گفتی ز کمان گروههٔ شاه یک مهره فتاد بر سر ماه ✏ «نظامی»
با کوه کسی که راز گوید کوه آنچه شنید باز گوید ✏ «نظامی»
نیکی بکن و به چَه در انداز کز چه به تو روی برکند باز ✏ «نظامی»
آن پوشد زن که رشته باشد مرد آن درَود که کِشته باشد ✏ «نظامی»
از توسنی تو پر شد ایام روزی دو سه رام شو بیارام ✏ «نظامی»
شد باز به جستجوی فرزند بر هر چه کند خدای خرسند ✏ «نظامی»
ابروی حبش به چین درآمد کهآیینهٔ چین ز چین برآمد نظامی دفتر لیلی و مجنون
الف)بزن که قوت بازوی سلطنت داری. که دست همت مردانت یاری. ب) بی مگس هرگز نماند عنکبوت. روز را روزی رسان پر میدهد. ج) روزی نگر که طوطی جانت سوی لبت. بر بوی پسته آمد و بر شکر اوفتاد. د) قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ. یا رب چه گدا همت و بیگانه نهادیم.
« که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد. خطا بود که نبینند روی زیبا را » الف) پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور. خوش عطا بخش و خطا پوش خدایی دارد ب) ای که گفتی نه صواب است نظر بر روی خوبان. از صواب اهل نظر باز شناسد خطا را ج) ما چو نشانه ی پای به گل در بمانده ایم. خصم ان حریف نیست که تیرش به خطا رود د) خطای بنده نگیری که مهتر ان ملکوت. شنیده اند نصیحت از کهرتان خدم.
هم کشتهٔ تشنه آب یابد هم آب رسان ثواب یابد ✏ «نظامی»