تاریخ
١ سال پیش
متن
She failed to see through his deception.
دیدگاه
٠

او ( دختر ) نتوانست به فریب او ( مرد ) پی ببرد. ( فریب خورد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Traffic was ordered to divert to another road.
دیدگاه
١

دستور داده شد که ترافیک به راه دیگری منحرف شود . ( مجهول )

تاریخ
١ سال پیش
متن
His theory is pure bunk.
دیدگاه
١

نظریه ی او چرند محض ( خالص ) است

تاریخ
١ سال پیش
متن
He managed to muddle through university.
دیدگاه
٢

او موفق شد دانشگاه را تمام کند . ( بدون اینکه درست چیزی یاد بگیره )

تاریخ
١ سال پیش
متن
They each excel in their respective fields.
دیدگاه
١

هرکدام از آنها در حوزه ی کاری مربوط به خود برتر هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is evidence that a predisposition to asthma runs in families.
دیدگاه
١

شواهدی وجود دارد که نشان می دهد استعداد ( پیش زمینه ی ) ابتلا به آسم در خانواده ها موروثی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The police restrained the criminal with handcuffs.
دیدگاه
١

پلیس با دستبند ، مجرم را بازداشت کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She will be remembered for her selfless devotion to the cause of the poor.
دیدگاه
١

از او به خاطر از خود گذشتگی و فداکاری اش نسبت به فقرا یاد خواهد شد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
cuddly toys made out of plush
دیدگاه
٠

اساب بازی های بغلی ساخته شده از مخمل خواب دار.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your dad was packing his gear up.
دیدگاه
١

در اینجا up برای packing هست نه gear . و gear اینجا نقشش اسم هست به معنی ابزار و وسایل.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These documents have been classified and cannot be accessed without special clearance.
دیدگاه
١

این اسناد دسته بندی ( محرمانه ) شده اند و بدون مجوز خاص نمیتوانند قابل دسترسی باشند. ( قابل دسترسی نیستند )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was flat on the ground.
دیدگاه
٠

او روی زمین دراز کشیده بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was the architect of the victory.
دیدگاه

او طراح ( این ) پیروزی بود. ( نقشه ی پیروزی را کشیده )

تاریخ
١ سال پیش
متن
a rough estimate
دیدگاه
٠

تخمین تقریبی

تاریخ
١ سال پیش
متن
a rough sea
دیدگاه
١

دریای توفانی ( متلاطم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The infection of one person could lead to an epidemic.
دیدگاه
٥

بیماری عفونی یک فرد می تواند تبدیل به یک بیماره همه گیر ( واگیر، مسری ) شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You will live to rue the loss of such a good opportunity.
دیدگاه

روزی می آید که به خاطر از دست دادن چنین فرصت خوبی افسوس میخوری.

تاریخ
١ سال پیش
متن
the rear entrance
دیدگاه
٠

ورودی پشتی

تاریخ
١ سال پیش
متن
The tortoise retracted its head into its shell.
دیدگاه
٠

لاک پشت سرش را به درون لاکش تو کشید . ( ماضی )

تاریخ
١ سال پیش
متن
I could never do simultaneous equations.
دیدگاه
٣

من هرگز نمیتوانم سوالات چند مجهولی را حل کنم ( انجام دهم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Please don't stay up late on my account.
دیدگاه
٠

لطفا به خاطر من تا دیروقت بیدار نمان.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I must reconcile myself to losing him.
دیدگاه
١

باید با از دست دادن او کنار بیایم ( سازگار شوم، تطبیق پیدا کنم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Technology is not a panacea for all our problems.
دیدگاه
٠

تکنولوژی حلال همه ی مشکلات ما نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Housing shortages permit landlords to gouge their renters.
دیدگاه
٢

کمبود مسکن به صاحبخانه ها اجازه داده که سر مستاجران را کلاه بگذارند ( گران اجاره بدهند ) . ترجمه ی روان:کمبود مسکن موجب شده است که صاحب خانه ها ( خان ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
He wrote with a quill.
دیدگاه
٠

او با یک قلم پَر نوشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
a capsule report
دیدگاه
٠

