ترجمه‌های Marjan🪸🫧 (١٨٧)

بازدید
٦٢٩
تاریخ
١ سال پیش
متن
Engrossed in his book he forgot the time.
دیدگاه
٠

او که غرق در کتابش شده بود زمان را فراموش کرد . ( زمان از دستش در رفته بود )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Inhibition in adulthood seems to be very clearly a reflection of a person's experiences as a child.
دیدگاه
١

به نظر می رسد کم رویی در بزرگسالی به وضوح بازتابی از تجربیات یک فرد در دوران کودکی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They are less sanguine about the prospects for peace.
دیدگاه
٠

آنها درمورد احتمال ( وقوع ) صلح کمتر امیدوار هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He felt a pricking sensation in his throat.
دیدگاه
٠

او حس سوزشی را در گلویش احساس کرد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Only the whir of the air conditioner broke the silence in the office.
دیدگاه
٠

تنها صدای ( دستگاه ) تهیه ی هوا سکوت دفتر را درهم شکست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Do you think violence is symptomatic of our times?
دیدگاه
٠

آیا فکر میکنید خشونت نشانه ی دوران ما است؟ ( یعنی چیزی که باهاش این دوره رو به یاد میارن )

تاریخ
١ سال پیش
متن
They took the emergency in their stride.
دیدگاه
٠

آنها با آرامش اقدامات اورژانسی را انجام دادند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
a loose, easy stride
دیدگاه
٠

یک شلوار گشاد و راحت .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Though the audience didn't like his speech and spoke ill of him, Senator Tomson was still in impassivity.
دیدگاه
٠

اگرچه حضار سخنرانی او را دوست نداشتند و درباره او بد گفتند، سناتور تامسون همچنان خونسرد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't crumple my clothes!
دیدگاه
٠

لباس هایم را چروک نکن !

تاریخ
١ سال پیش
متن
The sleaze factor was the major reason for his electoral defeat.
دیدگاه
٠

عامل سستی دلیل اصلی شکست او در انتخابات بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was very perspicacious of you to find the cause of the trouble so quickly.
دیدگاه
٠

این از ذکاوت شما بود که خیلی سریع علت مشکل را فهمیدید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He disdains toady to his boss.
دیدگاه
٠

او از چاپلوسی کردن برای رئیسش بیزار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Flattery is his stock in trade.
دیدگاه
٠

چاپلوسی شگرد او در تجارت است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't be so pedantic - does it really matter if I don't pronounce it right?
دیدگاه
٠

اینقدر سختگیر نباش . واقعا انقدر مهمه اگه من اینو درست تلفظ نکنم؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
We looked down from a giddy height.
دیدگاه
٠

از ارتفاعی سرگیجه آور به پایین نگاه کردیم .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't blubber like a baby!
دیدگاه
٠

مثل بچه گریه زاری نکن !

تاریخ
١ سال پیش
متن
The fear of ridicule is a very effective sanction.
دیدگاه
٠

ترس از تمسخر یک بازدارنده ی بسیار موثر است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's a bit cocky for my liking.
دیدگاه
٠

be sth for someone’s liking یک اصطلاح هست . در اینجا به معنی :او زیادی مغرور است و من از او خوشم نمی آید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her modesty is all put on; at heart she is very vain.
دیدگاه
٠

تواضع او ظاهری است ؛او در باطن بسیار مغرور است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The company's financial problems were only a temporary reversal.
دیدگاه
٠

مشکلات مالی شرکت صرفا یک بدبیاری موقتی بودند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Few words to the wise suffice.
دیدگاه
١

عاقلان را یک اشارت بس بود . عاقل را اشارتی بس است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The first frost is a precursor of winter.
دیدگاه
٠

اولین یخبندان پیام آور زمستان است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm ravenous - where's supper?
دیدگاه
٠

گرسنه ام ، کو شام؟ ( شام کجاست )

تاریخ
١ سال پیش
متن
I can scour the local rags!
دیدگاه
٠

می توانم آن روزنامه های محلی را بررسی کنم!

