پیشنهاد‌های عباس نعمتی فر (٣١٥)

بازدید
١,٠٨٩
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ادامه دار a persistent cough persistent rumours persistent headaches

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کارگزار بورس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

سر نشین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیست پایشی، مبنی بر حفظ محیط زیست sustainable forest management an environmentally sustainable society The government should do more to promote susta ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پایدار، باثبات، ادامه دار Unfortunately, this level of output is not sustainable. The party is promising low inflation and sustainable economic grow ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

زمین پوشیده شده از تورب ( توده متراکم قهوه ای یا سیاهی که از تجزیه ناقص خزه ها و گیاهان به دست می آید و در باغبانی از آن استفاده می شود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1. آرایش، گریم 2. لوازم آرایش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

لوسیون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

جنگل استوایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

گل شقایق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

زبان شناسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آزار و اذیت ( در فضای ) مجازی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

تخلیه کردن احساسات و هیجانات بازسازی کردن ( یک موقعیت ) ، نمایش دادن ( یک شرایط خاص )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

پیام توهین آمیز ( به منظور تحریک افراد به پاسخگویی در فضای مجازی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ناگهان شدیداً عصبانی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پرقدمت، کهنه کار old - time music an old - time politician old - time remedies

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناگهان شدیداً عصبانی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناگهان شدیداً عصبانی شدن The boss will blow his top when he hears about this. One day, I just blew my top and hit him.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تک تک افراد، دقیقاً همه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسی را ( در انجام کاری ) حساب نکردن، روی کسی حساب نکرن to not include someone in an activity I’m sorry, you’ll have to count me out tonight.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

count somebody out کسی را ( در انجام کاری ) حساب نکردن، روی کسی حساب نکرن to not include someone in an activity I’m sorry, you’ll have to count me ou ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قایقرانی کردن، کشتیرانی کردن، حرکت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مهاجر، ساکن

پیشنهاد
٢

خیلی روشن و واضح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خیلی بد What rotten luck! She's a rotten singer. I've had a rotten day!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کثیف و نامرتب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دستگاه سکه ای ( برای خرید اجناس کوچک یا بازی یا قمار )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شکاف ( مخصوص قرار دادن سکه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خوب پیش رفتن My first job didn't work out. Things have worked out really well for us.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به مرور بهتر شدن، ( مسئله ای ) به مرور حل شدن I hope it all works out for Gina and Andy. Things will work out, you’ll see.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

ماشین پرمصرف ( از نظر سوخت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جاعل، سازنده پول یا کالای تقلبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تقلبی، جعلی counterfeit watches counterfeit money

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کاندیدا شدن، کاندیدا بودن He has yet to decide whether to run for chairman. the candidates who are hoping to run against the President in November

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

خرگوش ( در زبان کودکان )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ورودی، درگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیردختر، دختر ترشیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه پرداز، ویرایشگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

( صبورانه و مشفقانه ) گوش دادن He’s always prepared to lend a sympathetic ear.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در مواجهه با، مواجه با ( یک مسئله جدی یا یک مشکل )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دونفره It looks like a two - man race. a two - man tent

پیشنهاد
٠

سوگند وفاداری ( به پرچم آمریکا )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تصمیمی که در شروع سال جدید گرفته می شود، تصمیم سال نو

پیشنهاد

خیلی ثروتمند بودن، یک زندگی راحت داشتن، بدون کار کردن پول در آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

وسط زمستان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیمه شب، نصف شب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرید، پیرو، سرسپرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

دقت، کامل و شامل همه جزئیات بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( قیمت یا مقدار یا . . . ) به سرعت افزایش یافتن Wages and prices have skyrocketed. The economic boom sent property prices skyrocketing.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مقاله ( روزنامه و مجله ) a special feature on new children’s books a special feature on education

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

to summit 1. شرکت کردن در نشست سران 2. به قله صعود کردن summited on May 29

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیاده روی گروهی برای جمع آوری صدقه یا خیریه an annual walkathon for breast cancer