یک گزارش چکیده. ( دارای رئوس مطالب )

تاریخ
١ سال پیش
متن
After the war, we became very tight.
دیدگاه
٠

بعد از جنگ، ما خیلی در مضیقه ( تنگنا ) بودیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The single tree in the field is prominent.
دیدگاه

تک درختِ مزرعه، مشهور است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
matricide
دیدگاه
٠

کسی که مادر خود را می کشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He touched me for five dollars.
دیدگاه
١

اون پنج دلار از من تیغید. ( خودمانی - با زرنگی یا التماس و غیره ) به دست آوردن، تیغ زدن، کلاشی کردن

تاریخ
١ سال پیش
متن
He touched several themes during his lecture.
دیدگاه
١

آقای تیمور درست ترجمه کردن. touchدر اینجا به معنی اشاره کردن، پرداختن ( به موضوعی ) هست

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was immature then and could not govern his emotions.
دیدگاه
١

او آن زمان نابالغ ( نا پخته ) بود و نمیتوانست احساساتش را کنترل کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our troops was beset by enemy fire.
دیدگاه
٠

سربازان ما با آتش دشمن محاصره شده بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was intriguing with her sister against her mother.
دیدگاه
١

آقای محمد درست ترجمه کردن. فعل intrigue به معنی فتنه و توطئه بافتن هست

تاریخ
١ سال پیش
متن
His abstraction was so deep that he did not eat for two days.
دیدگاه
٠

پریشان خیالی او انقدر عمیق ( زیاد ) بود که دو روز غذا نخورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His writing is so abstract that it's hard for most people to follow.
دیدگاه
٠

نوشته ی او انقدر مبهم است که درک آن برای اکثر مردم دشوار است. ( abstractدرمورد فهمیدن به معنی:مبهم، سخت آموز است )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Goals determine what you are going to be.
دیدگاه
٦

اهداف تعیین می کنند که شما چه چیزی خواهید شد. ( که شما چه آینده ای دارید )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't dissipate your efforts.
دیدگاه
٢

تلاش هایتان را هدر ندهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A circle surrounding a vertical line that ends in an inverted V is the well-known peace symbol.
دیدگاه
٤

دایره ی محاط بر یک خط عمود که به حرف Vوارونه منتهی میشود، نماد معروف صلح است. ☮️

تاریخ
١ سال پیش
متن
The fugitive gave his parole not to try to escape again.
دیدگاه
١

( زندانی ) فراری متعهد شد که دوباره سعی نکند که فرار کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Since the prisoner has been rehabilitated, his family is exploring the possibility of having him paroled.
دیدگاه
٠

چون رفتار زندانی اصلاح شده است، خانواده اش درصدد یافتن راهی برای امکان آزادی مشروط او هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We sat out on the porch to cool off.
دیدگاه
٢

ما بیرون توی ایوان نشستیم تا خنک بشویم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Their passage through the mountains was hindered by a snow storm.
دیدگاه

عبور آنها از میان کوهستان توسط بوران ( طوفان همراه با برف ) مانع شده بود ( مجهول ) . ترجمه روان:بوران مانع عبور آنها از میان کوهستان شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The diamond is a phony.
دیدگاه
١

این الماس تقلبی است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The car cornered too fast.
دیدگاه
٠

ماشین خیلی سریع پیچید ( دور زد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
They cornered the gold market.
دیدگاه
٠

آنها بازار طلا را تحت اختیار درآوردند. ( انحصار بازار طلا را گرفتند )

تاریخ
١ سال پیش
متن
rank behavior
دیدگاه
٠

رفتار خشن ( خشونت آمیز )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your attitude, not your aptitude, will determine your altitude. Zig Ziglar
دیدگاه
٠

نگرش شما، نه هوش و استعداد شما، جایگاه شما را تعیین می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Surgical techniques are constantly being refined.
دیدگاه
٠

روش های جراحی دائما در حال اصلاح شدن هستند. ( بهتر شدن و پیشرفت کردن و بهبود یافتن )

تاریخ
١ سال پیش
متن
That comment needs some amplification.
دیدگاه
٠

این نظر به کمی توضیح اضافی نیاز دارد.