تاریخ
١ سال پیش
متن
Are you still looking for a lodger?
دیدگاه
٠

ایا هنوز داری دنبال مستاجر میگردی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
By 6 o'clock after a busy day I'm at the end of my tether.
دیدگاه
١

ساعت ۶بعد از یک روز پرمشغله جانم به لب میرسد. ( صبرم تمام میشود )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The tall dark girl came to see Doctor Reefy because she was in the family way and had become frightened.
دیدگاه
٠

دختر قدبلند تیره ( رنگ پوست ) به دکتر رفت برای دیدن دکتر Reefy ، چون باردار بود و ترسیده بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She has been in the family way again.
دیدگاه
١

او دوباره باردار است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He had put a girl in the family way.
دیدگاه
١

او دختری را باردار کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She is now in the family way.
دیدگاه
١

او الان باردار است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
the rake of a roof
دیدگاه
٠

کجی یک سقف

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Lack of sanitation is a contributor to ill health.
دیدگاه
١

عدم بهداشت ( یک ) عامل بیماری است .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I dub thee Sir Lancelot.
دیدگاه
١

من تو را “sir Lancelot”می نامم. ( این لقب را اعطا میکنم )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They breed fish in the reservoir.
دیدگاه
٠

آنها در دریاچه ی پشت سد ماهی پرورش می دهند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He enjoyed being in the limelight.
دیدگاه
٢

او از کانون توجه بودن لذت می برد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His election is a sure thing.
دیدگاه
٠

انتخاب ( شدن ) او قطعی است .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
In any case, he is a friend of mine.
دیدگاه
٠

به هر حال او دوست من است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
My memory was at fault.
دیدگاه
٠

تقصیر حافظه ام بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The French team won hands down.
دیدگاه
٠

گروه فرانسوی به راحتی برنده شده.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The root of the problem lies in his childhood.
دیدگاه
٣

ریشه ی این مشکل در دوران کودکی اش است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His volatile temper put everyone on edge.
دیدگاه

خلق و خوی بی ثبات او همه را عصبانی کرد . ( آزرده کرد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
desert tracts
دیدگاه
١

ناحیه های بیابانی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Would it be too much of an imposition to ask you to pick my parents up from the airport?
دیدگاه
٢

آیا درخواست زیادی است که از شما بخواهم دنبال والدینم در فردودگاه بروید؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
News of his arrest caused a sensation.
دیدگاه
٠

خبر دستگیری او موجب جوش و خروشی شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His bad manners earned him a sharp rebuke.
دیدگاه
١

رفتار های بد او موجب سرزنش شدیدش شد. ( به خاطر رفتار های بدش شدیدا سرزنش شد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They received a public rebuke from the prime minister for their handling of the matter.
دیدگاه
٠

نخست وزیر آنها را به خاطر رسیدگی به موضوع مورد سرزنش قرار داد. ( سرزنش کرد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His mother is quite unassuming and down-to-earth, but his father is rather pompous.
دیدگاه
٠

مادرش کاملا بی ادعا و متواضع است اما پدرش خودنما است ( پر کبکبه و دبدبه )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There are several English teachers at the school, but Jeanne continues to plough a lonely furrow, teaching French and German.
دیدگاه
٢

چندین معلم انگلیسی در مدرسه وجود دارند ، اما Jeanne به تنهایی فرانسه و آلمانی را تدریس میکرد. ( تنهازحمت میکشید )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The old man had deep furrows in his brow.
دیدگاه
٠

پیرمرد چروک های عمیقی روی پیشانی اش داشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The joke elicited few laughs from the crowd.
دیدگاه
٠

آن شوخی موجب خنده ی تعدادی از جمعیت شد . ( هنگام ترجمه کردن، روان بودن ترجمه مهمه نه کلمه به کلمه ترجمه کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Water and alcohol may mingle with each other in any proportions.
دیدگاه
٠

آب و الکل می توانند با هر نسبتی با یکدیگر مخلوط شوند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Stray dogs are usually put to sleep if no one claims them.
دیدگاه
٠

