معنی: شالوده، پایه ستون، بلند کردن، ترفیع دادن، روی پایه قرار دادنمعانی دیگر: (چراغ رومیزی و گلدان و مجسمه و غیره) پایه، پاپیکره، پا تندیس، (بخش زیرین ستون) زیر ستون، پایه ی ستون، پاستون، پایه مجسمه، محور
بررسی کلمه
اسم ( noun )عبارات: put (someone) on a pedestal
• (1)تعریف: a support or base for a column, statue, lamp, or the like.
• (2)تعریف: a foundation or supporting structure. • مشابه: foundation
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: pedestals, pedestaling, pedestaled
• : تعریف: to place on or furnish with a pedestal.
جمله های نمونه
1. the statue's pedestal was of marble
پایه ی مجسمه از سنگ مرمر بود.
2. to mount a statue on a pedestal
مجسمه را بر پایه ی خود سوار کردن
3. Don't try to put her on a pedestal, she's as guilty as the rest of them!
[ترجمه R.Eli] سعی نکن به او بهای زیادی بدهی، او هم مثل بقیه گناهکار است
|
[ترجمه meli.njt] سعی نکن اورا راهنما ( ( رهبر ) ) قرار دهی او هم مثل بقیه گناهکار است
|
[ترجمه گوگل]سعی نکن او را روی پایه بگذاری، او هم مثل بقیه مقصر است! [ترجمه ترگمان]سعی نکن او را روی یک پایه قرار بدهی، او هم به اندازه بقیه گناهکار است! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Women are both put on a pedestal and treated like second-class citizens.
[ترجمه مهدی رمضانی] زنان هم مورد ارزش قرار می گیرند و هم مانند شهروندان درجه دو برخورد می شوند.
|
[ترجمه گوگل]زنان هم بر روی یک پایه قرار می گیرند و هم مانند شهروندان درجه دو با آنها رفتار می شود [ترجمه ترگمان]زنان هر دو بر پایه ستون پایه قرار می گیرند و مانند شهروندان طبقه دوم رفتار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He dismounted a statue from its pedestal.
[ترجمه گوگل]او مجسمه ای را از روی پایه اش پایین آورد [ترجمه ترگمان]از یک مجسمه از پایه مجسمه از اسب پایین آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. My last boyfriend put me on a pedestal.
[ترجمه R.Eli] آخرین دوست پسرم من را مثل بت میپرستید ( بهای زیادی به من می داد )
|
[ترجمه مهدی رمضانی] آخرین دوست پسرم ارزش زیادی برای من قائل بود.
|
[ترجمه آرش] آخرین دوست پسرم یک پایه ستون در من فرو کرد
|
[ترجمه گوگل]آخرین دوست پسرم مرا روی یک پایه گذاشت [ترجمه ترگمان] آخرین دوست پسرم منو روی یه پایه گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A statue pedestal of the king found in his tomb complex was also inscribed with Imhotep's name and his titles.
[ترجمه گوگل]روی پایه مجسمه پادشاه که در مجموعه مقبره او یافت شد، نام ایمهوتپ و القاب او نیز حک شده بود [ترجمه ترگمان]پایه مجسمه ای که پادشاه در مجموعه آرامگاه خود یافته بود نیز با نام Imhotep و his حکاکی شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some examples still had a moulded foot pedestal, while others had four short, cast and chased legs.
[ترجمه گوگل]برخی از نمونهها هنوز یک پایه پای قالببندی شده داشتند، در حالی که برخی دیگر دارای چهار پایه کوتاه، ریختهگری و تعقیبشده بودند [ترجمه ترگمان]برخی از نمونه ها هنوز پایه و پایه خود را داشتند، در حالی که برخی دیگر چهار پایه کوتاه، ریخته و دنبال شده داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And Murph will come down from that good-guy pedestal a little.
[ترجمه گوگل]و مورف از آن پایه مرد خوب کمی پایین می آید [ترجمه ترگمان]و \"Murph\" از اون پایه خوب یه ذره میاد پایین [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Recently, a small crack appeared in our pedestal hand basin in the bathroom.
[ترجمه گوگل]اخیراً یک شکاف کوچک در حوض دستی پایه ما در حمام ظاهر شد [ترجمه ترگمان]اخیرا یک شکاف کوچک در دست شویی ما در دست شویی ظاهر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Above: A Norber erratic on its limestone pedestal.
[ترجمه گوگل]بالا: یک نوربر نامنظم بر روی پایه سنگ آهکی خود [ترجمه ترگمان]بالاتر از همه چیز عجیب و غریبی است که بر پایه سنگ آهک آن قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. At the very top of the steps was a bust of Shakespeare on a pedestal.
[ترجمه گوگل]در بالای پله ها مجسمه ای از شکسپیر بر روی یک پایه قرار داشت [ترجمه ترگمان]در بالای پلکان یک تکه از آثار شکسپیر روی یک پایه قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The press were determined to knock the princess off the pedestal that they had put her on.
[ترجمه گوگل]مطبوعات مصمم بودند که شاهزاده خانم را از روی پایه ای که او را روی آن گذاشته بودند بیاندازند [ترجمه ترگمان]مطبوعات مصمم بودند که شاهزاده خانم را از روی پایه بلند کنند و از روی پایه بلند کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Before it could be transported to the United States, a site had to be found for it and a pedestal had to be built.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بتوان آن را به آمریکا منتقل کرد، باید مکانی برای آن پیدا میکرد و پایهای ساخته میشد [ترجمه ترگمان]قبل از این که بتواند به آمریکا انتقال یابد، باید یک سایت برای آن پیدا شود و یک پایه باید ساخته شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This recent scandal has really knocked the President off his pedestal.
[ترجمه گوگل]این رسوایی اخیر واقعاً رئیس جمهور را از جایگاه خود برانداخت [ترجمه ترگمان]این رسوایی اخیر، رئیس جمهور رو از پایه خودش پرت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شالوده (اسم)
base, sole, skeleton, infrastructure, kernel, foundation, texture, pedestal, ground plan
پایه ستون (اسم)
plinth, base of a column, socle, pedestal, footing, base of a pillar
[سینما] پایه - پایه دوربین - پایه ستونی - پدستال [عمران و معماری] پایه - پاسنگ - پایه ستون - پای بست - ستونپایه - شالوه - سکو [برق و الکترونیک] پایه 1. ساختار نگهدارنده آنتن رادار 2. پالس بالا - تخت که سطح پایه پالس دیگر را بالا می برد . [زمین شناسی] پایه ستون، پایه
انگلیسی به انگلیسی
• base, foundation; stand; mount, pad a pedestal is the base on which a statue or a column stands. if you put someone on a pedestal, you admire them very much and think that they cannot be criticized. if someone falls from a pedestal, people cease to admire them.
پیشنهاد کاربران
فایل کشویی اداری
پادست ، پایه دم دست، پایه ستون: محلی که پایهای برای ستون و غیره قرار می گیرد.
Put them on a pedestal = بت ساختن از آن ها
پایه
pedestal ( مهندسی عمران ) واژه مصوب: ستون پایه تعریف: عضوی که نیروی ستون را به پِی یا شالودۀ ساختمان منتقل کند