پیشنهاد‌های علی حقی بستان آباد (٤٦٩)

بازدید
١٧٩
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برخی می گویند/ آز/ نام قومی بوده درست می گویند ولی می دانیم که در سنگ نوشته گل تکین یکی از خاقان های ترک در مورد /آز / های مورد نظر نوشته ( سنگ نوشته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

آراز َنامواژه است با تلفظ=Araz در زبان آذری به رودخانه ارس گفته می شود رود اَرَس در زبان ( ارمنی: Արաքս‎ آراکس؛ در ترکی آذربایجانی: Araz آراز ) رودی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

( لُوُم ) :اسم آلت ) :[LUM] ابزاری آهنی ِ دراز با نوکی تیز، اهرم مانند برای شکافتن زمین های سخت، صخره سنگ و بتن؛و جابجایی وزنه های سنگین.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تحت الفظی با توجه به برابری انگلیسی literally برابر نهاد تحت الفظی می شود واجانه, واجگویه: واژگفت. واجانه گفتن= تحت الفظی گفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

معادل مالکیت عربی در زبان فارسی خداوندی ، دارایش، داشتاری، دارا وندی است برای نمونه : در برابر ضمایر ملکی: فرانام های دارایشی و داراوندی داراوند گزین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ذوزنقه ، چَندار ، و "چنداره " برابر ذوزنقه می باشد . در عین اینکه مفهوم چانه دار = یعنی ذوزنفه را می رساند چون "چنَ" همان "چانه" می باشد و "دار " هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

"فرانام" درست است و از سوی همه بکار برده می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرانام دارانا در زبان پهلوی "دارانا " پولی بود که به ضاحب ملک جهت اجاره بها داده می شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فروزه های گنگ ( صفت های گنگ ) برای بیان اندیشه هایی بکار می رود که شمار روشنی ندارد و یا مرزی برای سنجش آن نیست: همانند: هیچ ، هر ، همه، فلان و بهم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرانام های دارندگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چراگاه ، چمن دشت، چمنزار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جوله پسر : پسر بافنده پسر ریسنده : مهستی کنجوی بانوی شاعر قرن چهارم در شعری چنین آورده است: جوله پسری که جان و دل خستهٔ اوست از تار زلفش تن من بس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Stative به معنی ایستا می باشد اما به دلیل عدم همسانی ستاک های واژگان تخصصی ( در زبان شناسی و ترجمه ) در زایایی برای ادای مفاهیم گوناگون ما با مشکل رو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرانام= ضمیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

همپاول Hampovuol : به گویشی دیگر " همپوول": کبوتر به زبان آذری / امروزه بیشتر مردم آذربایجان واژه ی ترکی ( احتمالا ) مشترک با مغولی این واژه یعنی گوگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

construe برابر فارسی آن "ساز گسترد "می باشد ، و به معنی و مفهوم تجزیه و تحلیل و آنالیز دستوری است. بیشتر برای تفسیر و تجزیه و تحلیل ساختار ِ جمله ، ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

هموک معادل تام و کامل است در زبان عربی برابر انگلیسی آن perfective, : نمودتام . نمود هموک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نیموک /nimuk/ برابر imperfective در زبان نگلیسی است نیموک : نمود ناقص وجه ناقص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فراگشتfaragasht به معنی تحول در زبانشناسی فراگشت معنایی= تحول معنایی و فراگشت آوایی تحول آوایی فرگشت برابر با واژه عربی تکامل که تقریبا از سوی همه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

برابر نهاد فارسی to begin with " پیش از همه" می باشد در زبان فارسی اما گاهی بسته به بند ها، از " پیش از هر چیز " یا "در آغاز" " در نخست" و یا از " ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برابر نهاد copular clause در زبان فارسی بند پیوستی می باشد "بند پیوستی" مفهومی همانند با بند موصولی دارا می باشد " copular clause"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

copular برابر فارسی این واژه "پیوند ساز" است از ریشه لاتین copula هست به معنی:" پیوند دهنده"، پیوند ده" از نکته نظر زبانشناسی، در بندهای ( عبارتهای ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

" کنش پذیر - نا رُک: oblique object کنش پذیر غیر صریح "کنش پذیر نا رک" با کنش پذیر غیر مستقیم تفاوت دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

oblique "نارُک" برابر نهاد فارسی درست برای آن در نوشتارهای زبان شناسی می باشد . oblique به معنی : " اُریب"، "مایل" و غیر مستقیم هست. ولی در ترجمه ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