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کاملاً خیس کردن The continuous rain had saturated the soil. Water poured through the hole, saturating the carpet.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

لرزیدن صدا ( ناشی از ترس یا تردید یا پرهیز از گریه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مردد بودن The president appeared to wobble over sending the troops in. Yesterday the president showed the first signs of wobbling over the issue.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بعد از میلاد مسیح He died during games in honour of Claudius in 44 CE. In the ninth century CE, the Irishman John Scotus Erigena translated the Cele ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بعد از میلاد مسیح He died during games in honour of Claudius in 44 C. E. . In the ninth century C. E. the Irishman John Scotus Erigena translated th ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کم شدن، فروکش کردن The flames finally died down. When the applause had died down, she began her speech.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

طراح ( یا حامی ) یک لایحه ( یا قانون ) جدید the sponsor of the new immigration bill

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آب و هوای بد Are we going to brave the elements and go for a walk? to be exposed to the elements sailors battling against the elements

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک نفس عمیق کشیدن، ( در اثر ناراحتی یا آسودگی یا موفقیت یا . . . یک دم آهسته و سپس یک ) بازدم عمیق انجام دادن Rebecca heaved a sigh of relief. Rose ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مسئولیت ( اشتباه یا یک کار بد ) ، تقصیر to lay/place/put the blame for something on someone The government will have to take the blame for the riots ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

انداختن ( رأی ) =cast a vote/ballot Fewer than 20% of the votes cast were for conservative candidates. Barely one in three will bother to cast a bal ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

رأی دادن Fewer than 20% of the votes cast were for conservative candidates. Barely one in three will bother to cast a ballot on February 26th. To q ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رأی دادن Fewer than 20% of the votes cast were for conservative candidates. Barely one in three will bother to cast a ballot on February 26th. To q ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

اساسنامه Some members were proposing changes to the club’s constitution. Rather than amend the club’s constitution again, let us discard it and star ...

پیشنهاد
٧

برای رسیدن ( یا تأمین چیزی ) In the interest ( s ) of safety, smoking is forbidden. The race was postponed in the interests of safety.

پیشنهاد
٣

به خود قبولاندن، پذیرفتن، تسلیم شدن، رضایت دادن Josh resigned himself to the long walk home. At sixteen, I resigned myself to the fact that I’d neve ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پایدار ماندن، دوام آوردن friendships which endure over many years a success that will endure The torn flag has endured as a symbol of freedom.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

محافظت و حمایت کردن They were fighting to uphold the rights of small nations. The regime has been criticized for failing to uphold human rights. a ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در سطح بالا نگهداشتن The high cost of raw materials is keeping prices up. NATO kept up the pressure on the Serbs to get out of Kosovo.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

حمایت ( مالی ) کردن How can you maintain a family on $900 a month? He was barely earning enough to maintain himself.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

حفظ و نگهداری کردن، رسیدگی کردن، رسیدن ( به چیزی ) ، در شرایط خوب نگه داشتن The report found that safety equipment had been very poorly maintained. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

شورای شهر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی محبوب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( با مشکل یا خطر ) مواجه کردن، ( کسی را ) درگیر مسئله ای کردن The business has been beset with financial problems. The team was beset by injury all ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

انتخاب کردن ( یک زمان یا عنوان برای چیزی ) December 1 has been nominated as the day of the election. 5th June has been nominated as election day.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

منصوب کردن=appoint Next year Mr Jenks will retire and Mr Broadbent will be nominated as his replacement. I have been nominated to the committee. Sh ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

( کاربرد نادر ) قول شرف The fugitive gave his parole not to try to escape again.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

یکی از بخش های یک ساختمان ( بزرگ ) the east wing of the palace the new wing of the hospital She works in the hospital’s maternity wing.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گیر آوردن ( کار یا موقعیت خوب که افراد زیادی خواهانش هستند ) She's just landed herself a company directorship. He landed a job with a law firm. Bi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

