تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوت • مثال: It's mostly a cermoney in which family and friends are invited and rings are exchanged.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گلو درد Sore throat

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

• متضاد: live apart

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1 • a sexually attractive woman with light - coloured hair 2 • Journalists sometimes use blonde bombshell to refer to a woman with blonde hair who is ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بر وفق مراد نبودن ، اشتباه پیش رفتن ، بد پیش رفتن ، خوب پیش نرفتن ، به مشکل خوردن ، خراب شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دروغ گفتن • متضاد: tell the truth

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

• مترادف: in actual fact

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

In actual fact • معنی: واقعا، بالفعل ، براستی، راستی، بخدا معانی دیگر: ( محاوره ) در حقیقت، راستش را بخواهی، حقیقتا، به درستی، راستینه • مترادف: rea ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

• معنی: واقعا، بالفعل ، براستی، راستی، بخدا معانی دیگر: ( محاوره ) در حقیقت، راستش را بخواهی، حقیقتا، به درستی، راستینه • مترادف: really • چند مثال: ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بهانه آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نجیب ترین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

لغات • تعریف: all the words that exist in a particular language or subject • مثال: Every week our Spanish teacher gives us a list of vocabulary ( = ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

لنزهای تماسی • contacts تنها هم درسته.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

توپ والیبال the ball used in the game of volleyball

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تفاوت Single quotation marks و Double quotation marks

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تفاوت Single quotation marks و Double quotation marks

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یکی از معانیش میشه دیدار/دیدن کردن از کسی در خونه همون شخص. to visit someone in their home Go around : US Go round : UK مثال: I'll go round later an ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

یکی از معانیش میشه دیدار/دیدن کردن از کسی در خونه همون شخص. to visit someone in their home Go around : US Go round : UK مثال: I'll go round later an ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بزرگ تر کردن چیزی ، افزایش دادن یا زیاد کردن چیزی Make something bigger; increase something

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بطور موثر املای درستش efficiently که مترادف effectively هست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف effectively

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

adjective [ after verb ] UK /ɪnˈkʌr. ɪdʒd/ US /ɪnˈkɝː. ɪdʒd/ having more confidence or hope about something مثال: She felt encouraged by their promi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

کلمه achive اشتباست درستش achieve هست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مرور کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تفاوت Beach با Coast A coast is a place where land meets the sea. A beach, on the other hand, is the land area along the shoreline of an ocean or a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوباره تماس گرفتن/زنگ زدن/تلفن کردن Ring/phone/call someone back: Phone someone again منبع: Oxford Word Skills - Basic

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوباره تماس گرفتن/زنگ زدن/تلفن کردن Ring/phone/call someone back: Phone someone again منبع: Oxford Word Skills - Basic

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

( کسی را ) صدا کردن/به پای تلفن آوردن. تعریف: مثلا یکی به تلفن خونه شما تماس گرفته و تو گوشی برداشتی اما اون می خواد با شخص دیگه ای توی اون خونه صح ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

US: area code UK: dialling code

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

think of somebody/something معنی: to remember something مثال: I can’t think of the name of the hotel we stayed in.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

think of somebody/something معنی: to remember something مثال: I can’t think of the name of the hotel we stayed in.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

if someone is at the door, they are waiting for you to open the door of a building so they can come inside

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

a short form of a word or combination of words that is often used instead of the full form in spoken English مثال "Won't" is a contraction of "will n ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

give someone a hand= lend ( someone ) a hand معنی: to give someone help

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

leave/put something in order معنی: to organize something well مثال: I try to leave my desk in order when I go home.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

to stay in your home

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

used as part of a name for a group of mountains

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اجازه گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

US also trade places to be in another person's situation

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

a room in a school that is for the use of the teachers when they are not teaching

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

be having a baby, twins, etc معنی: to be pregnant

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

همچنین برای شما

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

said to someone who is going to bed to tell them you hope they sleep well مثال: Sleep tight - see you in the morning

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازدید کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

another name for tourist information office an office that supplies information to people who are visiting an area for pleasure or interest, for exa ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

an office that supplies information to people who are visiting an area for pleasure or interest