معمولا اگر کسی سگ های ولگرد را نخواهد ( به سرپرستی بگیرد ) آنها را به خواب میبرند. ( کشتن حیوان بدون درد، به خاطر مریضی پیری و… )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
May I butt in on your conversation?
دیدگاه
٢

میتونم صحبتنون رو قطع کنم؟ ( درخواست مودبانه وقتی میخوای وسط حرف کسی چیزی بگی )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The cows were grazing in the pasture.
دیدگاه
٠

گاو ها در علفزار می چریدند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a rendezvous for unemployed actors
دیدگاه
٠

یک پاتوق برای بازیگران بی کار

تاریخ
٢ سال پیش
متن
rabid hunger
دیدگاه
٠

گرسنگی مفرط

تاریخ
٢ سال پیش
متن
To rivet all attention on herself was, to Lally, as natural as breathing.
دیدگاه
١

برای Lallyمتمرکز کردن ( جلب ) همه ی توجه ها به خودش, مثل آب خوردن بود . ( آسان بود )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Children look to their parents for guidance.
دیدگاه
١

کودکان به راهنمایی والدین خود متکی هستند . یا : کودکان از والدین خود توقع راهنمایی دارند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He hauls freight for a living.
دیدگاه
٢

او برای امرار معاش بار حمل می کند ( شغلش بار بری است )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was anxious to succeed in the new job.
دیدگاه
٣

او مشتاق موفقیت در شغل جدیدش بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a potpourri of different ethnic foods
دیدگاه
١

مخلوطی از غذا های قومی متفاوت

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This pie is half-baked.
دیدگاه
٠

این پای ( یک نوع شیرینی ) خام ( نیمه پخته ) است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Why are you listening to that half-baked talk show host?
دیدگاه
١

چرا داری به سخنان نسنجیده ی مجری ( تلوزیون ) گوش میدی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a precocious girl
دیدگاه
٠

یک دختر باهوش ( استثنائی )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I've had no end of problems recently.
دیدگاه
٠

من اخیرا مشکلات مداومی ( همیشگی، بی پایان ) داشته ام.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It caused me no end of worry.
دیدگاه
٠

این باعث نگرانی همیشگی ( مدام ) من میشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The school was known for the rigidity of its dress code and attendance policy.
دیدگاه
٠

آن مدرسه به خاطر قوانین سخت گیرانه ی پوشش و حضور ( و غیاب ) معروف بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The rigidity of the metal caused it to crack.
دیدگاه
٠

سختی فلز موجب ترک خوردن آن شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The function of bones is to give rigidity.
دیدگاه

عملکرد استخوان ها استحکام بخشیدن است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was by nature a philosophical person.
دیدگاه
١

او ذاتا آدم منطقی/با مدارایی بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The doctor treats twenty patients a day.
دیدگاه

پزشک روزانه به بیست بیمار رسیدگی می کند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Issues related to conservation will be treated in the next chapter.
دیدگاه
٠

مورد بحث قرار خواهند گرفت هم درسته

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This is not an unattainable ideal.
دیدگاه
٠

این یک آرزوی دست نیافتنی نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She conceived a brilliant strategy.
دیدگاه
٠

او یک راهبرد عالی را در فکر پروراند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
These lines of the poem are somewhat hard to interpret.
دیدگاه
٥

اینجوری هم میشه معنی کرد:درک کردن ( معنی ) این خطوط شعر تا حدی دشوار است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The place was completely exposed to the elements.
دیدگاه
٠

( آن ) مکان کاملا تحت تاثیر عناصر طبیعی ( باد، باران و… ) بود. ( exposeدر زمین شناسی به معنای تحت تاثیر است )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The place was completely exposed to the elements.
دیدگاه
٠

( آن ) مکان کاملا در معرض عناصر طبیعی ( باد، باران و… ) بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
sloppy roads
دیدگاه
٠

جاده های گل آلود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She finished typewriting the letter at speed.
دیدگاه
٠

او نوشتن نامه ( با ماشین تحریر ) را به سرعت تمام کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He had drunk himself into oblivion.
دیدگاه
٠

