efficiently

/ɪˈfɪʃ.ənt.li//ɪˈfɪʃ.ənt.li/

ازروی کفایت، بطورموثر

جمله های نمونه

1. in iowa corn growing and hog raising dovetail efficiently
در ایالت آیووا کشت ذرت و پرورش خوک به طور موثری با هم هماهنگ شده اند.

2. I work more efficiently on my own.
[ترجمه Setayesh .j] من به طور موثر یا تاثیر گذار کار می کنم
|
[ترجمه Sepi] من تنهایی موثر تر کار میکنم
|
[ترجمه گوگل]من به تنهایی کارآمدتر کار می کنم
[ترجمه ترگمان]من به اندازه کافی کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Local authorities have to learn to allocate resources efficiently.
[ترجمه marjan] مسئولان محلی باید یاد بگیرند منابع را به شکلی بهینه تخصیص دهند
|
[ترجمه گوگل]مقامات محلی باید یاد بگیرند که منابع را به طور کارآمد تخصیص دهند
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی باید یاد بگیرند که منابع را به طور موثر تخصیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She organizes her financial affairs very efficiently.
[ترجمه گوگل]او امور مالی خود را بسیار کارآمد سازماندهی می کند
[ترجمه ترگمان]او امور مالی خود را به طور موثر سازماندهی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rescue was carried out smoothly and efficiently.
[ترجمه گوگل]امداد و نجات به آرامی و کارآمد انجام شد
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات به آرامی و موثر انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She deals with all the correspondence promptly and efficiently.
[ترجمه گوگل]او با تمام مکاتبات به سرعت و کارآمد برخورد می کند
[ترجمه ترگمان]او با تمام مکاتبه سریع و موثر سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She runs the business very efficiently.
[ترجمه گوگل]او کسب و کار را بسیار کارآمد اداره می کند
[ترجمه ترگمان]او کار را به نحو احسن انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's working very efficiently at the moment, but it won't last.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر بسیار کارآمد کار می کند، اما دوام نخواهد آورد
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر در حال کار کردن است، اما دوام نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The police dealt with the incident very efficiently.
[ترجمه گوگل]پلیس با این حادثه بسیار موثر برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس با این حادثه بسیار موثر برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Computers are used to store and retrieve information efficiently.
[ترجمه گوگل]کامپیوترها برای ذخیره و بازیابی اطلاعات به طور موثر استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها برای ذخیره و بازیابی موثر اطلاعات به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He gets things done efficiently.
[ترجمه گوگل]او کارها را به نحو احسن انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او کارها را به نحو احسن انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is hard to work efficiently in such a confined space.
[ترجمه گوگل]کار موثر در چنین فضای محدودی سخت است
[ترجمه ترگمان]سخت است که در چنین فضای محدود به طور موثر کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Services could be operated more efficiently and economically.
[ترجمه گوگل]خدمات می تواند کارآمدتر و اقتصادی تر عمل کند
[ترجمه ترگمان]خدمات می تواند به طور موثرتری و اقتصادی عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The whole tax system is now operating more efficiently.
[ترجمه گوگل]کل سیستم مالیاتی اکنون کارآمدتر عمل می کند
[ترجمه ترگمان]اکنون کل سیستم مالیاتی به طور موثر عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an efficient manner, without waste (of time, resources, etc.)

پیشنهاد کاربران

به شایستگی
مترادف effectively
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : efficiency
صفت ( adjective ) : efficient
قید ( adverb ) : efficiently
به نحو احسن
به طوری بهینه
به طور موثر
بدون فوت وقت
با لیاقت
موثر - بهینه
بهتر ،

بپرس