( در سرتاسر منطقه ای یا کشوری ) با سرعت گسترش پیدا کردن a wave of nationalism sweeping the country the latest craze sweeping through the teenage popu ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که ( برای کنترل وزن ) رژیم غذایی گرفته است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیشنهاد، طرح to table/make a motion to propose a motion ( = to be the main speaker in favor of a motion ) The motion was adopted/carried by six vote ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

رسم، سنت The judgment on pension rights has established/set a precedent.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

سابقه There is no precedent for a disaster of this scale. Such protests are without precedent in recent history.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

روال، رویه a legal precedent UN involvement in the country’s affairs would set a dangerous precedent. The ruling set a precedent for future libel ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

( رفتار یا کلام ) خارج از کنترل، غیر قابل‏ قبول intemperate language the judge’s intemperate outburst Intemperate eating habits can lead to obesity.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به زور به چیزی خاتمه دادن، سرکوب کردن to put down a rebellion The military government is determined to put down all opposition. The state police a ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( قدیمی و منسوخ ) کشنده و مرگبار a vital treachery a vital error The valiant soldier died of a vital wound in Iraq.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پرانرژی، سرزنده، پویا، پرشور و نشاط He was young, vital, and handsome. Rodgers and Hart’s music sounds as fresh and vital as the day it was written.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

حیاتی the body’s vital processes vital organs ( =heart, lungs etc )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بسیار مهم و ضروری These measures are vital to national security. Regular exercise is vital for your health. It is vital that you keep accurate reco ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( احساسات و نظر خود را پیش همگان ) اظهار کردن The important thing is to ventilate your anger. She used the meeting to ventilate all her grievances. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هوارسانی کردن، اکسیژن رسانی کردن Both patients are sedated and ventilated. artificially ventilate a patient in respiratory distress The lungs ventil ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مهره ستون فقرات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

جمع vertebra، مهره های ستون فقرات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

جلو چیزی Jenny marched proudly at the head of the procession. At the head of the table ( =the place where the most important person sits ) sat the s ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ناقل بیماری ( ژنتیک و . . . که خودش از آن رنج نمی برد؛ اما به دیگران منتقل می کند ) There are an estimated 1. 5 million HIV carriers in the country.

پیشنهاد
٣

با کسی برخورد سرد داشتن I thought she really liked me, but the next day she gave me the cold shoulder.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

احضار کردن ( روح ) She can call up the spirits of the dead. "Knocking on wood" was a way of calling up the friendly spirit to protect one from harm ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

( بی هدف ) پیاده روی کردن after breakfast, she walked about in the park

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تصادفاً کاری را انجام دادن I happened to meet an old friend in town. I happened to see James in town.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در آب جوش انداختن Scald the needles to sterilize them. Scald the tomatoes and remove the skins.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

جوشاندن شیر ( خیلی گرم کردن شیر بدون آنکه واقعاً مثل آب بجوشد ) Scald the milk and then add it to the egg and sugar mixture. scalded milk

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تغییر رویه یا عقیده در مورد/ یا نسبت به بر خلاف . . . ( که یک روال معمول است ) عمل کردن Departing from her usual routine, she took the bus to work. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

( کار خود را ) ترک کردن He departed his job on December 16. the departing president the company’s departing chairman

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

آب بیرون ریختن ( از قایق ) He had to stop rowing to bail water out of the boat. The boat will sink unless we bail out. We faced the dilemma of bei ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کشتی شکسته و غرق شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

تسلیم کردن یا شدن، تن دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( دادگاه و غیره ) حکم دادن، اعلام حکم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

مملو از . . . بودن The museum was swarming with tourists. The conference venue was swarming with police. The room was hot and stuffy, and swarming ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

