partitive

/ˈpɑːrtɪtɪv//ˈpɑːtɪtɪv/

معنی: وابسته به جزء
معانی دیگر: مجزا کننده، جداگر، تفکیک کننده، وابسته به تیغه یا دیواره یا تفکیک

جمله های نمونه

1. 'Some' and 'any' are partitives.
[ترجمه Ardalani] واژگان some و any ( از لحاظ گرامری ) بخشی از کل اسم هستند مثلا some of the cake یعنی بخشی از کیک
|
[ترجمه گوگل]"بعضی" و "هر" جزئی هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی ها و هر کس دیگه ای احمق هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. English partitive construction is a linguistic phenomenon characterized by symbolizing and schematizing the process of conceptualization.
[ترجمه گوگل]ساخت جزئی انگلیسی یک پدیده زبانی است که با نمادسازی و طرح‌واره‌سازی فرآیند مفهوم‌سازی مشخص می‌شود
[ترجمه ترگمان]ساخت partitive انگلیسی یک پدیده زبانی است که با نماد و تفسیر کردن فرآیند مفهوم سازی توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Chinese classifiers and English partitive constructions can be used to achieve rhetoric effects, ie, to make language concrete, vivid and picturesque as well as to express the idea of quantity.
[ترجمه گوگل]طبقه‌بندی‌کننده‌های چینی و ساختارهای جزئی انگلیسی را می‌توان برای دستیابی به جلوه‌های بلاغی، به عنوان مثال، ملموس، زنده و زیبا ساختن زبان و همچنین برای بیان ایده کمیت استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی کننده های چینی و ساخت های partitive انگلیسی را می توان برای رسیدن به تاثیرات معانی بیان به منظور ساخت بتون زبان، واضح و زیبا و همچنین بیان ایده کمیت مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Double genitive and possessive partitive constructions have long been debated over in literature.
[ترجمه گوگل]ساخت جزئی مضاعف و مالکیت مدتهاست که در ادبیات مورد بحث بوده است
[ترجمه ترگمان]ساختارهای Double و مالکیتی، مدت ها است که در ادبیات مورد بحث و بحث قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In 'a spoonful of sugar', the word 'spoonful' is a partitive.
[ترجمه گوگل]در «یک قاشق شکر»، کلمه «قاشق» جزئی است
[ترجمه ترگمان]در یک قاشق شکر، کلمه spoonful a است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As an independent grammatical category, the measure words don′t exist in English, but the partitive constructions occur constantly in English.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دسته گرامری مستقل، کلمات اندازه گیری در انگلیسی وجود ندارند، اما ساختارهای جزئی به طور مداوم در انگلیسی رخ می دهند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مقوله گرامری مستقل، واژه measure در زبان انگلیسی وجود دارد، اما ساخت های partitive به طور مداوم به زبان انگلیسی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An important feature in Chinese grammer is that the partitive is very abundant. But there is not clearly classified about partitive in English.
[ترجمه گوگل]یک ویژگی مهم در گرامر چینی این است که پارتیتیو بسیار فراوان است اما طبقه بندی واضحی در مورد partitive در انگلیسی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی مهم در grammer چینی این است که the بسیار زیاد است اما به وضوح در مورد partitive ها در زبان انگلیسی طبقه بندی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper argues, instead, that there exists a semantic asymmetry between double genitive and possessive partitive constructions.
[ترجمه گوگل]در عوض، این مقاله استدلال می‌کند که یک عدم تقارن معنایی بین ساخت‌های جزئی دوتایی و مالکیتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به جای آن استدلال می کند که یک عدم تقارن معنایی بین genitive دوگانه و ساختارهای مالکیت گرا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The subjects of the adjoined property legal relations possess the partitive ownership, common ownership, neighboring right and membership.
[ترجمه گوگل]موضوعات روابط حقوقی اموال وابسته دارای مالکیت جزئی، مالکیت مشاع، حق مجاورت و عضویت می باشند
[ترجمه ترگمان]موضوعات مربوط به روابط قانونی ملک مجاور دارای مالکیت partitive، مالکیت مشترک، حق همسایگی و عضویت می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به جزء (صفت)
partitive

تخصصی

[ریاضیات] جداکننده، قسمی

انگلیسی به انگلیسی

• (grammar) word that denotes a part of a whole (i.e. some, half)
separating, dividing into parts; of part of the whole (grammar)
in grammar, a partitive is a word or expression that comes before a noun and indicates that you are referring to a particular amount of something. in the sentence `would you like a piece of cake?', `piece of' is a partitive expression.

پیشنهاد کاربران

In English: A word or expression that comes before a noun and give information about amount of something ( Grammer )
به فارسی: یک کلمه یا عبارت که قبل از یک اسم می اید و اطلاعاتی درباره ی مقدار بعضی چیز ها میدهد.
مثال: a bowl of a packet of
در زبانشناسی: "بخشی"
در گرامر به معنای واحد شمارش می باشد

بپرس