، 3 - بیماری زردی 4 - رنگ زرد بودن 5 - پست بودن حقیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

هموک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در زبان شناسی : گذشته گنگ: گذشته ساده و گذشته ناشناخته می توان ترجمه کرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنی دیگر آن بفروش رساندن در مزایده ؛ کالایی را در جایی برای فروش گذاشتن . سبب فروش مال دیگران شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنشای سببی می باشد و به معنی : با دست کسی چیزی را به فروش رساندن سبب فروخته شدن چیزی با دست کسی دیگر شدن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

برابر با تخلیه کردن است ، در آوردن، بیرون کشیدن، از انچه که داشت محروم کردن، خالی کردن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پر از گناه، آبوده به گناه، 2 - نامدار، کسی که آوازه بد او همه رسیده است. با پراکنده فرق درد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان ایرانی باستان به معنی خورشیدو آـفتاب است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

جنابی که داریوش را به یورش کننده معنی می فرمایید کمی اگر فرصت کردید کتاب بخوانید آفرین کتاب بخوانیم هر دو مان را عرض می کنیم. یورش واژه ی صد در صد تر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

واژه ی آمیخته است و از دو جزء : آود تاو شکل گرفته است . در گذر زمان با دگر گونی آوایی روبرو شده و نمود آفتاب را به خود گرفته است. امروز آفتاب به معنی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جای تابش نور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

استخوان پا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - ارره= شوخی کننده مسخره باز وسیله برش دندانه دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - ارره= شوخی کننده مسخره باز وسیله برش دندانه دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در ایران باستان چیرکینگ درخت انگور و خود انگور را می گفته اند : اما اکنون با گذشت زمان به گونه ای از انگور در بخش های جنوبی ایران گفته می شود انگور ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه باستانی ایرانی است به معنی: دهان گرداد گرد دهان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سنبله میانبرگ گل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

انباشتن، تپه کردن ، توده کردن، جمع کردن ، جمع و جور کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

نگار یعنی : کس ِ نیک و زیبا و سودمند. بقیه فرموده شباهت ها آوایی هستند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

سومری به ترکی هیچ ربطی ندارد تنها زبانی که سومری به آن ربط ندارد ترکی هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

زبان سومری زبانی است که به ترکی هیچ ربطی ندارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

از واژه های باستان ایرانی است که 5000 سال دیرینگی دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دبستان واژه ای دیرینه ایرانی هست ربطی به ادب و فحاشی ندارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در زبانشناسی یه معنی " پیکره" دگرگونی در عبارت و یا واژه ای که تنها یکبار رخ می دهد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

روغن کره در ایرانی میانه ماسکه هم گفته می شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پولی که جهت پشتیبانی جمع می گردد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

ویراستار، دیبایشگر، دیباگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

ویراستاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ضربه ، کوبیدن ، جدا افتاده ، چسبیده،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشتیبانی ، حمایت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان های ایرانی باستان "داریوش" به معنی پشتیبانی کننده هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظرف ، کهنه، از کار افتاده، کالبد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر به معنی:: بهتان و تهمت " واژه ی ایرانی هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

"پختن"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

از واژه های باستانی ایرانی است به معنی : "اوج" "بلندا" و "فراز"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

یکی دیگر از معنی های "شدن " پذیرفتن و قبول کردن می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نام ایزد باستانی ایرانی در اوستا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گوؤ پشت قوز کسی که پشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در ایرانی باستان آلاد یعنی روح روان= اراد هم گفته شده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اراد= در ایرانی باستان به روح می گفتند و نام فرشته ای است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظرف آب ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

چکیده شده ؛خالی شده پوک، پوچ شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پوچ، پوک ، پوکیده، چوکیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جلیقه ، تاب ؛، زیر پوش بند دار

پیشنهاد
٣

آنها شکاف های کوهستانها را می شناسند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

از کجا در آوردی اکدی این را؟ اکدی ها هم چنین واژه ای ندارند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دریای مازندران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

همسایگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مهستی: "بلند مرتبگی" شگوه ، عظمت، شوکت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نگاره واره 2 - نگاره سا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجوعه ای از قوائد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برابر نهاد درست فارسی برای آن " پیشوند واره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