پیشنهاد
١

=Tourist Office an office that supplies information to people who are visiting an area for pleasure or interest

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

the place in an airport where you get your cases and bags when you arrive after flying

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

US: Baggage Claim UK: Baggage Relclaim

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

US: Baggage Claim UK: Baggage Relclaim

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریوکان یا مسافرخانهٔ ژاپنی ( به ژاپنی: 旅館 Ryokan ) نوعی مکان مسکونی اجاره ای است که ساختار ژاپنی دارد و معمولاً برای مدت کوتاه به افراد اجاره داده می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خنک تر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

a small fridge in a hotel bedroom, with drinks inside

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

a cafe which also serves alcoholic drinks

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معنی: خیزان مثالی برای درک بهتر این کلمه: Crouching Tiger:ببر خیزان به این حالت خم شده ، نشسته و اماده خیز ( حمله ) این ببر توجه کنید ؛ این همون تعری ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سراسر جهان ، سرتاسر جهان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی کسان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گیتار بیس ( به انگلیسی: Bass Guitar ) نوعی ساز زهی است که صدایش به وسیلهٔ یک تقویت کنندهٔ الکتریکی ( آمپلی فایِر ) و پیکاپ تقویت می شود. تلفظ صحیح کل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

a book, play, or film that has an exciting story, often about solving a crime

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

used in the names of musical groups, especially orchestras

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تفاوت Drawing با Painting There are several differences between drawing and painting and I discuss these in more detail below. Drawings can include c ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تفاوت Drawing با Painting There are several differences between drawing and painting and I discuss these in more detail below. Drawings can include c ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

مغلوب/شکست دادن ( یک تیم ورزشی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

a place that people go to in order to dance and drink in the evening

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Prefer=Would Rather

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

صحبت کردن درباره مشکلات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Cambridge Dictionary: an internet address, used for visiting a website or sending email • Oxford Word Skills: internet address

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با print something out اشتباه نگیرید. Printout یک اسم هست. اون بالایی یک فعل مرکب. print something out: to produce a printed copy of a document th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

the act of putting documents, letters, and other texts in electronic form on a computer

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

A hard drive is the hardware component that stores all of your digital content. Your documents, pictures, music, videos, programs, application prefer ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در ( یک ) هفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

جمله بندی صحیح ، جمله بندی درست یکی از معانی Order: ( دستور زبان ) جمله بندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

میز جلو مبلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

A courtyard or court is a circumscribed area, often surrounded by a building or complex, that is open to the sky.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

if you do the washing - up, you wash the pans, plates, cups, and cutlery which have been used in cooking and eating a meal.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

طبقه دوم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سیستم حمل و نقل عمومی Public transport: system of buses and trains منبع: oxford word skills basic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترادف way out

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

ورودی ؛ مترادف way in هم هست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رادار پلیس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

a usually unpaved rural road off the main highway

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قطار کند رو متضاد fast train=قطار سریع السیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تارت ( به فرانسوی: Tarte ) نوعی شیرینی است که معمولاً از مواد پرکننده برای پوشش آن استفاده می شود. روی تارت ها باز است و از ماده اصلی شیرینی ( خمیر ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

a piece of good - quality beef ( = meat from a cow ) cut from the middle part of a cow's back, or meat of this type in general

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to cook food in a pan in a small amount of oil or fat مثال: pan - fried lobster

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

a drink of coffee with milk, cream or a substitute for these added to it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Black coffee is simply coffee that is normally brewed without the addition of additives such as sugar, milk, cream, or added flavors

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

متضاد just under

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

متضاد just over

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پخته Salad is not often cooked

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فلفل قرمز UK: chilli US: Chili

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

UK: chilli US: Chili

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

صدف سیاه ویکی پدیا: صدف سیاه نام عمومی برای گونه های متنوعی از نرم تنان دوکفه ای و صدف دوکفه ای است که در آب های شور یا آب شیرین زندگی می کنند. صدف ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دکتر خانواده General Practitioner ) Family Doctor ) منبع: oxford word skills basic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Cool خنک Cooler خنک تر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مترادف enter هم میشه به معنی وارد کردن. مثال: Enter ( or put in ) your password

