capsule

/ˈkæpsəl//ˈkæpsjuːl/

معنی: پوشش، کیسه، کپسول، سر پوش، پوشینه
معانی دیگر: (دارو سازی) پوشینه، (کالبد شناسی) نیام یا لایه ای که برخی اندام را دربر می گیرد، پوشند، (مورد نگارش وغیره) چکیده، موجز، خلاصه ی رئوس مطالب، (در اصل) جلد یا غلاف کوچک، نیامچه، (هواپیما) کابین برون پرتابی (کابین خلبان که هنگام نیاز از هواپیما جدا شده و با چتر فرود می آید)، (فضاپیما) اتاقک فضاپیما (که سرنشینان و ابزار هدایت و غیره در آن قرار دارند و از فضاپیما جدا می شود)، محفظه ای فضایی (اسم کامل آن: space capsule)، پوشند فضایی، (گیاه شناسی - نیام یا حقه ای که تخم یا هاگ یا برچه و غیره در آن قرار دارد مانند حقه یا گرزه ی خشخاش) پوشند گیاهی، گرزه، (شیمی - قدیمی) تشتک (برای تبخیر کردن آبگونه ها)، خلاصه کردن، به صورت چکیده ارایه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a gelatinous case for medicine, or such a case together with its contents, that dissolves when swallowed.

- I find capsules easier to swallow than pills.
[ترجمه فا] از نظر من، بلعیدن کپسو لها نسبت به قرص ها راحت تر است.
|
[ترجمه گوگل] قورت دادن کپسول به نظر من راحت تر از قرص است
[ترجمه ترگمان] یه چیزی پیدا کردم که کم تر از قرص بخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The detective opened one of the capsules in the bottle and sniffed the contents.
[ترجمه گوگل] کارآگاه یکی از کپسول های داخل بطری را باز کرد و محتویات آن را بو کرد
[ترجمه ترگمان] بازرس یکی از the را باز کرد و محتویات آن را بو کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor said to take one capsule before bed.
[ترجمه گوگل] دکتر گفت قبل از خواب یک کپسول بخور
[ترجمه ترگمان] دکتر گفت قبل از خوابیدن یک کپسول را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any of several kinds of cases or envelopes covering or enclosing parts of living things, such as the seed case of certain fruits, or the membranous cover of a joint or organ.

(3) تعریف: in spacecraft, a sealed, pressurized, detachable cabin for crew and/or instruments.

- The astronaut climbed into the capsule.
[ترجمه گوگل] فضانورد وارد کپسول شد
[ترجمه ترگمان] فضانورد از داخل کپسول بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a brief summary.
مشابه: brief

- The anchorperson gave a capsule of the evening news.
[ترجمه گوگل] مجری یک کپسول از اخبار عصر را داد
[ترجمه ترگمان] The نسخه ای از اخبار شامگاهی را به capsule داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: capsules, capsuling, capsuled
(1) تعریف: to provide with or enclose in a capsule.

(2) تعریف: to summarize or condense.
مشابه: condense
صفت ( adjective )
مشتقات: capsular (adj.)
• : تعریف: summarized or condensed.
مشابه: sketchy

- a capsule report
[ترجمه Mrjn] یک گزارش چکیده. ( دارای رئوس مطالب )
|
[ترجمه گوگل] گزارش کپسولی
[ترجمه ترگمان] گزارش کپسول نجات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a capsule biography
زیست نامه ی خلاصه شده

2. articular capsule
پوشند مفصلی

3. the space capsule has a backup computer
کپسول فضایی دارای یک کامپیوتر زاپاس است.

4. a delicate apparatus regulates the temperature inside the space capsule
دستگاه دقیقی حرارت درون کپسول فضایی را تنظیم می کند.