برابر نهاد فارسی درست آن: 1 - "پرسشنامه" 2 - " پرسش نامه" می باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر نها فارسی آن: 1 - شبه آزاد2 - آزادنما"3 - نیم آزاد4 - نیم رها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شناسک نقل قول راست 2 - شناسک گو شنو راست"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر نهاد فارسی آن در زبانشناسی : 1 - شبه دو زبانه 2 - دو زبانه نما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبانشناسی : 1 - "آدات پیوندی" 2 - "پیوند افزار"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دهگان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

زمان دستوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر نهاد فارسی درست برای tenseness : 1 - تنیدگی 2 - تنش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

"آزمون شنونده "برابر نهاد فارسی آن 1 - "آزمون شنونده" 2 - امتحان شنونده و "شنوآز مون" می باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تمر همان خرما است و در آن هم تحول آوایی قلب روی داده است و هم دگر گونی از گونه ی نگارشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

رطب دو معنی دارد یکی به معنی تر و دیگری به معنی رطب خرما توبر و تازه را می گویند. خرما که اعراب به آن تمر می گویند یک واژه ی ایرانی است که در آن دگر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانشناسی tonal language به معنی "زبان نواخت دار" زبان "نوایشتی" و نواخت دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

tonality برابر نهاد فارسی آن " نواختار " و "نوایشت "می باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

taps : در زبانشناسی آوا شناسی/: زنشی . تک زنشی ، تک ضربی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

tap در زبانشناسی: در آوا شناسی به معنی "زنش" "زنشی " ضربه عربی آن است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هشتی هیچ ربطی به عدد هشت ندارد و اینجا همه به ایحتمال زیاد با توجه به آواگویی همانند هشت و هشتی به مغز استاد دهخدا و دیگران فرود آمده است هشتی مرتبط ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاحی است به معنی : آوردن چیزی در انظار عمومی: به نمایش گذاشتن، عرضه کردن، چیزی تازه ای به بازار آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر نهاد آن در زبان فارسی "کنشاهای پسینک" "کنشای بی مرز"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

" پسینک= " pasinak" برابر نهاد این واژه در زبانشناسی "کنشاهای پسینک" میباشد از پس اینک نمود یافته است که دارای مفهوم زمان کنونی و آینده هست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنشای بی مرز " و یا " کنشای بی شمار"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان شناسی به معنی "نمود وصفی" و یا "وجه وصفی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به گونه ی شگفت انگیز "، شگفت انگیزانه"، به شگفتی" حیرت بر انگیز" ، ناباورانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

"پیشنهادی" ، پند واری"، " اندرزی" در زبانشناسی مجموعه فروزه ها و کنشاهایی که در بندی و جمله ای پند و اندرز و یا پیشنهاد را می شناسانند/

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

"پیشنهادی" تشویقی " در زبانشناسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانشناسی : "دگر نام"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان شناسی "پیش هِشت"، پیش هشته"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پیدایش"، : پدیداری: ظهور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

epenthetic :در زبانشناسی = "میان هشت"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

"دنیای نیستی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در زبانشناسی به معنی: "ارادی" ، بخواست: ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

"رویارویی دهنده" و برابر فارس دیگر آن "رویارو دهی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نمود نابجا"، و یا " قیاس نابجا"، " تمثیل نابجا"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

"نمونه نابجا"، " تمثیل نابجا"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوهانه گذرمند" ، و یا " کوهانه رونده"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

synpraxic speech "زبان آمیخته"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

"هم آنی" و یا"در زمانی " و یا "به یک آنی نگری" " نگرش یا دید همزمانی در زبان به مقولات زبان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

"با خه" باغه" سنگ پشت" نمود باستانی ایرانی این واژه "باخه " است واژه های سنگ پشت و لاگه دیگر واژگان برای باخه هستند که در واقع صفات ساختی این جانور ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بی ارزش ، واحد پولی بوده است ( کمترین واحد پول که از گل درست می شد در یونان قدیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

از واژه استراک= استوراخ به معنی بی ارزش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

"سامان گریزی" ، و "رج گریزی"، نظم گریزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

"نیم واکه" در زبانشناسی آواشناسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

همپوش، همسان در زبانشناسی همپوشانی ( نحو ) تطابق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

"لک لک" واژه صد در صد ایرانی هست و از زبان ایرانی باستان به عربی و دیگر بانها راه یافته است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرستاده شده، فرستادن آنی و با شتاب ، زود فرستادن، یکی از معنی های آن کشتار بدون تاخیر است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

"پسامدن" پسآیش" در زبانشناسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در زبانشناسی : پسواکی ، پس واکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بن دارمند، اصل مسلم ، "شدستنی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانه ای > ساخت لانه ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