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مابه التفاوت ، الباقی، باقی، باقیمانده، بقیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

پول خرد ، الباقی پول ، باقیمانده پول ( ی که فروشنده به خریدار برمیگردونه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کفش پیاده روی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برنداشتن یا نگرفتن متضاد Take مثال: I will leave the shirt این پیراهن رو نمی گیرمش یا بر نمی دارم. I will take the shirt من این پیراهن رو بر میدارم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف ها Trying Room یا Changing Room

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مترادف ها Trying Room یا Fitting Room

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رخت کن ، اتاق پرو مترادف ها Changing Room یا Fitting Room

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

امتحانا پوشیدن ، پرو کردن لباس، کفش و غیره به منظور اینکه ببینید سایزش درست هست یا نه. تعریف انگلیسیش: Put something on to see if the size is right ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

( لباس و کفش ) رسمی متضاد: Casual

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قیمتی که نه گران است و نه ارزان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پُلیوِر تو کانادا و امریکا میگن sweater or pullover تو انگلیس، ولز، اسکاتلند، ایرلند شمالی و استرالیا و نیوزیلند میگن jumper

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تو کانادا و امریکا میگن sweater or pullover تو انگلیس، ولز، اسکاتلند، ایرلند شمالی و استرالیا و نیوزیلند میگن jumper

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تو کانادا و امریکا میگن sweater or pullover تو انگلیس، ولز، اسکاتلند، ایرلند شمالی و استرالیا و نیوزیلند میگن jumper

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر کار مثال: i get to work at 8. 30 من ساعت ۸. ۳۰ به سر کار می رسم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دور چیزی دایره کشیدن مثال: circle the correct word دور کلمه درست دایره بکش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

با کسی تفاهم داشتن ، با کسی رابطه داشتن

پیشنهاد
٧

با کسی رابطه خوبی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مترادف closest friend Most important friend

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مترادف best friend

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Talk to or visit someone منبع: oxford word skills basic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یک نصیحت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Start to be flatmates ( also become friends )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

با کسی تفاهم داشتن ، با کسی رابطه داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Couple: two people, often in a romantic relationship زوج ، زن و شوهر ، دوست پسر و دوست دختر منبع: oxford word skills basic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Become husband and wife منبع: oxford word skills basic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Have a romantic relationship with someone منبع: oxford word skills basic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Be in a romantic relationship منبع: oxford word skills basic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اهل ورزش ، دوست دار ورزش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاملا متفاوت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Calm=relaxed خونسرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اُسترالِزی ویکی پدیا: اُسترالِزی آمیزه ای ست از نام استرالیا و پسوند سرزمین ـِزی که در پایان نام برخی از سرزمین های اقیانوس آرام یا میان این اقیانوس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

اواسط مثال: he is in his mid - thirthies او در اوسط سن سی سالگی به سر می برد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوران نوجوانی مثال: He is in his teens او در دوران نوجوانی اش به سر می برد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Wavy ( مو ) مجعد wavy hair مو مجعد Curly hair مو فرفری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاملا لاغر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

وزن متوسط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لاغر اندام ، استخونی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قد کوتاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

توصیف کلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

چیزی را برداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گذاشتن چیزی روی زمین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گذشته نشستن ( sit down )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فعالیت مثال: Physical actions فعالیت های فیزیکی یا جسمانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فعالیت ها مثال: I can describe physical actions

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

to cause someone to start doing something: [ - ing verb ] Every time I think about it, it sets me off laughing. She's finally stopped crying - don' ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Property deeds are legal documents used in real estate that transfers ownership of real property from a grantor ( seller ) to a grantee ( buyer ) . . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

غیر رسمیinformal used to agree to do something that someone has asked you to do: مثال: "Can you ask them to come in tomorrow afternoon?" "Will do. " ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

غریو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نعره ، نعره زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هر کدام مثال Every one of us مترادف با Each One