او به فراموشی سپرده شده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He had drunk himself into oblivion.
دیدگاه
٠

او خود را به فراموشی سپرده بود .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
the whites of the eyes
دیدگاه
٠

سفیدی چشم ها

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was spared having to wait.
دیدگاه
١

او از ( مجبور بودن به ) منتظر ماندن معاف شد . ترجمه روان: او مجبور نبود منتظر بماند ( مجهول :یعنی کسی بهش گفته که نمیخواد منتظر بمونه )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He laughed and took a puff on his cigar.
دیدگاه
١

او خندید و سیگارش را پک زد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The President sailed into her opponents with an angry speech.
دیدگاه
٠

رئیس جمهور با یک سخنرانی خشمگینانه از مخالفانش انتقاد کرد ( یا :به مخالفانش هجوم برد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She sailed into the project.
دیدگاه
٠

او با اشتیاق پروژه را آغاز کرد .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I'm sorry I can't assist you.
دیدگاه
٢

متاسفم ، نمیتوانم به شما کمک کنم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
In his later years, he was plagued by arthritis.
دیدگاه
٢

در سال های آخر عمرش ، از ارتروز رنج میبرد. ( توسط ارتروز آزار داده میشد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She drove very capably.
دیدگاه
٠

او ( خانم ) بسیار ماهرانه رانندگی کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Young people are consuming more electronic devices than ever before.
دیدگاه
١

جوانان دستگاه های الکترونیکی بیشتری را نسبت به گذشته خریداری میکنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The plane landed at two o'clock on the dot.
دیدگاه
٢

هواپیما ( دقیق ) سر ساعت ۲ فرود آمد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The three o'clock train arrived on the dot.
دیدگاه
٠

قطارِ ساعت۳ به موقع ( سروقت ) رسید

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Just name the time and I'll be there on the dot.
دیدگاه
٠

فقط زمان را بگویید و من سرموقع آنجا خواهم آمد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The taxi showed up on the dot.
دیدگاه
٠

تاکسی به موقع رسید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She reacted like a child caught out in a lie.
دیدگاه
٠

ترجمه روان :او مثل بچه ای که دروغش لو رفته عکس العمل نشان داد .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
What happens when the picture gallery begins to revolve?
دیدگاه
٢

وقتی که نگار خانه ( اتاق نقاشی ) شروع به تغییر می کند چه اتفاقی می افتد؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She revolved the matter for endless hours.
دیدگاه
١

او ساعت های زیادی به آن موضوع فکر کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The company incorporated in 1932.
دیدگاه
٤

فکر کنم باید was incorporated باشه . چون ساختار جمله به نظر مجهول میاد. و همینطور معنی این فعل میشه تاسیس کردن. پس باید کسی شرکت را تاسیس کند، و چون ...

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She incorporated the leftover meat and vegetables into the stew.
دیدگاه
٧

او باقی مانده گوشت و سبزیجات را با خورش ادغام کرد ( قاطی کرد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She failed to see through his deception.
دیدگاه
٠

او ( دختر ) نتوانست به فریب او ( مرد ) پی ببرد. ( فریب خورد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Traffic was ordered to divert to another road.
دیدگاه
١

دستور داده شد که ترافیک به راه دیگری منحرف شود . ( مجهول )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His theory is pure bunk.
دیدگاه
١

نظریه ی او چرند محض ( خالص ) است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He managed to muddle through university.
دیدگاه
٢

او موفق شد دانشگاه را تمام کند . ( بدون اینکه درست چیزی یاد بگیره )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They each excel in their respective fields.
دیدگاه
١

هرکدام از آنها در حوزه ی کاری مربوط به خود برتر هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is evidence that a predisposition to asthma runs in families.
دیدگاه
١

شواهدی وجود دارد که نشان می دهد استعداد ( پیش زمینه ی ) ابتلا به آسم در خانواده ها موروثی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The police restrained the criminal with handcuffs.
دیدگاه
١

پلیس با دستبند ، مجرم را بازداشت کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She will be remembered for her selfless devotion to the cause of the poor.
دیدگاه
١