"همبسته" همبستار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در زبانشناسی نماد آشفته " ، نماد درهم آمیخته" interfused symbol

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرآکنده ، و آشفته گویی ، گزارش در هم و برهم آنی، دری وری گویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تیتاب" در ایران باستان چیزی شیرین بوده است که به ابجو ها ریخته میشد تا سکر آورتر کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناپایدار ، خنثی شوندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویژگی همبستگی داشتن"، همبستگی گرایی، همبستایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آفریدن خلق کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نافه دار، "شجره" ، "نیادار"، "نافپی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در زبانشناسی patient به معنی :پذیرا" می باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

haıgh front: "پیشا تندی" ؛ برخاسته ی پیشین ( در آوا و صدا ) در زبانشناسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانشناسی به معنی : گستره ی شنوایی"، و "شنودزار و "حوزه شنوایی"،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

haplology در زبانشناسی "همادآیی" و " تقلید"، میمون کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانشناسی برابر نهاد فارسی half - spread می شود : "نیم گسترده"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبانشناسی: برابر نهادhalf - long می شود "نیم کشیده" ، "نیم بلند"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبانشناسی: "بخشی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانشناسی :" اضافه بخشی "، بیشا ی بخشی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانشناسی " همپایگی" ، همرده گی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برون داد، برون ریخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - نوسانشناس 2 - لرزه نگار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1 - نگارشگری 2 - خط شناسی ، 3 - خطاطی4 نگارشی5 - نگاشتگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

upstream= معنی های گوناگونی دارد همانند "بالای جریان رودخانه: نمونه ، . in the neighbouring area more upstream on the Lena در صنایع به معنی : "بالا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خاییدن ، نگاریدن ، نوشتن، درج کردن، خایش همانندکاری مثل سابیدن است : سابش با مالیدن آنجام می گیرد؛ ولی خاییدن با یک ابزار که به آن با چکش یا با زور ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

stress : در زبانشناسی برابر فارسی آن تَنِشَک:/taneshak/ به نظر من می تواند بهترین گزینه باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

آن به معنی: دم ، لحظه ، روز ، در ایران باستان به معنی خورشید و روز بوده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

همایش بزرگان همایش دانشمندان ، همایش ، مهستان ، گرد هم آیی، انجمن هر گرد هم آیی که در آن گروهی از بزرگان گرد هم آیند. نمونه: opaning of this film ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - کهکشان انبوه ستارگان ، بزرگ انبوه 2 - a galaxy od همایش ، همایش بزرگان، مهستان ، دیوان مهست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

قیافه، شکل هنر . لیاقت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

notoriously قید است برابر نهاد فارسی این واژه : آبرو برانه ، آبرو برانه ای، رسواگرانه ای، گاهی به مفهوم و معنی : به گونه ی رسوا کننده ای . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بَسوایش= basvauesh بسواییدن = لمس کردن بسوا= ملموس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بلغور است گاهی با ارزن عوضی گرفته می شود در گفتگو های برخی انگلیسی زبانها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لیل به معنی شب واژه عربی است اما "ریر" و" لیل" در زبان های ایرانی به معنی روح باد و طوفان بوده است متاسفانه در فرهنگ واژه ها نگاشته نشده است و هیچ پ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در زبان های ایرانی واژه ی "تیر" دو گونه است 1= تیر به معنی پیکان : در کمان می کنند و به سوی هدف می اندازند. این تیر با تیزی و تیغی ایرانی باستان هم ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

criteria "سنج - یژه " ، "شناس - ویژک : شاخص، سنجه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

"بافتن : تو ختن و دوختن توختن فرو کردن و در آوردن کاری است که هنگام بافتن و دوختن انجام می گیرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تنیده در برهان قاطع به معنی " سکوت" ، "خاموش بودن و به معنی "فریب دادن" هم استاز برهان قاطع چاپ هند ص 378

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تنیده ، تنیده بر وزن رسیده خاموش بودن "سکوت"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

" برابری گرا "برابری خواهی" مزدگ گرا" " کمونیست"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کوهل یا کهل : از واژ] های پهلوی آذری است به معنی "غار" دست ساز انسان است و روستاهایی فراوانی در شهر ستان بستان آباد هستند که در نامشان واژ نام : کهل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کوهل یا کهل به معنی "غار" دست ساز انسان است و روستاهایی فراوانی در شهر ستان بستان آباد هستند که در نامشان واژه نام :"کوهل: وحود دارد مانند دهکده بنه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوهل یا کهل به معنی "غار" دست ساز انسان است و روستاهایی فراوانی در شهر ستان بستان آباد هستند که در نامشان واژه نام :"کوهل: وحود دارد مانند دهکده بنه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