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

سشوار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( انگلیس ) داروخانه دار ، دارو فروش ، داروخانه معادل امریکایی: Drugstore داروخانه Pharmacist دارو فروش ، داروخانه دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

سنجاق کراوات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

with no electrical power left in it ( باتری ) تمام شده ، خالی ، بدون برق/شارژ در امریکا از dead استفاده میشه. دو مثال: I left my car lights on and ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ظرف یا قالب مثال: Cake tin ظرف مخصوص شیرینی پزی ، قالب کیک پزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

فلزات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سالن ترانزیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پورسانت گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

blow/hang the expense UK informal used for saying that you want something so much that you do not care how much it costs: I'm going to book a holi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

loaded down with things . carrying or trying to carry a lot of things: . She had three children and was loaded down with two heavy suitcases.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

loaded down with things . carrying or trying to carry a lot of things: . She had three children and was loaded down with two heavy suitcases.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

carrying or trying to carry a lot of things: She had three children and was loaded down with two heavy suitcases.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

something friendly or polite that you say or do when you meet or welcome someone

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

( especially in the past ) a piece of paper with a message sent by telegraph

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

soaps, shampoos, toothpaste, and other items used to keep yourself clean

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اَسِتون ( پاک کننده لاک ناخن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اسپری زیر بغل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادوکلن بعد از اصلاح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ظرف توگرد مخلوط کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

غذا مخلوط کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ظرف مخصوص شیرینی پزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ماهی تابه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

قاشق مخلوط کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

گوشت چرخکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارد سبزیجات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

جادان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شکر دان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Sliced bread is a loaf of bread that has been sliced with a machine and packaged for convenience.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آفتاب خوردگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم رنگ تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پر رنگ تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

the money that you pay for sending letters and parcels through the post

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

a small plate that you put your bread on when you are eating the main part of a meal

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

وقت دیگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

همین؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

حرکت نکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

a person in a bank who receives and pays out money to customers

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

کار و بیمه های اجتماعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به درون کشیدن هوا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

بیرون آوردن مثال: زبانتان را بیرون بیاورید Stick out your tongue

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

رختکن ( اتاق تعویض لباس و انتظار برای دکتر ) a small space with walls or curtains around it, that is separate from the rest of a room and where you ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

گرفتگی عضله مثال: Is it sprained? گزفتگی عضله است؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

the times when you are allowed to go and spend time with someone who is in a hospital, prison, etc.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

وصله a small piece of material sewn or stuck over something to cover it

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعمیر نامرئی ، رفو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

the bottom part of the foot that touches the ground when you stand or walk, or the bottom part of a shoe that touches the ground, usually not includi ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

لباسشویی UK:lɔːnˈdret/ US:lɑːnˈdret/ a place where you pay to use machines that wash and dry clothes

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

a store where clothes are cleaned with chemicals

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

"کت و شلوار" یا " کت و دامن" a jacket and trousers or a jacket and skirt that are made from the same material

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

مترادف با petticoat معنی: ژیپون تعریف: a piece of underwear for a woman or girl that is like a dress or skirt

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوشت پخته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

شیشلیک بره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

خارج از شهر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گیره مثال: گیره لباس Clothes Peg a device used to fasten something into a particular place

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

حوله بغل وان روی زمین ( حوله ای که برای سُر نخوردن یا خیس نشدن زمین بغل وان میزارن ) a piece of material that you stand on after getting out of a b ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پرده دوش a curtain, usually made of plastic, that you pull across an opening when you are having a shower to prevent the spray of water from getting ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

حوله صورت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

also vacuum, informal vac

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

جارو ( از نوع غیر برقی ) a brush with a long handle, used for cleaning the floor

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شوفاژ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اشیاء

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

شیء

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

کمپوت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنسرو سبزیجات

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمپود یا کنسرو مثال: Tinned fruit juice کمپوت آب میوه Tinned vegetables کنسرو سبزیجات

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

رُب مثال: tomato paste رُب گوجه فرنگی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تیغ خودتراش a thin flat piece of metal with a sharp edge for cutting that can be used in a razor

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودتراش a small device with a sharp blade for removing hair, especially from the face or legs