برابر نهاد برای استثنا ; "کمیزه" و "کم خیزه"" کم باشگی" کم ازبیش" میباشد. برای مثال در جمله زیر" گاهی استثناهایی نیز وجود داشته است گاهی کماز بیشی ها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

" پُر نوشت" pornevesht واج یا واژه ای که به گونه کامل نگاشته شود. گاهی هم برای کامل نگاشتن عنصر های دستوری بکار برده می شود داشتن نگارش کامل بیشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

adnominal برابر فارسی آن "نام آمیخته" در فراز هایی نامی دو جزءیی یکی از عناصر آن "نام" است و جزء دیگر می تواند از صفت صفت یا غیره باشد همانند: آش دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

auxiliary در معنی های گوناگونی در زبان انگلیسی بکار برده میشود برابرفارسی درست برای آن "بجایشی" میباشد = یعنی کس یا چیزی که به جای کس یا چیز دیگری ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adverbiative حالت قیدی، در " دیدگاه حالت" زبانشناسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سفتایش" و هم آهنگ برابر فارسی برای آن می باشد کتاب از انسجام لازم برخوردار است = کتاب از سفتایش لازم برحوردار است زایه ها و آمیزه های دیگر : سفتید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

نگر ماند "، "به چشم بودن" واچشمی" چشم داشت" پسوند ها و پیشوند های زبان فارسی برای ساخت قید ها و فروزه ها و اسم بسیار فراوان است برای واژه ی انتظار ع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

explicit knowledge برابر فارسی آن می تواند" دانش آگاهانه" و "چیستآگاهی" باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

explicit: برابر های فارسی این واژه "هویدا" ، " روشن" و " آگاهانه"، "بارز "، و "نمایان"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بارگه قایق کشتی کوچک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بارگه=barge به معنی کشتی کوچک در زبان آذری است بازمانده از زبان پیشین آذربایجان یعنی پهلوی آذری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٩

به احتمال خیلی زیاد قایق ترکی است صددر صد نه و به احتمال زیاد فارسی نیست. چون در زبان ترکی کنشای ( فعل ) کایماق وجود دارد به معنی لیز خودن و غیره, ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

انگ:ang : ] چانه ، فک، از واژگان اوستایی است و در پهلوی وارد شده است . نامواژ "نهنگ" بازمانده این واژه است : نهنگ به معنی تمساح و کروکودیل است از د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

glottal stop برابر پارسی آن "چاکنایی بستشی" و "چاکنایی انسدادی" می باشد همانند صدای/ع/ در آوا شناسی بین المللی با نمایه/Ɂ/ نشان داده و شماره 113 شنا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

assimilated برابر های فارسی : "همگنیده" "همگون سازی شده ، همرنگ سازی شده، همانند سازی شده، همگرایانیده ( بندرت ) assimilation: همگون سازی فرهنگی از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

undergo: برابر های فارسی برای آن : بندیده به و " در بند آن است" و " دستخوش " " زیر رفتار"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چادر یک . واژه ی سانسکریت هست و در ترکی و فارسی وام واژه است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

" نام ساختن" " نام سازی " نامواره کردن" در دانش زبانشناسی nominalizing و nominalisation به مفهوم آن است که با بهره جستن از یک واژه ای که خودش نام نیس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Verifiability :برابر های فارسی این واژه انگلیسی : "همپذیرفتاری" ، "همپذیره گی "

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

برابر پارسی preceded : "جلودار "، طلایه دار "پیشتر" "جلوتر بودن:، : بدنبالِ:

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

marker برابر نها فارسی آن "شناسگر " می باشد ولی "نشانگر "هم مفهوم را می رساند اما درست ترین گزینه "شناسگر" میباشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان فارسی "لنگر" معنی های بسیار دارد 1 - الوار : چوب بزرگی و سخت و درازی که در ساختمان های قدیمی، در اتاق هایی که بزرگ بودند و یا در ساختمان ها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اخته واژه ایرانی هست که به زبان مغولی و ترکی راه یافته است و همان واژه آهیختن هست به معنی بیرون کشیدن و اقته چی به معنی کسی بود که کارش بیرون آوردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

contracts: "همیدگی " در زبان شناسی فرو شدن یک یک آوا در صدای دیگر را می گویند. این رخداد بیشتر در واکه ها رخ می دهد در همخوان ها کمتر رخ می دهد. معنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

برابر فارسی توالی " تواتر: پیاپی، پیاپِیش، پشت سرهمی،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

حماسه : برابر عربی آن می شود" "رجز" و "رجز خوانی " وازه آمیخته ی عربی فارسی هست که در زبان فارسی هم بکاربرده می شود. حماسه " از نظر اتیمولوژیکی در ...