ترجمه‌های Marjan🪸🫧 (١٨٧)

بازدید
٢١٥
تاریخ
١ سال پیش
متن
The doctor treats twenty patients a day.
دیدگاه

پزشک روزانه به بیست بیمار رسیدگی می کند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
His volatile temper put everyone on edge.
دیدگاه

خلق و خوی بی ثبات او همه را عصبانی کرد . ( آزرده کرد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The single tree in the field is prominent.
دیدگاه

تک درختِ مزرعه، مشهور است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The function of bones is to give rigidity.
دیدگاه

عملکرد استخوان ها استحکام بخشیدن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You will live to rue the loss of such a good opportunity.
دیدگاه

روزی می آید که به خاطر از دست دادن چنین فرصت خوبی افسوس میخوری.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The sleaze factor was the major reason for his electoral defeat.
دیدگاه
٠

عامل سستی دلیل اصلی شکست او در انتخابات بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
I'm ravenous - where's supper?
دیدگاه
٠

گرسنه ام ، کو شام؟ ( شام کجاست )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Surgical techniques are constantly being refined.
دیدگاه
٠

روش های جراحی دائما در حال اصلاح شدن هستند. ( بهتر شدن و پیشرفت کردن و بهبود یافتن )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He wrote with a quill.
دیدگاه
٠

او با یک قلم پَر نوشت.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Only the whir of the air conditioner broke the silence in the office.
دیدگاه
٠

تنها صدای ( دستگاه ) تهیه ی هوا سکوت دفتر را درهم شکست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The tall dark girl came to see Doctor Reefy because she was in the family way and had become frightened.
دیدگاه
٠

دختر قدبلند تیره ( رنگ پوست ) به دکتر رفت برای دیدن دکتر Reefy ، چون باردار بود و ترسیده بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
It caused me no end of worry.
دیدگاه
٠

این باعث نگرانی همیشگی ( مدام ) من میشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I've had no end of problems recently.
دیدگاه
٠

من اخیرا مشکلات مداومی ( همیشگی، بی پایان ) داشته ام.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She finished typewriting the letter at speed.
دیدگاه
٠

او نوشتن نامه ( با ماشین تحریر ) را به سرعت تمام کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Though the audience didn't like his speech and spoke ill of him, Senator Tomson was still in impassivity.
دیدگاه
٠

اگرچه حضار سخنرانی او را دوست نداشتند و درباره او بد گفتند، سناتور تامسون همچنان خونسرد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our troops was beset by enemy fire.
دیدگاه
٠

سربازان ما با آتش دشمن محاصره شده بودند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Don't be so pedantic - does it really matter if I don't pronounce it right?
دیدگاه
٠

اینقدر سختگیر نباش . واقعا انقدر مهمه اگه من اینو درست تلفظ نکنم؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
She sailed into the project.
دیدگاه
٠

او با اشتیاق پروژه را آغاز کرد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The President sailed into her opponents with an angry speech.
دیدگاه
٠

رئیس جمهور با یک سخنرانی خشمگینانه از مخالفانش انتقاد کرد ( یا :به مخالفانش هجوم برد )

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Few words to the wise suffice.
دیدگاه
٠

عاقلان را یک اشارت بس بود . عاقل را اشارتی بس است

تاریخ
١ سال پیش
متن
My memory was at fault.
دیدگاه
٠

تقصیر حافظه ام بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our fears were well founded.
دیدگاه
٠

ترس های ما به جا ( موجه ) بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The rumor was well founded.
دیدگاه
٠

شایعه موجه ( بادلیل ) بود. ( یعنی بی اساس نبوده )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The system, though ponderous, works.
دیدگاه
٠

سیستم، اگرچه به زحمت، ( اما ) کار می کند .

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Are you still looking for a lodger?
دیدگاه
٠

ایا هنوز داری دنبال مستاجر میگردی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The cows were grazing in the pasture.
دیدگاه
٠

گاو ها در علفزار می چریدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
cuddly toys made out of plush
دیدگاه
٠

اساب بازی های بغلی ساخته شده از مخمل خواب دار.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His mother is quite unassuming and down-to-earth, but his father is rather pompous.
دیدگاه
٠

مادرش کاملا بی ادعا و متواضع است اما پدرش خودنما است ( پر کبکبه و دبدبه )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The old man had deep furrows in his brow.
دیدگاه
٠

پیرمرد چروک های عمیقی روی پیشانی اش داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The rigidity of the metal caused it to crack.
دیدگاه
٠

سختی فلز موجب ترک خوردن آن شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The school was known for the rigidity of its dress code and attendance policy.
دیدگاه
٠

آن مدرسه به خاطر قوانین سخت گیرانه ی پوشش و حضور ( و غیاب ) معروف بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In any case, he is a friend of mine.
دیدگاه
٠

به هر حال او دوست من است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He disdains toady to his boss.
دیدگاه
٠

او از چاپلوسی کردن برای رئیسش بیزار است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Her modesty is all put on; at heart she is very vain.
دیدگاه
٠

تواضع او ظاهری است ؛او در باطن بسیار مغرور است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The tortoise retracted its head into its shell.
دیدگاه
٠

لاک پشت سرش را به درون لاکش تو کشید . ( ماضی )

تاریخ
١ سال پیش
متن
She alienated her friends with her hostility.
دیدگاه
٠

اون با خصومتش دوستانش را گریزان کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The executive could not alienate any part of our territory.
دیدگاه
٠

قوه مجریه نمیتواند هیچ بخشی از سرزمین ( قلمرو ) ما را واگذار ( انتقال مالکیت ) کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They received a public rebuke from the prime minister for their handling of the matter.
دیدگاه
٠

نخست وزیر آنها را به خاطر رسیدگی به موضوع مورد سرزنش قرار داد. ( سرزنش کرد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
His bad manners earned him a sharp rebuke.
دیدگاه
٠

رفتار های بد او موجب سرزنش شدیدش شد. ( به خاطر رفتار های بدش شدیدا سرزنش شد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
the whites of the eyes
دیدگاه
٠

سفیدی چشم ها

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
We looked down from a giddy height.
دیدگاه
٠

از ارتفاعی سرگیجه آور به پایین نگاه کردیم .

تاریخ
١ سال پیش
متن
His abstraction was so deep that he did not eat for two days.
دیدگاه
٠

پریشان خیالی او انقدر عمیق ( زیاد ) بود که دو روز غذا نخورد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Do you think violence is symptomatic of our times?
دیدگاه
٠

آیا فکر میکنید خشونت نشانه ی دوران ما است؟ ( یعنی چیزی که باهاش این دوره رو به یاد میارن )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is dignified, and open and aboveboard.
دیدگاه
٠

او با وقار و آشکار و درستکار بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
This pie is half-baked.
دیدگاه
٠

این پای ( یک نوع شیرینی ) خام ( نیمه پخته ) است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He felt a pricking sensation in his throat.
دیدگاه
٠

او حس سوزشی را در گلویش احساس کرد .

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
He's a bit cocky for my liking.
دیدگاه
٠

be sth for someone’s liking یک اصطلاح هست . در اینجا به معنی :او زیادی مغرور است و من از او خوشم نمی آید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
a loose, easy stride
دیدگاه
٠

یک شلوار گشاد و راحت .

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
They took the emergency in their stride.
دیدگاه
٠

آنها با آرامش اقدامات اورژانسی را انجام دادند .

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
It was very perspicacious of you to find the cause of the trouble so quickly.
دیدگاه
٠

این از ذکاوت شما بود که خیلی سریع علت مشکل را فهمیدید.