محروم از ارث

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خبرچین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرد آتش افروز، شخص حریق زا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( از رشد یا افول ) بازایستادن و ثابت ماندن The plane leveled off at 1 , 500 feet. After the long hill, the road leveled out.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خوگرفته ( به سبکی از زندگی ) a confirmed bachelor ( = a man who is not likely to get married, sometimes used in newspapers to refer to a homosexual ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

فرد مجرد ( ی که از قصد ازدواج ندارد و از این سبک زندگی اش خشنود است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

( امریکا ) تصویر خرس کلاه برسر ( نشان احتیاط در باره ی آتش سوزی جنگل )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

( با دست، چیزی را به سرعت و با خشونت ) کشیدن و خارج کردن He ripped off his tie. We ripped the old carpeting off the stairs. Half of the house was r ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( به کندی ) سپری شدن As the drought wore on, people began to grumble against those who had squandered water when it was more plentiful. My headache ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

آرام و بادقت He approached her with slow, deliberate steps. She spoke in a slow and deliberate way. He moved at a deliberate pace.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیهوده، بی فایده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

گزینه آخر، آخرین چاره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بیکار کردن The company has idled a number of its US plants indefinitely. The strikes have idled nearly 4 000 workers.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

وقت گذراندن، وقت تلف کردن They idled along by the river ( = walked slowly and with no particular purpose ) . Sometimes he went for a walk; sometimes ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درجا کار کردن ( موتور اتومبیل ) ، روشن گذاشتن ( موتور ) He flicked a switch and let the boat idle. She left the car idling at the curb. The taxi h ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک روش فیلمبرداری است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

فیلم سازی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بچه ای که به کودکستان می رود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بچه ای که به کودکستان می رود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

( ایده و فکر ) بدیع و متفاوت ( با تأثیرات زیاد ) He has put forward some very radical ideas. a radical approach to education a radical solution to ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( از گناه ) رهانیدن "Jesus, " said the priest, "saved and redeemed mankind by taking our sins upon himself. " Christians believe that Jesus Christ ca ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کسی ( چیزی ) که مدت هاست او ( آن ) را ندیده ایم و ازش خبر ی نداریم، گمشده، غایب She greeted him like a long - lost brother. he long - lost healing s ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دنبال خانه گشتن ( برای خرید ) how's the house - hunting going?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

( پس از یک اشتباه یا کار نادرست تصویر خود را نزد دیگران ) اصلاح کردن He spent the rest of the game trying to redeem himself after a first - minute mi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وعده ) وفا کردن، ( به قول ) عمل کردن The government found itself unable to redeem its election promises.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وعده ) وفا کردن، ( به قول ) عمل کردن The government found itself unable to redeem its election pledges.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( به وعده ) وفا کردن، ( به قول ) عمل کردن The government found itself unable to redeem its election pledges.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( شخصیت ) دوست داشتنی ( در کتاب، فیلم و . . . ) sympathetic figure/character a sympathetic character in a novel

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به طور شدید سوزان و دردآور ) انتقاد کردن Mr. Regan gave the class a scorching lecture on proper behavior in the cafeteria.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

سربار شدن، بار کسی را افزودن، مزاحم شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

( با گفتن کلمات یا سوالاتی ) کمک کردن به کسی ( برای ادامه دادن صحبتش ) ‘I can’t decide, ’ said Beatrice. ‘Decide what?’ prompted Marlon. ‘But, what ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تصادفی، شانسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

توده، کپه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سخنرانی پس از دریافت جایزه The text of his commencement acceptance speech is available. Obama also reminded delegates to attend his acceptance speec ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک ساعته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از بچه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از بچه ( برای مدت کوتاه که والدین در منزل نیستند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفترچه تلفن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

جلوتر رفتن The guard preceded them down the corridor. She preceded him out of the room.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( امریکا ) تالار افتخار ( تالاری که در آن مجسمه یا نام مشاهیر رشته ی ویژه ای را قرار می دهند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

نخودی خندیدن، ریز خندیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وکیل مدافع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

وکیل مدافع

پیشنهاد
٢

پذیرفتن ( یک شرایط ناخوشایند غیرقابل تغییر ) و کنار آمدن ( با آن ) Josh resigned himself to the long walk home. At sixteen, I resigned myself to th ...