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

التهاب ملتحمه یا کنژنکتیویت ( Conjunctivitis ) یا قرمزی چشم التهاب غشاء چشم است که بدلایل عفونی یا غیر عفونی رخ می دهد. ملتحمه ( conjunctiva ) غشاء ن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

معاینه کردن مثال: Let me test your eyes اجازه بدهید چشمتان را معاینه کنم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( چشم ) دور بین

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

خرازی ، بقالی ، خواربار فروشی grocer's a store that sells food and small things for the home

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

جواهر فروشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که ساعت و جواهرات می فروشه یا بعضی اوقات تعمیرشون می کنه یا حتی می سازه.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

نانوایی ، شیرینی فروشی ، قنادی baker's a shop where bread and cakes are sold and sometimes made

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

لباسشویی UK:lɔːnˈdret/ US:lɑːnˈdret/ a place where you pay to use machines that wash and dry clothes

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

قصابی butcher's a shop where butchers work

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

میوه فروشی یا سبزی فروشی greengrocer's a shop in which fresh vegetables and fruit are sold

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

greengrocer's میشه میوه فروشی یا سبزی فروشی greengrocer's a shop in which fresh vegetables and fruit are sold

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

( باجه ، دکه یا کیوسک ) روزنامه فروشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کسی که صاحب ( باجه ، دکه یا کیوسک ) روزنامه فروشی هست a person who owns or manages a newsagent's اگه newsagent's باشه میشه ( باجه ، دکه یا کیوسک ) ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوربین فروشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

chemist's a shop where you can buy medicines, make - up, and sometimes other things such as chocolate

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تخفیف داده شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-٢٧

منزل ، خانه مثال: He's not in او ( مرد ) منزل نیست.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

خواسته شده یا شدن مثال: You're wanted on the telephone شما را پای تلفن می خواهند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تلفن ( تماس ) گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بیش از اعتبار برداشت کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

بیش برداشت: بیش برداشت وقتی اتفاق می افتد که از یک حساب بانکی مبلغی برداشت شود و تراز ( حسابداری ) منفی شود. بیش برداشت ( تا سقف معین ) معمولاً با دا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

حساب پس انداز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تغییر جهت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

تازه مثال: Wet Paint رنگ تازه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

رنگ تازه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

رعد و برق

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

روشی برای صید گربه ماهی با دست در ایالت های جنوبی امریکا https://en. wikipedia. org/wiki/Noodling

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

the area in an airport where arriving passengers collect luggage that has been carried in the hold of the aircraft

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

how, what, why, etc. on earth. . . informal used when you are extremely surprised, confused, or angry about something: مثال: How on earth did this ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

informal used when you are extremely surprised, confused, or angry about something: مثال: How on earth did this happen? Why on earth didn't you tell ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

UK informal used for saying that you want something so much that you do not care how much it costs: I'm going to book a holiday. Blow the expense!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

a place where taxis wait for customers "dictionary. cambridge"

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مثل اینکه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

سهمیه بندی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

روشن شدن مثال: as soon as that light comes on, we must fasten our seat belts. به محض اینکه آن چراغ روشن شد باید کمربندهایمان را ببندیم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

مهماندار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

جابرای ارنج

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

دقیقا ، سر ساعت مترادف: precisely ( used after an expression of time مثال: "the meeting starts at 7:30 sharp"

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

کارت پرواز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وقتی میخواهیم خبر بد یا ناامیدکننده ای را تایید کنیم به کار می رود. معادل فارسی = بله متاسفانه – متاسفانه درست است

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

عبارتی مودبانه و نوعی عذرخواهی است که برای رد کردن یک درخواست، مخالفت کردن، ابراز ناتوانی در کمک به طرف مقابل و یا دادن خبر ناخوشایند و ناامید کننده ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پاسخ منفی اما مودبانه و همراه با تاسف ( وقتی پاسخ منفی شما ممکن است طرف مقابل را ناامید و یا ناراحت کند )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