" نایی باره ای" و یا "نهی یِ باره ای " categorical negative : " نهی یِ مقوله ای" ترمین دستوری زبانشناسی هست به وند هایی ( پیشوند ها میانوند ها و پسون ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

transgress برابر فارسی آن : "تخطی کردن تجاوز کردن" گذر کردن از مرز ها ) گفتگو و غیره ) و پافرا تر نهادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

"با این روش" whereby و "بدینگونه " گاهی ممکن است که به معنی به "کدامین روش" ترجمه کنیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

morphophonemicspelling برابر نهاد فارسی آن " نگارش واژ - واجی" و هم چنین : " نگارش واج - واژکی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

"کمپوش" به معنی استثناء. واژه ای آذری است برای برابر نهاد استثنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمود " در ر زبان آذربایجانی به معنی شکل و فرم میباشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بخشنده ، حاتم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نافرمانی در نوشتارهای کهن که از زبان یونانی ترجمه شده اند بکار رفته است اما واژ آمیخت های آن در انگلیسی زیاد است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بروشنی به شفافی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

"مایع زرنیح" ، "مایع موبر" یا "روغن موبر"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حالت andative مندوری" یا برون رفتایی" در زبانشناسی حالت به حالتی گفته میشود که کنشا ها ( فعل ها ) حرکتی با گرفتن پی بست پسوندی و بندرت پیشوندی سر راس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

حالت "سرراستایی "در زبان شناسی ventive در گفتار حالت به حالتی گفته می شود که کنش و یا ندا سرراست به خود سخنور بر می گردد. شناسگر، حالت" سر راستایی" د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

"بسته" و"دسته علوفه"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دریغ همان دریگ است به معنی :" بی بخشش" و "بی وارث" و در کل افسوس معنی می دهد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از دو بخش شکل گرفته = ریگ سود ، ارث = بی دریغ=" بی بخشش" "افسوس"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بهره، نزول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ریگ به معنی : "هدیه"، و " بخشش" "ماترک" در مرده ریگ هم بجا مانده است الته برخی به اشتباه فکر می کنند که این به نمود مجازی هست ولی ان درست نیست ریگ خ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

" اهل گذشت کردن" دست باز= خّیر دست باز=وضع اقتصادی خوب داشتن دست باز = رام ، مطیع

پیشنهاد
٤

"کتک زدن" حمله کردن" ، "ردن"، و " زیاده روی کردن": در کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خشه =khashe در اصل به معنی "نیرو " بوده است خشه گیاه قدرت" اسپست گیاهی هفت ساله که کاشته می شود دانه های آن بنفش رنگ می باشد و بسیار نیروزا هست در ز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

" پیشا درو" نخستین درو گیاهان در کشاورزی بویژه درو کردن یونجه و خشه ( اسپست ) و دیگر علوفه هایی که می توان دوبار درو کرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

زن دوبیتی سرا ی سوگواری زنی که بداهه گویانه در سوگواری ها مداحی کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

گرد = gerd "شهر" و "آبادی" محل زندگی یکی دیگر از معنی های " گرد می باشد مانند هشتگرد دستگرد دارابگرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

محل ورود آب به گول سوراخ ورود آب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

برابر فارسی آن "پیشوند های پرکنش" در زبانشناسی پیشوند هایی که نقشی متفاوتی دارند وبسته به گونه و حالت و واژگان و جایگاه خود معنی های متفاوتی را به وا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قیدواره ای = adverbially

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

domesticated: جانواران خانگی شده " رام شده" اهلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

"تکواژ واژگانی" lexical morpheme :برابر فارسی آن هست واژه ای آمیخته است وکاربرد آن در مقولات زبانشناسی هست به معنی های " تکواژ واژگانی" و همچنین " ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

determining: برابر فارسی " باز شناسی " "شناسگری " " باز تعریف کردن"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

