دل کید هندو پر از نور یافت ز کیدی که هندو کند دور یافت ✏ «نظامی»
ز گلبام شبابهٔ زند باف دریده صبا شعر گل تا به ناف ✏ «نظامی»
که از گوشهداران در این گوشه کیست؟ که بر ماتم ِ آرزوها گریست ✏ «نظامی»
در مروت ابر موسیی بتیه کآمد از وی خوان و نان بی شبیه تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند ✏ �مولوی�
مغی ارغوان کشته بر جای جو بنفشه دروده به وقت درو ✏ «نظامی»
ز بس رود خیزان که از می رسید لب رامشان رود را میگزید ✏ «نظامی»
به آب زر این نکته باید نوشت شتربان درود آنچه خر بنده کشت ✏ «نظامی»
که خرگوش هر مرز را بیشگفت سگ آن ولایت تواند گرفت ✏ «نظامی»
کلاغی تک کبک در گوش کرد تک خویشتن را فراموش کرد ✏ «نظامی»
دید مجنون را یکی صحرانورد در میان بادیه بنشسته فرد ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم گفت ای مفتونِ شیدا چیست این؟ مینویسی نامه؛ سوی کیست این؟ هر چه خواهی در سوادش رنج برد ت ...