جزو او بی او برای او بگفت جزو جزوت گفت دارد در نهفت ✏ «مولانا»
گفت رنج احمقی قهر خداست رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست ابتلا رنجیست کان رحم آورد احمقی رنجیست کان زخم آورد آنچ داغ اوست مهر او کرده است چارهای بر وی نیارد برد دست ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت صحبت احمق بسی خونها که ریخت ✏ «مولانا»
منظور خیام از "پردۀ اسرار فنا " در این بیت چیه ؟ دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پردۀ اسرار فنا خواهی رفت می نوش ندانی از کجا آمدهای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
در بیت "همهشب در این اُمیدم که نسیم صبحگاهی، / به پیام آشنایان، بنوازد آشنا را" آرایهی "نسیم صبحگاهی" به چه اشاره دارد؟
هر طروقی این فروقی کی شناخت جز دقوقی تا درین دولت بتاخت آن دقوقی داشت خوش دیباجهای عاشق و صاحب کرامت خواجهای منقطع از خلق نه، از بد خوی منفرد از مرد و زن نه، از دوی ✏ «مولانا»
آرایهی ادبی در بیت "ابر را گوید ببر جای خوشش / هم تو خورشیدا به بالا بر کشش" چیست؟
نیست جنسیت ز روی شکل و ذات آب جنس خاک آمد در نبات باد جنس آتش آمد در قوام طبع را جنس آمدست آخر مدام جنس ما چون نیست جنس شاه ما مای ما شد بهر مای او فنا چون فنا شد مای ما او ماند فرد پیش پای اسپ او گردم چو گرد ✏ «مولانا»
اندر آن که بود اشجار و ثمار بس مرودی کوهی آنجا بیشمار ✏ «مولانا»
منظور از "قیامت" در بیت "چه قیامت است، جانا، که به عاشقان نمودی؟/دل و جان فدای رویت، بنما عِذار ما را " چیست؟
در بیت "ناله از باطن برآرد کای خدا / آنچ دادی دادم و ماندم گدا" منظور از "گدا ماندن" چیست؟