تاریخ
١ سال پیش
متن
She incorporated the leftover meat and vegetables into the stew.
دیدگاه
٧

او باقی مانده گوشت و سبزیجات را با خورش ادغام کرد ( قاطی کرد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Goals determine what you are going to be.
دیدگاه
٦

اهداف تعیین می کنند که شما چه چیزی خواهید شد. ( که شما چه آینده ای دارید )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Women are traditionally supposed to be good at multitasking.
دیدگاه
٥

از دیرباز تصور شده که زنان در انجام چند کار ( به طور همزمان ) خوب هستند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The infection of one person could lead to an epidemic.
دیدگاه
٥

بیماری عفونی یک فرد می تواند تبدیل به یک بیماره همه گیر ( واگیر، مسری ) شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A circle surrounding a vertical line that ends in an inverted V is the well-known peace symbol.
دیدگاه
٤

دایره ی محاط بر یک خط عمود که به حرف Vوارونه منتهی میشود، نماد معروف صلح است. ☮️

تاریخ
١ سال پیش
متن
These lines of the poem are somewhat hard to interpret.
دیدگاه
٤

اینجوری هم میشه معنی کرد:درک کردن ( معنی ) این خطوط شعر تا حدی دشوار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A great deal of research has been done on that subject.
دیدگاه
٤

تحقیقات زیادی بر روی آن موضوع انجام شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The root of the problem lies in his childhood.
دیدگاه
٣

ریشه ی این مشکل در دوران کودکی اش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I could never do simultaneous equations.
دیدگاه
٣

من هرگز نمیتوانم سوالات چند مجهولی را حل کنم ( انجام دهم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Turner was issued a traffic citation for reckless driving.
دیدگاه
٣

به دلیل بی احتیاطی در رانندگی ، برای “ترنر” احضاریه ( تخلف رانندگی ) صادر شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The lungs ventilate the blood.
دیدگاه
٣

شش ( ریه ) ها خون را تصفیه می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is merit in ventilating the topic of the prom before the entire senior class.
دیدگاه
٣

شایسته است که موضوع جشن پایان دوره را در حضور همه ی دانشجویان سال آخر مطرح کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The lungs ventilate the blood.
دیدگاه
٣

ریه ها به خون اکسیژن رسانی می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The gang leader decided that the informer must be taken for a ride.
دیدگاه
٣

رهبر باند تصمیم گرفت که باید جاسوس را گول بزنند ( مجهول )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Please don't omit any details, no matter how trivial they may seem.
دیدگاه
٢

لطفا هیچ جزئیاتی رو حذف نکنید، هرچقدر هم جزئی و کم اهمیت به نظر برسند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Antarctica has a hostile climate for humans.
دیدگاه
٢

قطب جنوب آب و هوایی ناسازگار برای انسان ها دارد. ترجمه روان تر: آب و هوای قطب جنوب با انسان ها سازگار نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Leave me alone.
دیدگاه
٢

ترجمه کلمه به کلمه میشه منو تنهام بذار. اما این یک اصطلاح هست به معنی دست از سرم بردار، راحتم بذار ( stop annoying sb )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't dissipate your efforts.
دیدگاه
٢

تلاش هایتان را هدر ندهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The company incorporated in 1932.
دیدگاه
٢

فکر کنم باید was incorporated باشه . چون ساختار جمله به نظر مجهول میاد. و همینطور معنی این فعل میشه تاسیس کردن. پس باید کسی شرکت را تاسیس کند، و چون ...

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He enjoyed being in the limelight.
دیدگاه
٢

او از کانون توجه بودن لذت می برد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Housing shortages permit landlords to gouge their renters.
دیدگاه
٢

کمبود مسکن به صاحبخانه ها اجازه داده که سر مستاجران را کلاه بگذارند ( گران اجاره بدهند ) . ترجمه ی روان:کمبود مسکن موجب شده است که صاحب خانه ها ( خان ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
In his later years, he was plagued by arthritis.
دیدگاه
٢

در سال های آخر عمرش ، از ارتروز رنج میبرد. ( توسط ارتروز آزار داده میشد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm sorry I can't assist you.
دیدگاه
٢

متاسفم ، نمیتوانم به شما کمک کنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
What happens when the picture gallery begins to revolve?
دیدگاه
٢

وقتی که نگار خانه ( اتاق نقاشی ) شروع به تغییر می کند چه اتفاقی می افتد؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
He managed to muddle through university.
دیدگاه
٢

