اسال

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

( آسال ) آسال. ( اِ ) بنیان. پایه. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( شعوری ) ( انجمن آرا ) ( برهان جامع ) ( بعض فرهنگهای هندوستانی ) :
ز دانا شنیدم که پیمان شکن
زن جاف جاف است آسال کن.
ابوشکور ( از جهانگیری و فرهنگهای بعد از او ).
این کلمه پیش از جهانگیری در فرهنگی دیده نمیشود، مثلاً در اسدی و سروری نیست و نیز در لغات قدیمه عربی مترجم به فارسی مثل مقدمةالادب زمخشری و السامی فی الاسامی و دستوراللغه ادیب نطنزی و مهذب الاسماء و تاج المصادر زوزنی و مؤیدالفضلاء قاضی محمد دهار و نظایر آن به این کلمه در هیچ یک از مظان آن تصادف نمیشود. مصراع ثانی بیت فوق ابوشکور در فرهنگ اسدی پاول هورن بدین صورت است : زن جاف جاف است آسان فکن ، و نسخه بدلی هم دارد بدین شکل : زن جاف جاف است بل کم ز زن. و در نسخه اسدی نفیس و نسبةً صحیحی که تاریخ کتابت آن 766 هَ. ق. است ضبط مصراع این است : زن جاف جاف است و آسان فکن. کلمه آسال کن که ظاهراً مبتدع و مخترع آن صاحب فرهنگ جهانگیری است از ایهام و ابهام و بعید و قلیل الاستعمال بودن کلمه آسان فکن نشأت کرده.یعنی برای فهم بیت ابوشکور کلمه آسال را ساخته و معنی مصنوعی نیز بدان داده اند، چنانکه نسخه بدل اسدی پاول هورن نیز به همین علت پیدا شده است. آسان فکن چنانکه در جای خود خواهدآمد شبیه کلمه سست هل بیت ذیل منجیک است :
خواجه غلامی خریددیگر تازه
سست هل و حجره گرد و لتره ملازه.
و معنی زنی آسان فکن یا سست هل ، زنی زود تن دردهنده و غیر اَبیّه و متأبّیه است مقابل منعه ، متمنعه ، اَبیّه و متأبّیه.

آسال. ( ع اِ ) نشانها. آثار. علامات. اخلاق. و این کلمه جمعی است بی مفرد.
( اسآل ) اسآل. [ اِس ْ ] ( ع مص ) روا کردن حاجت کسی را. ( منتهی الارب ). حاجت روا کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). برآوردن حاجت.
اسأل. [ اَ ءَ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از سؤال. خواهنده تر. بسیارسؤال تر.
- امثال :
اسأل ُ من فَلْحَس ؛ و او مردی از بنی شیبان بود، سهم و حصه ای از غنایم جنگی که در آن نبود خواستی و چون دادندی حصه زن خویش نیز طلبیدی و چون بستدی شتر خویش رانیز سهم خواستی. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
اسأل ُ من قرثع ؛ مردی از بنی اوس بن ثعلبه و او بروزگارمعاویه بود و اعشی از بنی ثعلب گوید:
اذاما القرثع الاوسی وافی بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آسال ) نشانه ها آثار بنیان
خواهنده تر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
سئل (۱۲۸ بار)

پیشنهاد کاربران

اتفاقا درست ترین نمود شعر را جهانگیری اورده است.
ز دانا شنیدم که پیمان شکن
زن جاف جاف است آسال کن
آسال د ر زبان های ایرانی باستان به معنی پی ریزی و بنیاد افکندن بوده است . خیلی تاسف آور است که وقتی چیزی را نمی دانستند لغوی های ما در پی خیالبافی بر می آمدند. و تهام زنی ها آغز می کردند متاسفم برای شاد روانان
...
[مشاهده متن کامل]

سوال میکنم، تقاضا میکنم. درخواست میکنم

بپرس