حماسه : برابر عربی آن می شود" "رجز" و "رجز خوانی " وازه آمیخته ی عربی فارسی هست که در زبان فارسی هم بکاربرده می شود. حماسه " از نظر اتیمولوژیکی در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برابر فارسی توالی " تواتر: پیاپی، پیاپِیش، پشت سرهمی،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

contracts: "همیدگی " در زبان شناسی فرو شدن یک یک آوا در صدای دیگر را می گویند. این رخداد بیشتر در واکه ها رخ می دهد در همخوان ها کمتر رخ می دهد. معنی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اخته واژه ایرانی هست که به زبان مغولی و ترکی راه یافته است و همان واژه آهیختن هست به معنی بیرون کشیدن و اقته چی به معنی کسی بود که کارش بیرون آوردن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان فارسی "لنگر" معنی های بسیار دارد 1 - الوار : چوب بزرگی و سخت و درازی که در ساختمان های قدیمی، در اتاق هایی که بزرگ بودند و یا در ساختمان ها ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

marker برابر نها فارسی آن "شناسگر " می باشد ولی "نشانگر "هم مفهوم را می رساند اما درست ترین گزینه "شناسگر" میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

برابر پارسی preceded : "جلودار "، طلایه دار "پیشتر" "جلوتر بودن:، : بدنبالِ:

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Verifiability :برابر های فارسی این واژه انگلیسی : "همپذیرفتاری" ، "همپذیره گی "

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

" نام ساختن" " نام سازی " نامواره کردن" در دانش زبانشناسی nominalizing و nominalisation به مفهوم آن است که با بهره جستن از یک واژه ای که خودش نام نیس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

چادر یک . واژه ی سانسکریت هست و در ترکی و فارسی وام واژه است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

undergo: برابر های فارسی برای آن : بندیده به و " در بند آن است" و " دستخوش " " زیر رفتار"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

assimilated برابر های فارسی : "همگنیده" "همگون سازی شده ، همرنگ سازی شده، همانند سازی شده، همگرایانیده ( بندرت ) assimilation: همگون سازی فرهنگی از ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

glottal stop برابر پارسی آن "چاکنایی بستشی" و "چاکنایی انسدادی" می باشد همانند صدای/ع/ در آوا شناسی بین المللی با نمایه/Ɂ/ نشان داده و شماره 113 شنا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

انگ:ang : ] چانه ، فک، از واژگان اوستایی است و در پهلوی وارد شده است . نامواژ "نهنگ" بازمانده این واژه است : نهنگ به معنی تمساح و کروکودیل است از د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-٢٧

به احتمال خیلی زیاد قایق ترکی است صددر صد نه و به احتمال زیاد فارسی نیست. چون در زبان ترکی کنشای ( فعل ) کایماق وجود دارد به معنی لیز خودن و غیره, ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بارگه=barge به معنی کشتی کوچک در زبان آذری است بازمانده از زبان پیشین آذربایجان یعنی پهلوی آذری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بارگه قایق کشتی کوچک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

explicit: برابر های فارسی این واژه "هویدا" ، " روشن" و " آگاهانه"، "بارز "، و "نمایان"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

explicit knowledge برابر فارسی آن می تواند" دانش آگاهانه" و "چیستآگاهی" باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نگر ماند "، "به چشم بودن" واچشمی" چشم داشت" پسوند ها و پیشوند های زبان فارسی برای ساخت قید ها و فروزه ها و اسم بسیار فراوان است برای واژه ی انتظار ع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سفتایش" و هم آهنگ برابر فارسی برای آن می باشد کتاب از انسجام لازم برخوردار است = کتاب از سفتایش لازم برحوردار است زایه ها و آمیزه های دیگر : سفتید ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adverbiative حالت قیدی، در " دیدگاه حالت" زبانشناسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

auxiliary در معنی های گوناگونی در زبان انگلیسی بکار برده میشود برابرفارسی درست برای آن "بجایشی" میباشد = یعنی کس یا چیزی که به جای کس یا چیز دیگری ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

adnominal برابر فارسی آن "نام آمیخته" در فراز هایی نامی دو جزءیی یکی از عناصر آن "نام" است و جزء دیگر می تواند از صفت صفت یا غیره باشد همانند: آش دا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

" پُر نوشت" pornevesht واج یا واژه ای که به گونه کامل نگاشته شود. گاهی هم برای کامل نگاشتن عنصر های دستوری بکار برده می شود داشتن نگارش کامل بیشت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