از او به خاطر از خود گذشتگی و فداکاری اش نسبت به فقرا یاد خواهد شد .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
cuddly toys made out of plush
دیدگاه
٠

اساب بازی های بغلی ساخته شده از مخمل خواب دار.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Your dad was packing his gear up.
دیدگاه
١

در اینجا up برای packing هست نه gear . و gear اینجا نقشش اسم هست به معنی ابزار و وسایل.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
These documents have been classified and cannot be accessed without special clearance.
دیدگاه
١

این اسناد دسته بندی ( محرمانه ) شده اند و بدون مجوز خاص نمیتوانند قابل دسترسی باشند. ( قابل دسترسی نیستند )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was flat on the ground.
دیدگاه
٠

او روی زمین دراز کشیده بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was the architect of the victory.
دیدگاه

او طراح ( این ) پیروزی بود. ( نقشه ی پیروزی را کشیده )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a rough estimate
دیدگاه
٠

تخمین تقریبی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a rough sea
دیدگاه
١

دریای توفانی ( متلاطم )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The infection of one person could lead to an epidemic.
دیدگاه
٥

بیماری عفونی یک فرد می تواند تبدیل به یک بیماره همه گیر ( واگیر، مسری ) شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You will live to rue the loss of such a good opportunity.
دیدگاه
٠

روزی می آید که به خاطر از دست دادن چنین فرصت خوبی افسوس میخوری.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
the rear entrance
دیدگاه
٠

ورودی پشتی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The tortoise retracted its head into its shell.
دیدگاه
٠

لاک پشت سرش را به درون لاکش تو کشید . ( ماضی )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I could never do simultaneous equations.
دیدگاه
٣

من هرگز نمیتوانم سوالات چند مجهولی را حل کنم ( انجام دهم )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Please don't stay up late on my account.
دیدگاه
٠

لطفا به خاطر من تا دیروقت بیدار نمان.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I must reconcile myself to losing him.
دیدگاه
١

باید با از دست دادن او کنار بیایم ( سازگار شوم، تطبیق پیدا کنم )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Technology is not a panacea for all our problems.
دیدگاه
٠

تکنولوژی حلال همه ی مشکلات ما نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Housing shortages permit landlords to gouge their renters.
دیدگاه
٢

کمبود مسکن به صاحبخانه ها اجازه داده که سر مستاجران را کلاه بگذارند ( گران اجاره بدهند ) . ترجمه ی روان:کمبود مسکن موجب شده است که صاحب خانه ها ( خان ...

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He wrote with a quill.
دیدگاه
٠

او با یک قلم پَر نوشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a capsule report
دیدگاه
٠

یک گزارش چکیده. ( دارای رئوس مطالب )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
After the war, we became very tight.
دیدگاه
٠

بعد از جنگ، ما خیلی در مضیقه ( تنگنا ) بودیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The single tree in the field is prominent.
دیدگاه

تک درختِ مزرعه، مشهور است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
matricide
دیدگاه
٠

کسی که مادر خود را می کشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He touched me for five dollars.
دیدگاه
١

اون پنج دلار از من تیغید. ( خودمانی - با زرنگی یا التماس و غیره ) به دست آوردن، تیغ زدن، کلاشی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He touched several themes during his lecture.
دیدگاه
١

آقای تیمور درست ترجمه کردن. touchدر اینجا به معنی اشاره کردن، پرداختن ( به موضوعی ) هست

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was immature then and could not govern his emotions.
دیدگاه
١

او آن زمان نابالغ ( نا پخته ) بود و نمیتوانست احساساتش را کنترل کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Our troops was beset by enemy fire.
دیدگاه
٠

سربازان ما با آتش دشمن محاصره شده بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was intriguing with her sister against her mother.
دیدگاه
١

آقای محمد درست ترجمه کردن. فعل intrigue به معنی فتنه و توطئه بافتن هست

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His abstraction was so deep that he did not eat for two days.
دیدگاه
٠