5. He explored the space capsule for special equipment.
[ترجمه گوگل]او کپسول فضایی را برای تجهیزات ویژه کاوش کرد
[ترجمه ترگمان]او کپسول فضایی را برای تجهیزات ویژه کاوش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "The Scarlet Capsule" was a parody of the popular 1959 TV series "The Quatermass Experiment".
[ترجمه گوگل]«کپسول اسکارلت» تقلیدی از مجموعه تلویزیونی محبوب «آزمایش کواترماس» در سال 1959 بود
[ترجمه ترگمان]\"The Scarlet\"، تقلید از مجموعه تلویزیونی محبوب ۱۹۵۹ \"The Quatermass Experiment\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The doctor advised me to take a capsule this morning.
[ترجمه negar] دکتر به من توصیه کرد که امروز صبح ( این صبح ) یک کپسول بخورم
|
[ترجمه گوگل]دکتر به من توصیه کرد که امروز صبح یک کپسول بخورم
[ترجمه ترگمان]دکتر به من توصیه کرد که یک کپسول را امروز صبح ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The nose of the space capsule is protected by a heat shield.
[ترجمه گوگل]دماغه کپسول فضایی توسط یک محافظ حرارتی محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]بینی کپسول فضایی توسط یک سپر حرارتی محافظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Vitamin C can be taken in capsule or tablet form .
[ترجمه گوگل]ویتامین C را می توان به صورت کپسول یا قرص مصرف کرد
[ترجمه ترگمان]ویتامین C را می توان در کپسول یا شکل قرص گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The capsule gets very hot on re-entry.
[ترجمه گوگل]کپسول با ورود مجدد بسیار داغ می شود
[ترجمه ترگمان]کپسول به محض ورود دوباره گرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The medicine can be taken in tablet or capsule form.
[ترجمه گوگل]دارو را می توان به صورت قرص یا کپسول مصرف کرد
[ترجمه ترگمان]این دارو را می توان در شکل قرص و یا کپسول نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The space capsule came down in the ocean.
[ترجمه گوگل]کپسول فضایی در اقیانوس فرود آمد
[ترجمه ترگمان]کپسول فضایی در اقیانوس آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The globular seed capsule contains numerous small seeds.
[ترجمه گوگل]کپسول دانه کروی حاوی تعداد زیادی دانه کوچک است
[ترجمه ترگمان]کپسول دانه کروی حاوی دانه های کوچک متعددی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The drug is now available in tablet and capsule form.
[ترجمه گوگل]این دارو در حال حاضر به شکل قرص و کپسول در دسترس است
[ترجمه ترگمان]این دارو اکنون در شکل قرص و کپسول موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each capsule contains between 30 and 100 pellets of morphine sulphate according to the strength of dose required.
[ترجمه گوگل]هر کپسول حاوی 30 تا 100 قرص سولفات مورفین با توجه به قدرت دوز مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]هر کپسول حاوی ۳۰ و ۱۰۰ قرص سولفات مورفین با توجه به میزان دوز مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You are asked to swallow a capsule containing vitamin B.
[ترجمه گوگل]از شما خواسته می شود کپسول حاوی ویتامین B را قورت دهید
[ترجمه ترگمان]از شما خواسته می شود کپسول حاوی ویتامین B را قورت دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The astronauts work and live in the space capsule.
[ترجمه گوگل]فضانوردان در کپسول فضایی کار و زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]فضانوردان کار می کنند و در کپسول فضایی زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. This tiny capsule contains two types of effective painkilling ingredients.
[ترجمه گوگل]این کپسول کوچک حاوی دو نوع ماده ضد درد موثر است
[ترجمه ترگمان]این کپسول کوچک حاوی دو نوع مواد painkilling موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A spark occurred and the inside of the capsule turned into a blowtorch.
[ترجمه گوگل]جرقه ای رخ داد و داخل کپسول به مشعل دمنده تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]جرقه ای رخ داد و داخل کپسول به a تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

کیسه (اسم)
bourse, bladder, bag, sac, sack, pouch, cyst, cod, bagging, bung, capsule, theca, sinus, purse

کپسول (اسم)
cachet, capsule, theca

سر پوش (اسم)
lead, valve, cover, covering, cap, lid, capsule, capping, valve cap

پوشینه (اسم)
capsule, glume

تخصصی

[صنایع غذایی] پوشینه: در میکروب شناسی به قشر لعابی که بعضی از باکتری ها به صورت لایه ای فشرده در خارج از دیواره سلولی ترشح میکند در صنایع غذایی به پوشش لعابی یا صمغی گفته میشود که مواد غذایی یا اجزای تشکیل دهنده آنها را در آن قرار میدهند

انگلیسی به انگلیسی

• pill containing medicine; small case; compartment in a rocket
put in a casing; condense into compact form
a capsule is a small container with powdered medicine inside which you swallow.
a capsule is also a small, strong container used for storing or carrying things.
the capsule of a spacecraft is the part in which the astronauts travel.

پیشنهاد کاربران

کپسول، محفظه
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : caps/ule ✅ تلفظ واژه: KAP - sūl ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: کپسول: 1. محفظه ی کوچک 2. نوعی شکل دارویی ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
✅ توضیح و تفسیر انگلیسی: small container
اشیا برگزیده
اشیا گلچین شده
A capsule Collection یک کلکسیون اشیا برگزیده
A capsule wardropیک کمد لباس های مد روز
[پزشکی] کپسول: 1. محفظه ی کوچک 2. نوعی شکل دارویی
{دارو} کپسول : کپسول ها فرم های جامد دارویی هستند که در آن ها، یک یا چند ماده دارویی و یا مواد راکد و غیرفعال درون پوسته های کوچک ژلاتینی محصور شده اند.
کپسول ( دارو )
I have to take a lot of capsules to heal my back pain.
برای التیام کمردرد باید کپسول های زیادی بخورم.
capsule ( عمومی )
واژه مصوب: استوانک 1
تعریف: محفظه‏ای سربسته برای نگهداری گاز مایع
کپسول
محفظه
A small case or covering
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس