ضرب المثل معادل شعر زیر را بیان کنید
درختی کاول از پیوند کژ خاست
نشاید جز به آتش کردنش راست
✏ «نظامی»
کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم میرسه
سنگ اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج
چه خواجه علی جه علی خواجه
همه موارد
درود بر شما
منظور این است که چنین درختی فقط باید سوزانده شود و گرنه راست و درست نخواهد شد
٩ پاسخ
اگر درختی از اول، بهخاطر پیوند نادرست، کج رشد کند، دیگر امیدی نیست که بهدرستی رشد کند؛ تنها راهش آن است که آن را بسوزانند. یعنی وقتی چیزی از ابتدا خراب یا معیوب شکل بگیرد، اصلاحش بسیار سخت یا حتی غیرممکن میشود.
واژهها:
- کاول: در اصل یعنی «اول» یا «آغاز»؛ معادل واژه «نخستین»
- پیوند کژ: پیوند زدن درخت بهشکل نادرست (در ادبیات، کنایه از آغاز نادرست در تربیت یا بنیاد فکری)
- نشاید: سزاوار یا ممکن نیست
- راست کردن: بهمعنای اصلاح کردن، درستکردن
آرایههای ادبی:
نسبت با داستان "خسرو و شیرین":
نظامی این بیت را در بخشهایی از منظومه بهکار میبرد که درباره تربیت، ذات و سرشت افراد یا روند شکلگیری اخلاق و رفتار صحبت میکند. مثلاً در داستان خسرو، اگر حاکمی از ابتدا ناپاک یا ناتوان باشد، امید به اصلاح او نیست. یا در روابط انسانی، اگر پایه رابطهای با دروغ یا نیت بد شروع شود، پایان خوشی ندارد. این بیت بهنوعی هشدار شاعر است نسبت به نهادهای فکری و اخلاقی معیوب از آغاز.
معادل ضربالمثل فارسی:
سنگ اول چون نهد معمار کج
تا ثریا میرود دیوار کج
یعنی اگر کاری از ابتدا غلط شروع شود، تا انتها غلط خواهد بود.
جمعبندی:
نظامی در این بیت، با زبانی استعاری، تأکید میکند که ریشهها و آغازها بسیار مهماند. اگر چیزی (انسان، نهاد، رابطه، حکومت) از آغاز کژ باشد، درستکردن آن نهتنها دشوار، بلکه گاهی ناممکن است. و همانطور که در ضربالمثل معروف آمده، «سنگ اول» که کج باشد، دیگر دیوار راست نمیشود.
درود بر شما
بسیار عالی
گزینه ی دوم
معادل بار کج به مقصد نمیرسه و سالی که نکوست از بهارش پیداست.
این ضرب المثل زمانی به کار می رود ، بنیان یک چیز از ابتدا اشتباه گذاشته شده است و چو ن از پایه ایراد وجود دارد، قابلیت اصلاح وجود ندارد و فساد ادامه پیدا می کند تا ابد
صائب تبریزی بیتی دارد با هم مضمون که مصرع دوم آن تبدیل به ضرب المثل شده است
خشت اول چون نهد معمار کج از صائب تبریزی
خشت اول چون نهد معمار کج . تا ثریا می رود دیوار کج!!