پیشنهاد
٢

مضطرب و نگران ( اتفاق بدی ) بودن He was constantly looking over his shoulder, afraid his past crimes would catch up with him. So, reading through th ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

حسن ظن ( نسبت به اینکه افراد یک مجموعه مطابق قوانین عمل می کنند و تقلب نمی کنند ) Those who abuse the privileges of the honor system will be penaliz ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

ملامت کردن، هشدار دادن My doctor’s been lecturing me on the dangers of not getting enough exercise. I know I should stop smoking—don't give me a lec ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( درخشیدن چشم ها و ) خوشحال بودن twinkling blue eyes Her eyes twinkled with merriment. His mother twinkled at him over her teacup.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

خدمت اجباری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

واکسن زدن، واکسینه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( کشتی یا هواپیمای ) در معرض خطر a distress signal ( = a message asking for help ) It is a rule of the sea to help another boat in distress. a dist ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نقطه ضعف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تحسین و ابراز رضایت ( از حسن انجام کار کسی ) He's a player who rarely seems to get the credit he deserves. I can't take all the credit for the show ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

رئیس دانشکده ناظم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

درباره چیزی توضیح دادن The star refers to items which are intended for the advanced learner. The term “Arts” usually refers to humanities and social ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرستادن کسی یا چیزی پیش کسی یا جایی برای دریافت رسیدگی و کمک My doctor referred me to a specialist. The case was referred to the Court of Appeals. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

نگاه کردن به کتاب، یادداشت، نقشه و . . . برای کسب اطلاعات You may refer to your notes if you want. to refer to a dictionary He gave the speech witho ...

پیشنهاد
٣

کتاب رکوردهای جهانی گینس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نوعی آبجوی ایرلندی ( با رنگ تیره )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رهایی، بی بند و باری، بی خیالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

1. زمین حاصل خیز 2. ( انسان یا حیوان یا گیاه ) بارورکننده یا زاینده 3. ( ذهن ) خلاق و ایده ساز 4. ( زمینه ) مساعد، ( شرایط ) آماده ( برای حصول نتایج ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

1. اثبات کردن 2. از کار در آمدن، از آب در آمدن The recent revelations may prove embarrassing to the president. The design proved to be a success. T ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

با عجله و بدون فکر کاری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تلاش کردن ( و جنگیدن ) برای به دست گرفتن کنترل چیزی پایداری کردن، ایستادگی کردن، جنگیدن برای Soviet forces disputed every inch of ground. On the las ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

( قبل از انجام کار جدید یا ادامه دادن کار، درباره وضعیت پیشین و فعلی ) خوب فکر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیرجدی، همین جوری، بی هدف، بی استفاده It was just an idle threat It was only from idle curiosity that she went into the barn.

پیشنهاد
٠

بی نتیجه ( یا بلاستفاده ) و اتلاف وقت است که فلان کار انجام شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی ثروتمند ( که به کار کردن نیاز ندارد )

پیشنهاد
٠

بی فایده ( یا بی نتیجه یا بی ارزش ) است که فلان کار انجام شود. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

وقت را به بطالت گذراندن، حرام کردن، به هدر دادن Morse idled away most of Monday in his office. They idled their time away in the pub. We idled away ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

بیماری فلج اطفال ( و نه قطع نخاع، حتی برای بزرگسالان )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مسافر ( هر روزه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

یک نان حلقوی شکل ( شبیه دونات ) که وسط آن سوراخ است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

سند ( یا قرارداد ) وام مسکن ( نه خود وام )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( جاده، رود و . . . ) پر پیچ و خم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