پریشان خیالی او انقدر عمیق ( زیاد ) بود که دو روز غذا نخورد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His writing is so abstract that it's hard for most people to follow.
دیدگاه
١

نوشته ی او انقدر مبهم است که درک آن برای اکثر مردم دشوار است. ( abstractدرمورد فهمیدن به معنی:مبهم، سخت آموز است )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Goals determine what you are going to be.
دیدگاه
٧

اهداف تعیین می کنند که شما چه چیزی خواهید شد. ( که شما چه آینده ای دارید )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't dissipate your efforts.
دیدگاه
٢

تلاش هایتان را هدر ندهید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A circle surrounding a vertical line that ends in an inverted V is the well-known peace symbol.
دیدگاه
٤

دایره ی محاط بر یک خط عمود که به حرف Vوارونه منتهی میشود، نماد معروف صلح است. ☮️

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The fugitive gave his parole not to try to escape again.
دیدگاه
١

( زندانی ) فراری متعهد شد که دوباره سعی نکند که فرار کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Since the prisoner has been rehabilitated, his family is exploring the possibility of having him paroled.
دیدگاه
٠

چون رفتار زندانی اصلاح شده است، خانواده اش درصدد یافتن راهی برای امکان آزادی مشروط او هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We sat out on the porch to cool off.
دیدگاه
٢

ما بیرون توی ایوان نشستیم تا خنک بشویم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Their passage through the mountains was hindered by a snow storm.
دیدگاه

عبور آنها از میان کوهستان توسط بوران ( طوفان همراه با برف ) مانع شده بود ( مجهول ) . ترجمه روان:بوران مانع عبور آنها از میان کوهستان شده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The diamond is a phony.
دیدگاه
١

این الماس تقلبی است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The car cornered too fast.
دیدگاه
٠

ماشین خیلی سریع پیچید ( دور زد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They cornered the gold market.
دیدگاه
٠

آنها بازار طلا را تحت اختیار درآوردند. ( انحصار بازار طلا را گرفتند )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
rank behavior
دیدگاه
٠

رفتار خشن ( خشونت آمیز )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Your attitude, not your aptitude, will determine your altitude. Zig Ziglar
دیدگاه
٠

نگرش شما، نه هوش و استعداد شما، جایگاه شما را تعیین می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Surgical techniques are constantly being refined.
دیدگاه
٠

روش های جراحی دائما در حال اصلاح شدن هستند. ( بهتر شدن و پیشرفت کردن و بهبود یافتن )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
That comment needs some amplification.
دیدگاه
٠

این نظر به کمی توضیح اضافی نیاز دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The lungs ventilate the blood.
دیدگاه
٣

ریه ها به خون اکسیژن رسانی می کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is merit in ventilating the topic of the prom before the entire senior class.
دیدگاه
٣

شایسته است که موضوع جشن پایان دوره را در حضور همه ی دانشجویان سال آخر مطرح کنیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The lungs ventilate the blood.
دیدگاه
٣

شش ( ریه ) ها خون را تصفیه می کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a barbed criticism
دیدگاه
٠

یک انتقاد نیش دار. ( زخم زبان )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He has an impediment in speech.
دیدگاه
٣

او در صحبت ( کردن ) لکنت دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This dessert is simply sublime.
دیدگاه
١

این دسر واقعا عالی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The system, though ponderous, works.
دیدگاه
٠

سیستم، اگرچه به زحمت، ( اما ) کار می کند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
For forty years, the factory worker plugged along.
دیدگاه
١

کارگران کارخانه به مدت چهل سال ( سخت و مداوم ) کار کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Remember to turn out the lights before you go to bed.
دیدگاه
٠

چرا وقتی خوده گوگل یا ترگمان ، ترجمه ی درست رو نوشته باز جمله رو ترجمه میکنید !