چـون گـذارد خـشـت اول بـر زمـین مـعـمـار کـج
گـر رسـانـد بـر فـلـک، بـاشـد همـان دیوار کـج
می کـند یک جـانب از خـوان تـهی سـرپـوش را
هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج
زلـف کـج بـر چـهـره خـوبـان قـیـامـت مـی کـنـد
در مـقـام خـود بـود از راسـت بـه، بـسـیار کـج
راستی در سرو و خم در شاخ گل زیبنده است
قـد خـوبـان راسـت بـایـد، زلـف عـنـبـر بـار کـج
نـیـسـت جـز بـیـرون در جـای اقـامـت حـلـقـه را
راه در دلـهـا نـیـابــد چــون بــود گــفــتــار کــج
فقر سازد نفس را عاجـز، که چون شد تـنگ راه
راست سازد خـویش را هر چـند بـاشد مار کج
قـامـت خـم بـر نـیـاورد از خـسـیسـی نـفـس را
بـیـش آویـزد بــه دامـن هـا چـو گـردد خـار کـج
هـسـت چـون بـر نـقـطـه فـرمـان مـدار کـاینـات
عـیـب نـتـوان کـرد اگـر بــاشـد خـط پـرگـار کـج
در نـیـام کـج نـسـازد تــیـغ قـد خـویـش راسـت
زیر گردون هر که بـاشـد، می شـود ناچـار کـج
مــی تـــراود از ســـراپـــای دل آزاران کـــجـــی
بــاشـد از مـرغ شـکـاری نـاخــن و مـنـقـار کـج
از تــواضــع کــم نـگــردد رتــبــه گــردنـکــشــان
نیسـت عیبـی گر بـود شـمشـیر جـوهردار کج
وسـعـت مشـرب، عـنان عـقـل می پـیچـد ز راه
مــوج را بــر صــفــحــه دریــا بــود رفــتــار کــج
گـریه مـسـتـانه خـواهد سـرخ رویش سـاخـتـن
از درخــتــان تــاک را بــاشــد اگـر رفــتــار کــج
راست شو صائب نخـواهی کج اگر آثـار خـویش
سـایه افـتـد بـر زمین کـج، چـون بـود دیوار کـج
صائب تبریزی
مزرعه داری بود که زمین های زراعی بزرگی داشت و به تنهایی نمی توانست کارهای مزرعه را انجام دهد. تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار اعلامیه ای بدهد چون محل مزرعه در منطقه ای بود که طوفان های زیادی در سال باعث خرابی مزارع و انبارها میشد افراد زیادی مایل به کار در انجا نبودند سرانجام روزی یک مرد میانسال لاغر نزد مزرعه دار امد . مزرعه دار از او پرسید آیا تاکنون دستیار یک مزرعه دار بوده ای مرد جواب داد من می توانم موقع وزیدن باد بخوابم به رغم پاسخ عجیب مرد چون مزرعه دار به یک دستیار احتیاج داشت او را استخدام کرد. مرد به خوبی در مزرعه کار می کرد و از صبح تا غروب تمام کارهای مزرعه را انجام می داد و مزرعه دار از او راضی بود. سرانجام یک شب طوفان شروع شد و صدای آن از دور به گوش می رسید. مزرعه دار از خواب پرید و فریاد کشید طوفان در راه است فورا به سراغ کارگرش رفت و او را بیدار کرد و گفت بلندشو طوفان می آید باید محصولات و وسایلمان را خوب ببندیم و مهار کنیم تا باد آنها را با خود نبرد. مرد همانطوری که در خواب بود گفت: نه ارباب من که به شما گفته بودم وقتی باد می ورزد من می خوابم .مزرعه دار از این پاسخ عصبانی شد و تصمیم گرفت فردا او را اخراج کند سپس با عجله بیرون رفت تا خودش کارها را انجام دهد. با کمال تعجب دید که تمامی محصولات با تور و گونی پوشیده شده است .گاوها در اصطبل و مرغ ها در مرغدانی هستند پشت همه در ها محکم شده است و وسائل کشاورزی در جای مطمئن و دور از گزند طوفان هستند. مزرعه دار متوجه شد که دستیارش فکر همه چیز را کرده و همه موارد ایمنی را در نظر داشته بنابر این حق داشته که موقع طوفان در آرامش باشد . وقتی انسان آمادگی لازم را داشته باشد تا با مشکلات مواجه شود از چیزی ترس نخواهد داشت.
درود بر شما
بسیار عالی
ببخشید منظورش این هست که باید در آتش انداخت یا با آتش راست و صافش کرد؟
اگر راست و صاف کردن باشه ، با ضرب المثل معادل نمی خونه . چون بنا رو دیگه نمی شه صاف کرد .
اگر در آتش انداختن باشه ، اونوقت معادل هست .
چون بنا رو هم باید خراب کرد از اول ساخت .