او موفق شد دانشگاه را تمام کند . ( بدون اینکه درست چیزی یاد بگیره )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The wolves' howling rent the silence.
دیدگاه
٢

زوزه ی گرگ ها سکوت را در هم شکست. ( شکافت )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The plane landed at two o'clock on the dot.
دیدگاه
٢

هواپیما ( دقیق ) سر ساعت ۲ فرود آمد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He has an impediment in speech.
دیدگاه
٢

او در صحبت ( کردن ) لکنت دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We sat out on the porch to cool off.
دیدگاه
٢

ما بیرون توی ایوان نشستیم تا خنک بشویم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He hauls freight for a living.
دیدگاه
٢

او برای امرار معاش بار حمل می کند ( شغلش بار بری است )

تاریخ
١ سال پیش
متن
There are several English teachers at the school, but Jeanne continues to plough a lonely furrow, teaching French and German.
دیدگاه
٢

چندین معلم انگلیسی در مدرسه وجود دارند ، اما Jeanne به تنهایی فرانسه و آلمانی را تدریس میکرد. ( تنهازحمت میکشید )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Would it be too much of an imposition to ask you to pick my parents up from the airport?
دیدگاه
٢

آیا درخواست زیادی است که از شما بخواهم دنبال والدینم در فردودگاه بروید؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The homicide was a transparent case of jealousy that got out of hand.
دیدگاه
١

آن قتل نمونه ی روشنی از حسادت غیرقابل کنترل بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He touched several themes during his lecture.
دیدگاه
١

آقای تیمور درست ترجمه کردن. touchدر اینجا به معنی اشاره کردن، پرداختن ( به موضوعی ) هست

تاریخ
١ سال پیش
متن
He touched me for five dollars.
دیدگاه
١

اون پنج دلار از من تیغید. ( خودمانی - با زرنگی یا التماس و غیره ) به دست آوردن، تیغ زدن، کلاشی کردن

تاریخ
١ سال پیش
متن
a rough sea
دیدگاه
١

دریای توفانی ( متلاطم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
This boxer faces a tough opponent in the ring tonight.
دیدگاه

رینگ :میدان ( تهاجم فرهنگی ) 😂

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your dad was packing his gear up.
دیدگاه
١

در اینجا up برای packing هست نه gear . و gear اینجا نقشش اسم هست به معنی ابزار و وسایل.

تاریخ
١ سال پیش
متن
metal fatigue
دیدگاه
١

خستگی فلز هم درسته ( توی رشته ی عمران استفاده میشه ، وقتی که فلزی زیاد خم بشه اصطلاحا خسته میشه ( خستگی فلز ) و مقاومتش کم میشه )

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I dub thee Sir Lancelot.
دیدگاه
١

من تو را “sir Lancelot”می نامم. ( این لقب را اعطا میکنم )

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
By 6 o'clock after a busy day I'm at the end of my tether.
دیدگاه
١

ساعت ۶بعد از یک روز پرمشغله جانم به لب میرسد. ( صبرم تمام میشود )

تاریخ
١ سال پیش
متن
This article in the newspaper applies to the discussion we had this morning.
دیدگاه
١

این مقاله ی ( در ) روزنامه با بحثی که امروز صبح داشتیم ، مصداق دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Traffic was ordered to divert to another road.
دیدگاه
١

دستور داده شد که ترافیک به راه دیگری منحرف شود . ( مجهول )

تاریخ
١ سال پیش
متن
His theory is pure bunk.
دیدگاه
١

نظریه ی او چرند محض ( خالص ) است

تاریخ
١ سال پیش
متن
He pegged away until all the work was done.
دیدگاه
١

او تا تمام شدن کار ، با جدیت کار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This dessert is simply sublime.
دیدگاه
١

این دسر واقعا عالی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Young people are consuming more electronic devices than ever before.
دیدگاه
١

جوانان دستگاه های الکترونیکی بیشتری را نسبت به گذشته خریداری میکنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was intriguing with her sister against her mother.
دیدگاه
١

آقای محمد درست ترجمه کردن. فعل intrigue به معنی فتنه و توطئه بافتن هست

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was anxious to succeed in the new job.
دیدگاه
١

او مشتاق موفقیت در شغل جدیدش بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
For forty years, the factory worker plugged along.
دیدگاه
١

کارگران کارخانه به مدت چهل سال ( سخت و مداوم ) کار کردند.