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His muscles knotted from the strain.
دیدگاه
٠

عضلاتش به خاطر کشش ( فشار ) گرفتند ( منفبض شدن ) .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
When he misbehaved, his father would use the strap.
دیدگاه
١

وقتی بد رفتاری میکرد ، پدرش با کمربند او را میزد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She suited her speech to the young audience.
دیدگاه
١

او سخنرانی اش را متناسب با مخاطبان جوان کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Turner was issued a traffic citation for reckless driving.
دیدگاه
٤

به دلیل بی احتیاطی در رانندگی ، برای “ترنر” احضاریه ( تخلف رانندگی ) صادر شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The rumor was well founded.
دیدگاه
٠

شایعه موجه ( بادلیل ) بود. ( یعنی بی اساس نبوده )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Our fears were well founded.
دیدگاه
٠

ترس های ما به جا ( موجه ) بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This boxer faces a tough opponent in the ring tonight.
دیدگاه

رینگ :میدان ( تهاجم فرهنگی ) 😂

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The teacher drew an analogy between the human heart and a pump.
دیدگاه
٠

معلم قلب انسان را به پمپ تشبیه کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The executive could not alienate any part of our territory.
دیدگاه
٠

قوه مجریه نمیتواند هیچ بخشی از سرزمین ( قلمرو ) ما را واگذار ( انتقال مالکیت ) کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She alienated her friends with her hostility.
دیدگاه
٠

اون با خصومتش دوستانش را گریزان کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The film has a tame ending.
دیدگاه
٠

فیلم پایان بی مزه ای داره.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He is dignified, and open and aboveboard.
دیدگاه
٠

او با وقار و آشکار و درستکار بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Leave me alone.
دیدگاه
٢

ترجمه کلمه به کلمه میشه منو تنهام بذار. اما این یک اصطلاح هست به معنی دست از سرم بردار، راحتم بذار ( stop annoying sb )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
metal fatigue
دیدگاه
١

خستگی فلز هم درسته ( توی رشته ی عمران استفاده میشه ، وقتی که فلزی زیاد خم بشه اصطلاحا خسته میشه ( خستگی فلز ) و مقاومتش کم میشه )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I esteem friendship more than money.
دیدگاه
١

من دوستی را بر پول محترم تر میشمارم ( ارزشمند تر میدانم )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The patient was perceived to have difficulty in breathing.
دیدگاه
١

فهمیدند بیمار در نفس کشیدن مشکل دارد. ( مجهول )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The homicide was a transparent case of jealousy that got out of hand.
دیدگاه
١

آن قتل نمونه ی روشنی از حسادت غیرقابل کنترل بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Marriaage is the bloom or blight of all men's happiness.
دیدگاه
٠

ازدواج شکوفایی یا آفت خوشحالی همه ی مرد هاست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The wolves' howling rent the silence.
دیدگاه
٢

زوزه ی گرگ ها سکوت را در هم شکست. ( شکافت )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
liver fatigue
دیدگاه

فرسودگی کبد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Please don't omit any details, no matter how trivial they may seem.
دیدگاه
٢

لطفا هیچ جزئیاتی رو حذف نکنید، هرچقدر هم جزئی و کم اهمیت به نظر برسند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I tend not to socialize with my colleagues.
دیدگاه
٠

من تمایل ندارم که با همکارانم معاشرت کنم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This article in the newspaper applies to the discussion we had this morning.
دیدگاه
١

این مقاله ی ( در ) روزنامه با بحثی که امروز صبح داشتیم ، مصداق دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Women are traditionally supposed to be good at multitasking.
دیدگاه
٥

از دیرباز تصور شده که زنان در انجام چند کار ( به طور همزمان ) خوب هستند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Antarctica has a hostile climate for humans.
دیدگاه
٢

قطب جنوب آب و هوایی ناسازگار برای انسان ها دارد. ترجمه روان تر: آب و هوای قطب جنوب با انسان ها سازگار نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He pegged away until all the work was done.
دیدگاه
١

او تا تمام شدن کار ، با جدیت کار کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A great deal of research has been done on that subject.
دیدگاه
٤

تحقیقات زیادی بر روی آن موضوع انجام شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The gang leader decided that the informer must be taken for a ride.
دیدگاه
٣

رهبر باند تصمیم گرفت که باید جاسوس را گول بزنند ( مجهول )