غصه الکی خوردن ( بابت اتفاقی که افتاده و دیگه نمی شه تغییرش داد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ضربه ( قلم موی نقاشی و. . . ) A few strokes of her pen brought out his features clearly. the thick downward strokes of the characters

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سفت شدن ماهیچه ها پس از مرگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

شرمگین کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پر از حس خاصی ( غرور، هیجان و. . . ) بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کم درآمد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

توله ( شیر و خرس و . . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدرت اتخاذ تصمیم نهایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قدرت اتخاذ تصمیم نهایی، کلام آخر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی است که تصمیم نهایی را می گیرد و حرف آخر را می زند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

mid, amid=

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ناچیز، بسیار کم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

برخورد کردن، مواجه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( پس از جست‏ و جو و تلاش ) پیداکردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کشتی حضرت نوح ( ع )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کشتی حضرت نوح ( ع )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اتاق یا خانه ) شیک و مبله ( با امکانات کافی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

انتخاب کردن ( کسی برای یک کار یامسئولیت ) مقرر کردن ( زمان یا مکان وقوع چیزی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

قیمت ( چیزی را ) اعلام کردن، ( به مشتری برای انجام کاری ) قیمت دادن

پیشنهاد
١

چیزی داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

گناه کبیره و نابخشودنی ( مگر اینکه فرد قبل از مرگ توبه کند )

پیشنهاد
٣

مردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

زندگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

1. فانی، مرگ‏ پذیر 2. ( جراحت یا زخم یا خطر یا صدمه یا ضربه ) جدی و نابودکننده 3. ( دشمن ) خونی، ( دشمن ) جانی و همیشگی 4. ( ترس و وحشت ) شدید 5. ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

روند تصویب قانون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تعیین کننده، سرنوشت ساز In the end, money will be the deciding factor. I had the deciding vote.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

1. ( آدم ) سر به هوا، چلمن، دست و پا چلفتی 2. ( کار یا اظهارنظر ) ناشیانه، ناجور، برخورنده 3. ( شیء ) سنگین و زمخت، بدترکیب و بددست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سمج و غیرمنطقی shrill demands/protests He hated the shrill demands of the children.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. کورمال کورمال حرکت کردن blunder about/around: Someone was blundering about in the kitchen. blunder into/past/through etc something: Phil came blu ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

1. اشتباه فاحش ( و ناشی از بی توجهی ) 2. مرتکب اشتباه احمقانه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترسناک، نگران کننده She couldn’t put off the dreaded moment forever. After years of toil, scientists disclosed that they had made progress in contro ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

با سختی و به آرامی حرکت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

ترغیب کردن، جذب کردن، وسوسه کردن، اغوا کردن، مجاب کردن، تشویق کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مصور کردن ( کتاب و مجله و . . . ) Over a hundred diagrams, tables and pictures illustrate the book. She has illustrated several children’s books. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

( غذای ) چرب و چیلی و سنگین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

برج های دوازده گانه، صور فلکی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

شکلک کاغذی یا چوبی ( بچه گانه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهر تایید، تاییدیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

حسن نیت، خیرخواهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

1. ( به سرعت یا ناگهان، جایی را ) ترک کردن Sorry, but I’ll have to shoot off before the end of the meeting. I have to shoot off to my next appointme ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اخراج کردن، بیرون انداختن، بیرون کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جلای وطن، میهن راندگی ( به دلایل سیاسی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

( کسی که جایگاه یا قدرت ) برتر ( را دارد ) cotton, monarch of the textile world The bout was fought to determine who would be the monarch of the rin ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاملاً مناسب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

خصلت، ویژگی، خصیصه

پیشنهاد
١٤

( وجود یا وقوع چیزی را ) مسلم فرض کردن ( و قدر آنها را ندانستن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( جمعیت کثیری ) سرزده ( و بدون دعوت ) آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

قید کردن، مشخص کردن، تصریح کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بسیار موفق، پررونق شکوفا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ساده و بی پیرایه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ساده ( و غیرجذاب ) Her hair was short and severe. a rather severe red - brick building She wore a severe black dress, and plain black shoes. I don ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به شدت خسته کردن Even a short walk exhausted her. Don't exhaust yourself. We'll clean up for you. She was exhausted by running up the steep hill.