رفت وبرگشت ، ( انگلیس ) بلیط دو سره

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

تنوری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

خرد شده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

خواربار

پیشنهاد
٠

بهداری و بهزیستی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

بهداری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

بهزیستی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

کم پخته

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٧

بقیه پول مال خودتان.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

چوب رختی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

روتختی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

باجه مثال: ticket office باجه بلیط فروشی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

باجه بلیط فروشی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کرایه مثال: what's your charge for an hour? کرایه برای یک ساعت شما چقدر است؟

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دیدنی مثال: the places of interest اماکن دیدنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٣

هر چند وقت یک بار ، با چه فواصل زمانی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتوبوس شهری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ترن زیرزمینی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقاضای ویزا

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیرترین

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

درب ورودی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

ارائه دادن ، ارائه کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

صادره از

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

یکی مانده به آخر ، ما قبل آخر مترادف: last but one

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

یکی مانده به آخر ، ما قبل آخر مترادف: latter

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

ماهر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

پراکنده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

دستگیر کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

امرار معاش کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٥

افتضاح

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش اشتها

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

به درد بخور

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

نادیده گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩٥

رد کردن ، صرف نظر کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مجوز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

مذاکره کننده قهار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

قهار

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

با سواد

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

مثال: Hi's tied up او دستش بند است.

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

قیمت مقطوع

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

قرض

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فوتبالیست

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

خیلی زیبا

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

زیبا

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دَرمانده

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اس ام اس ، پیغام ، پیام ، پیامک ، متن پیامک/پیام ( متنی ) فرستادن ، پیامک دادن مثال: I texted him a text I texted her to arrange a time to meet i'm t ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

پیاده روی سریع

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

متاسفانه مترداف با unfortunately

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

( عامیانه ) دُرُ بَر

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

کم کاری کردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

شبیه هم

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٠٤

نگاه کردن به

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٥٦

مهیا کردن مترادف با Prepare

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دوری کردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

یک طرفه مثال: his love was single love عشق او یک طرفه بود.

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢٢

عجله کردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١

نمی شود روی او حساب ( باز ) کرد.

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قابل حساب کردن مثال: He's not countable نمی شود روی او حساب کرد.

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٣٦

مایه افتخار

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

جسارت

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

در ارتباط باش

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

خوش هیکل

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

خوش سیما

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوش فرم

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

صبر و حوصله

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

صبر و حوصله

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

سَرَک کشیدن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧

مداخله کردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

قدرتمند

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاکتور بنیادین

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

فائق آمدن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

فائق آمدن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فائق آمدن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩٦

پا پس کشیدن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧

نمایشنامه نویس

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بازیگر مرد

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤

عشق یک طرفه

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

شکست خوردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

گذشته فعل fail

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آرام تر

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٠

( با صدای ) بلند تر

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥

متوجه شدن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٨

من متوجه شدم

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

دو بار دیگر

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

( از جایی ) برگرد مثال: Be back by 11 تا ساعت یازده برگرد

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

سوار شدن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

قبراق

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گوشت قرمز، ماهیچه

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آموزشگاه

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

طراحی

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

چیزی را ریخت و پاش کردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

• اگه فعل باشه: طی کشیدن to use a mop to wash something • اگه اسم باشه: طی a stick with soft material attached to one end, especially used for washi ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

صداشو زیاد کن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صداشو کم کن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١

روشنش کن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

بالا بردن صدای تلویزیون یا غیره

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١١

زنگ خوردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه و غیره ) مترادف با break down یا out of work

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه و غیره ) مترادف با break down یا out of order

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

از کار افتادن ( دستگاه و غیره ) مترادف با out of work یا out of order

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصمیمت را بگیر

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٧٦

مخفف want to

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١

خلاصه کنم . . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

بزار حرفم را بزنم

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بانوان

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥

آقایان

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

دستشویی

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

شُکر کردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٣١

از جایی گذر یا عبور کردن

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

مواظب باش

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧

کت و شلوار یا لباس پوشیدن ( آقایان )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

بامزه، دوست داشتنی

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

شروع به حرکت کردن ( اتوبوس )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

ایجاد انگیزه ، انگیزه دادن