برابر نهاد برای استثنا ; "کمیزه" و "کم خیزه"" کم باشگی" کم ازبیش" میباشد. برای مثال در جمله زیر" گاهی استثناهایی نیز وجود داشته است گاهی کماز بیشی ها ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

oblique "نارُک" برابر نهاد فارسی درست برای آن در نوشتارهای زبان شناسی می باشد . oblique به معنی : " اُریب"، "مایل" و غیر مستقیم هست. ولی در ترجمه ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

" کنش پذیر - نا رُک: oblique object کنش پذیر غیر صریح "کنش پذیر نا رک" با کنش پذیر غیر مستقیم تفاوت دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

copular برابر فارسی این واژه "پیوند ساز" است از ریشه لاتین copula هست به معنی:" پیوند دهنده"، پیوند ده" از نکته نظر زبانشناسی، در بندهای ( عبارتهای ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

برابر نهاد copular clause در زبان فارسی بند پیوستی می باشد "بند پیوستی" مفهومی همانند با بند موصولی دارا می باشد " copular clause"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

برابر نهاد فارسی to begin with " پیش از همه" می باشد در زبان فارسی اما گاهی بسته به بند ها، از " پیش از هر چیز " یا "در آغاز" " در نخست" و یا از " ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

فراگشتfaragasht به معنی تحول در زبانشناسی فراگشت معنایی= تحول معنایی و فراگشت آوایی تحول آوایی فرگشت برابر با واژه عربی تکامل که تقریبا از سوی همه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نیموک /nimuk/ برابر imperfective در زبان نگلیسی است نیموک : نمود ناقص وجه ناقص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هموک معادل تام و کامل است در زبان عربی برابر انگلیسی آن perfective, : نمودتام . نمود هموک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

construe برابر فارسی آن "ساز گسترد "می باشد ، و به معنی و مفهوم تجزیه و تحلیل و آنالیز دستوری است. بیشتر برای تفسیر و تجزیه و تحلیل ساختار ِ جمله ، ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

همپاول Hampovuol : به گویشی دیگر " همپوول": کبوتر به زبان آذری / امروزه بیشتر مردم آذربایجان واژه ی ترکی ( احتمالا ) مشترک با مغولی این واژه یعنی گوگ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرانام= ضمیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Stative به معنی ایستا می باشد اما به دلیل عدم همسانی ستاک های واژگان تخصصی ( در زبان شناسی و ترجمه ) در زایایی برای ادای مفاهیم گوناگون ما با مشکل رو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چراگاه ، چمن دشت، چمنزار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جوله پسر : پسر بافنده پسر ریسنده : مهستی کنجوی بانوی شاعر قرن چهارم در شعری چنین آورده است: جوله پسری که جان و دل خستهٔ اوست از تار زلفش تن من بس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرانام های دارندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

فروزه های گنگ ( صفت های گنگ ) برای بیان اندیشه هایی بکار می رود که شمار روشنی ندارد و یا مرزی برای سنجش آن نیست: همانند: هیچ ، هر ، همه، فلان و بهم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرانام دارانا در زبان پهلوی "دارانا " پولی بود که به ضاحب ملک جهت اجاره بها داده می شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

"فرانام" درست است و از سوی همه بکار برده می شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ذوزنقه ، چَندار ، و "چنداره " برابر ذوزنقه می باشد . در عین اینکه مفهوم چانه دار = یعنی ذوزنفه را می رساند چون "چنَ" همان "چانه" می باشد و "دار " هم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

معادل مالکیت عربی در زبان فارسی خداوندی ، دارایش، داشتاری، دارا وندی است برای نمونه : در برابر ضمایر ملکی: فرانام های دارایشی و داراوندی داراوند گزین ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تحت الفظی با توجه به برابری انگلیسی literally برابر نهاد تحت الفظی می شود واجانه, واجگویه: واژگفت. واجانه گفتن= تحت الفظی گفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( لُوُم ) :اسم آلت ) :[LUM] ابزاری آهنی ِ دراز با نوکی تیز، اهرم مانند برای شکافتن زمین های سخت، صخره سنگ و بتن؛و جابجایی وزنه های سنگین.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

آراز َنامواژه است با تلفظ=Araz در زبان آذری به رودخانه ارس گفته می شود رود اَرَس در زبان ( ارمنی: Արաքս‎ آراکس؛ در ترکی آذربایجانی: Araz آراز ) رودی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

برخی می گویند/ آز/ نام قومی بوده درست می گویند ولی می دانیم که در سنگ نوشته گل تکین یکی از خاقان های ترک در مورد /آز / های مورد نظر نوشته ( سنگ نوشته ...