پیشنهاد
١٠

قدر ندانستن، از کسی انتظار بی جا داشتن

پیشنهاد
١٢

چیزی را مسلم فرض کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

سرسختانه جنگیدن و مقاومت کردن، مصمم برای رسیدن به موفقیت یا رهایی از یک وضعیت دشوار تلاش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

( روی دعوتنامه نوشته می شود و یعنی ) لطفاً پاسخ دهید ( که در میهمانی حضور می یابید یا خیر )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨١

قرار عاشقانه بدون آشنایی قبلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( نگاه کردن یا توجه کردن و ) انتظار ( وقوع چیزی را ) کشیدن، چشم انتظار بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

داستان ( تخیلی و پرماجرا )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاملا خیساندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

( ارتش ) مامور بهداری ارتش، بهدار، امدادگر پزشکی جبهه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مهم نیست چقدر . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

سخت و اذیت کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

معذب کننده، مایه خجالت، شرمنده کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاشی کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کسی که به چیزی شک دارد، شاک ( مشکوک غلط است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

فراخواندن، درخواست کردن ( از فرد یا سازمانی ) برای انجام کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تلاش کردن وکیل برای اینکه اثبات کند فردی مجرم است Julius Capon, prosecuting, described the defendant as ‘ruthless’. James Spencer, prosecuting, clai ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کشور، ( ادبیات ) زادگاه، سرزمین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ملکه مهمانی آخر سال، دختری که در جشن آخر سال تحصیلی دانش آموزان بزرگتر برگزیده می شود. Marilyn’s selection as Prom Queen made her the envy of every ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بلافاصله بعد از ( کسی یا چیزی ) TV camera teams arrived hot on the heels of the police. Her remarks came hard on the heels of a statement by the Pr ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بهت زده، هاج و واج، دچار ترس یا شوک شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

آرام تر کردن، کم کردن فعالیت، کاهش تأثیر چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

شایع، همه گیر ( چیزی که غالب مردم آن را می دانند و درباره آن صحبت می کنند ) There was news abroad that a change was coming. There’s a rumour abroad ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناموفق شدن، رضایت بخش نبودن، دیگر خوشایند نبودن The relationship turned sour over a financial dispute. Their investments had begun to go sour. Thei ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناموفق شدن، رضایت بخش نبودن، دیگر خوشایند نبودن The relationship turned sour over a financial dispute. Their investments had begun to go sour. Thei ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

عقد نامه، سند ازدواج

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بنیان گذار، طراح ( اصلی ) Tinoco was one of the architects of the government’s economic reforms. He was the chief architect of the country’s new ec ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بازسازی شده، نوسازی شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تازه بازسازی شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( با اعمال قدرت و فشار یک چیز ناخوشایند را ) از بین بردن to stamp out racism It is our duty to stamp out any abuses of political power.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مخالفت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ناگهان اتفاق افتادن ( و صدمه و لطمه زدن ) Two days later tragedy struck.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ماتم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

تحقیر و بی اعتنایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

قطعه زمین اختصاصی ( برای سرخ پوستان یا مدرسه و غیره )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی به ندرت ( =چی بشه که این کار رو بکنم. . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بعد از یک کار به کار جدیدی اقدام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خیرخواه، مهربان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بیمه نامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کاستن از ( ارزش یا میزان موفقیت یا اثر مثبت چیزی ) I don't want to take away from his achievements, but he couldn't have done it without my help. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

( عمداً یا سهواً کسی را از یک تیم ) حذف کردن She's been dropped from the team because of injury. Rogers is injured and has been dropped.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

