tenseness

/ˈtensnəs//ˈtensnəs/

معنی: تشنج
معانی دیگر: سفتی

جمله های نمونه

1. Worries and tenseness can lead to insomnia.
[ترجمه گوگل]نگرانی و تنش می تواند منجر به بی خوابی شود
[ترجمه ترگمان]اضطراب و اضطراب می تواند منجر به بی خوابی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If you feel a tenseness around the eyes, relax your muscles.
[ترجمه گوگل]اگر در اطراف چشم احساس تنش کردید، عضلات خود را شل کنید
[ترجمه ترگمان]، اگه دور چشم یه کششی پیدا کنی ماهیچه هات رو آروم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They all fixed in a pure tenseness of watching as he shaved but he did not cut himself.
[ترجمه گوگل]همه آنها با یک تنش محض تماشای زمانی که او اصلاح می کرد، ثابت شدند، اما او خود را برید
[ترجمه ترگمان]همه آن ها به هیجان آمده بودند که او را اصلاح کنند، اما او خود را بریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He could feel the tenseness of her body.
[ترجمه گوگل]تنش بدنش را حس می کرد
[ترجمه ترگمان]تنش به تنش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. McKay walked slowly toward this screen, feeling a growing tenseness.
[ترجمه گوگل]مک کی با احساس تنش فزاینده به آرامی به سمت این صفحه رفت
[ترجمه ترگمان]مک کی به آرامی به طرف صفحه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He must learn to relax more, not be racked by the tortured tenseness that had afflicted him for the past weeks.
[ترجمه گوگل]او باید بیاموزد که بیشتر آرام بگیرد، نه اینکه تحت فشار تنش شکنجه‌ای که در هفته‌های گذشته او را آزار داده بود
[ترجمه ترگمان]او باید یاد بگیرد که بیش از چند هفته زجر بکشد و تحت فشار قرار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The acceptance of the bridle, with submissiveness throughout and without any tenseness or resistance.
[ترجمه گوگل]پذیرش افسار، با تسلیم در سراسر و بدون هیچ تنش و مقاومت
[ترجمه ترگمان]پذیرش لگام و مطیع بودن در تمام و بدون هیچ مقاومتی یا مقاومت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper introduces "environmental training method" in listening teaching from the angle of psychology and physiology according to existing problems: brain-fag and nerve tenseness.
[ترجمه گوگل]این مقاله به معرفی «روش آموزش محیطی» در آموزش شنیداری از زاویه روانشناسی و فیزیولوژی با توجه به مشکلات موجود: نارسایی مغز و تنش عصبی می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله \"روش آموزش محیطی\" را در گوش دادن به آموزش از زاویه روان شناسی و فیزیولوژی با توجه به مشکلات موجود، معرفی می کند: روان - خسته کننده و عصب عصبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or they can dress formally and speak formally, showing their tenseness.
[ترجمه گوگل]یا می توانند رسمی لباس بپوشند و رسمی صحبت کنند و تنش خود را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]یا آن ها می توانند به طور رسمی لباس بپوشند و به طور رسمی صحبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When he saw the door opened, he felt a thrill of tenseness.
[ترجمه گوگل]وقتی دید در باز شد، هیجانی از تنش را احساس کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی دید که در باز شد، هیجان تنش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشنج (اسم)
fit, tension, convulsion, hysteria, paroxysm, spasm, tenseness, tensity, tetanus, yank

انگلیسی به انگلیسی

• tension, nervousness

پیشنهاد کاربران

تنش
تنش ، سفتی ، احساس نگرانی یا عصبی بودن
برابر نهاد فارسی درست برای tenseness :
1 - تنیدگی 2 - تنش

بپرس