یک بیت شعر برای "هر چی بکاری همونو بر میداری "
کسی میتونه یک بیت شعر برای موضوع
"هر چی بکاری همونو بر میداری "
مثال بزنه ؟
٣٢ پاسخ
هرچه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو
(لسان الغیب حافظ شیرازی)
من اگر خوبم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
(لسان الغیب حافظ شیرازی)
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوته باید والسلام
تخم بخل اندر دل خود کاشتن
وانگه امید سخاوت داشتن ...
عطار نیشابوری
سر ز خفتن کی توان برداشتن
با چنین صد تخم غفلت کاشتن
مولانا
درخت و برگ برآید ز خاک این گوید
که خواجه هر چه بکاری تو را همان روید
"مولانا"
هر چه با هرکه کنی با تو همان میگذرد...
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
هرچه بریزی تو آشت
برون ریزد ز قاشت
این ضرب المثل کمی بی ادبی و هجو است اما یک حقیقت است
با سلام خواهشا سروده های بداهه مرا اگر خواستیدحذف کنید کپی انرا برایم جیمیل فرمائید
درخت ثمر تلخ ننما نشا
که بار آورد همچو خشم دغا
از آن شاخ که بارش بود انگبین
نهال زمین کن.به نهرِ صفا
هرآنچه نشانی به خاک سیه
چو تلخ است وزهر یا عسل با شفا
هرآنچه بکاری همان حاصل است
بــگــردونــــهءِ چـــــرخِ دارِ بـقــا
غنیمت شمار پـند مهر آشیان
که دائم خورشید نتابد ببام شما
چو جو کشته گندم نخواهی درود
هرچی بریزی تو آشت همون میآد تو قاشقت
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید ندا ها را صدا
آنکه باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد!
هر دست که دادند همان دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
دهقان سالخورده، چه خوش گفت با پسر
کای نورِ چشمِ من! بهجز از کِشته، نَدرَوی
دهقان سالخورده، چه خوش گفت با پسر
کای نورِ چشمِ من! بهجز از کِشته، نَدرَوی
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو زجو سعدی گو بشتاب تو بکجا میدوی بذری که پاشی همان بدروی خودم مهرآشیان
هر چه بکاری تو، همان بدروی.
هر چه را که تو بکاری، همان را برداشت خواهی کرد. اگر نیکی بکاری ، نیکی برداشت می کنی و بر عکس.
گندم از گندم بروید ، جو زجو
هر چه بکاری تو، همان بدروی.
هر چه را که تو بکاری، همان را برداشت خواهی کرد. اگر نیکی بکاری ، نیکی برداشت می کنی و بر عکس.
گندم از گندم بروید ، جو ز جو
هر چه کنی کشت همان بدروی
کار بد و نیک چو کوه صداست
که مرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سست
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد
یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان؟
مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند ' همان نکته شنیدند
هر چه کِشتی به ید حور و غلمان روح در بَرّ و البِحار ِ وجودت همان نمایی به داس ِ دل مکتوم خود درو، در لیل و النهار شعورت
هرکه بامش بیش برفش بیشتر
دو بیت از حقیر تقدیم به عزیزان ادب دوست:
اگر گُل کاشتند از حُسن ، خوبان
دِرو هرگز بجز احسان نکردند
تو هم دل را بکار اینجاکه سودی
به غیر از این کشاورزان نکردند
آفرین. . زیبا بود
سپاسگزارم از محبت شما بزرگوار
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا»
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت هرکسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کِشت
هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدندآیه:
1.ان احسنتم احسنتم لانفسکم وان اساتم فلها
2. کل نفس بما کسبت رهینه
3. کل امرئ بما کسب رهین
4. ولاتزر وازرة وزر اخری
5. وان لیس للانسان الاماسعی و ان سعیه سوف یری
درخت وبرگ برآید ز خاک این گوید
خواجه هرچه کاری و تورا همان بروید
ما در ترکی ضرب المثلی داریم که می گوید:
هر نه تؤکْسَن آشووا اوْ گَلَرْ قاشِّقووا
ترجمه:
هر چه در آشَت بریزی (در وقت خوردن) همان به قاشقت خواهد آمد.
شعر:
هر چه را در آش ریزی بی گمان
چون خوری در قاشقت آید همان
شعر از (علی باقری)
هيچ گندم، كاری و جو بر دهد؟
ديدهای اسبی كه كرهخر دهد؟
این بهترین بیت بود به نظرم.
بسیار هم بجا و عالی
کاش دوستانی که رای منفی میدن دلیلشون رو هم بنویسن
( البته اینکه به کسی که بی تفاوت نبوده و به سووال طرح شده پاسخ داده، منفی میدیم برام خیلی جالبه )