امید خود را ( نسبت به وقوع چیزی ) از دست دادن The family had abandoned all hope of finding him alive. Rescuers had abandoned all hope of finding any ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دست کشیدن ( از تلاش یا ادامه و اتمام کاری ) ، از دست دادن ( امید و . . . ) They abandoned the game because of rain. She abandoned hope of any recon ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیغام فرستادن

پیشنهاد
٠

یک دوراهی که انتخاب هریک ناخوشایند است. The medical profession's eagerness for scientific advance had impaled it on the horns of a dilemma, forcing ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

از شدت مشکلی کاستن programs aimed at relieving unemployment efforts to relieve poverty to relieve traffic congestion

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آزاد کردن شهر یا قلعه یا . . . An armoured battalion was sent to relieve the besieged town.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کسی را جایگزین کردن ( وقتی نفر اول کارش تمام شده یا به استراحت نیاز دارد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اجازه عبور دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دست به دست کردن چیزی، بازگو کردن مطلبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

فرستادن ( از طریق دریا یا هوا یا از جایی به جایی ) When you finish writing this letter, please send it over to me so that I can approve it. Can you ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

راه غیرمستقیم، راه فرعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به هم رسیدن the place where two rivers come together

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

با یک حرکت، در یک اقدام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. روحانیِ رمزآلود و معنوی 2. عرفانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

1. پژمرده شدن The spring flowers were already beginning to wither. 2. به تدریج ضعیف تر یا کوچک تر یا . . . شدن و در نهایت از بین رفتن، افول کردن All ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

با اشتیاق فراوان خواندن یا تماشا کردن یا گوش کردن He was already devouring detective fiction as a young child. She devoured everything she could lay ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر آنچه ( از روش ها یا ابزارها ) که کسی می تواند ( برای رسیدن به مقصودش ) استفاده کند Hotel managers are using a whole new bag of tricks to attract g ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نام یک کتاب معروف امریکایی است که در فارسی به ناطورِ ( به معنی نگهبان ) دشت ترجمه شده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یک قلپ، یک لقمه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

نقد تمجیدآمیز، نقد یا مقاله مثبت Her performance won rave reviews from the critics. The movie received rave reviews. The show has received rave re ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

هنرهای دستی، مانند خیاطی، سفالگری، طلاسازی، گلدوزی و . . . an arts and crafts fair In the village souvenirs, such as wine and arts and crafts, are f ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقاضانامه کار ( که فرد برای یک شرکت ارسال می کند ) We have received hundreds of letters of application. It is better to write an individually tailo ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نامه درخواست کار ( که توسط فرد برای یک شرکت ارسال می شود ) We have received hundreds of application letter. It is better to write an individually t ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جرات، شجاعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

طرحی ( عمدتاً نامطمئن و غیرمعقول ) که در زمان کوتاه سود کلان تولید می کند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به شهرت رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به موفقیت رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور قابل ملاحظه بزرگ یا زیاد When my mother draws up her budget for the week, she sets aside a goodly sum for nourishing food.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رو برگرداندن I took one glance at the wretched animal and turned away. When they show an operation on TV, I have to turn away.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

یک موقعیت خطرناک ( و مستعد ایجاد خشونت ) It is obvious to me that the situation is filled with peril, a real powder keg if I ever saw one. We're si ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

( نگاه یا لبخند یا . . . حاکی از ) آگاه ( بودن از مطلبی ) He gave us a knowing look. She exchanged a knowing smile with her mother.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( سرزمین ) دست نخورده، ( حیوان ) رام نشده، وحشی the image of the West as an untamed wilderness his untamed beard

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دوباره اتفاق افتادن My birthday seems to come around quicker every year.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خیلی محبوب دوست داشتنی a well - liked restaurant He is well - liked by everyone. She is sweet and well - liked. I thought I was well - liked in thi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

طب ورزشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مسیر شغلی، حرفه اصلی Her garden was her life's work. She made photography her life's work.