suspicious

/səˈspɪʃəs//səˈspɪʃəs/

معنی: بدگمان، مشکوک، ظنین، حاکی از بدگمانی
معانی دیگر: شک برانگیز، موجب سوظن، بدگمان کننده، بدگمان گر، مشکوک (کننده)، شبهه انگیز، شکاک، دارای سوظن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: suspiciously (adv.), suspiciousness (n.)
(1) تعریف: tending to cause or evoke questions or doubt.
مترادف: dubious, questionable
متضاد: unremarkable
مشابه: debatable, doubtful, fishy, shady, slippery, suspect, unbelievable, untrustworthy

- These activities carried out in the middle of the night appeared suspicious to the neighbors.
[ترجمه نام شما] این فعالیت ها در نصفه شب برای همسایه ها مشکوک به نظر می رسید
|
[ترجمه گوگل] این فعالیت ها در نیمه های شب برای همسایه ها مشکوک به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] این فعالیت ها که در نیمه های شب انجام می شدند نسبت به همسایگان بدگمان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: indicating one's suspicion.
متضاد: unsuspecting, unsuspicious

- His mother looked at him with a suspicious expression.
[ترجمه گوگل] مادرش با حالتی مشکوک به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان] مادرش با قیافه مشکوکی به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having or inclined to have suspicions; doubting; untrusting.
مترادف: distrustful, doubting, mistrustful
متضاد: gullible, trusting, unsuspecting, unsuspicious
مشابه: chary, doubtful, dubious, hesitant, incredulous, jealous, leery, shy, skeptical, uncertain, unsure, wary

- I grew suspicious when his business trips started to become more frequent.
[ترجمه پریسا] بد گمان تر میشدم وقتی سفر های کاری خودراشروع کرد و بیشتر تکرار میشد
|
[ترجمه عادل] از وقتی دیدم سفرهای کاریش مدام داره بیشتر میشه ، بهش مشکوک شدم .
|
[ترجمه گوگل] زمانی که سفرهای کاری او بیشتر شد مشکوک شدم
[ترجمه ترگمان] زمانی که سفره ای تجاری او شروع به become می شد، من بدگمان شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's a suspicious person and trusts almost no one.
[ترجمه علی فتح اللهی] اون یه آدم شکاکه و تقریباً به هیچ کسی اعتماد نداره
|
[ترجمه گوگل] او فردی مشکوک است و تقریباً به هیچ کس اعتماد ندارد
[ترجمه ترگمان] آدم مشکوکی است و به هیچ کس اعتماد ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is suspicious of strangers
او نسبت به غریبه ها سوظن دارد.

2. her husband's suspicious deals
معاملات شک برانگیز شوهر او

3. his confession has a suspicious sound to me
اعتراف او به نظرم مشکوک است.

4. he greeted us with a suspicious grin
ما را با نیشخندی حاکی از سوظن پذیرفت.

5. the inconsistency of the details of his explanation made us suspicious
تناقض جزئیات توضیح او،ما را مشکوک کرد.

6. The rabbit is timid and suspicious.
[ترجمه گوگل]خرگوش ترسو و مشکوک است
[ترجمه ترگمان]خرگوش ترسو و مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was rightly suspicious of meeting me until I reassured him I was not writing about him.
[ترجمه گوگل]او به درستی از ملاقات با من مشکوک بود تا اینکه به او اطمینان دادم که درباره او نمی نویسم
[ترجمه ترگمان]او به خوبی از ملاقات من با من بدگمان بود، تا اینکه به او اطمینان دادم که در این باره چیزی نمی گویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You have a very suspicious mind .
[ترجمه گوگل]شما ذهن بسیار مشکوکی دارید
[ترجمه ترگمان] ذهن خیلی مشکوکی داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I think they're starting to get suspicious.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم آنها شروع به مشکوک شدن کرده اند
[ترجمه ترگمان]فکر کنم دارن مشکوک میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was becoming increasingly suspicious of his motives.
[ترجمه گوگل]من به انگیزه های او مشکوک تر می شدم
[ترجمه ترگمان]داشتم به انگیزه های او بدگمان می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's not suspicious that I'm fixating. It's consistent with my personality.
[ترجمه گوگل]اینکه دارم فیکس می کنم مشکوک نیست با شخصیت من همخوانی داره
[ترجمه ترگمان]این که من متمرکز هستم مشکوک نیست این با شخصیت من سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm very suspicious about her motives.
[ترجمه گوگل]من به انگیزه های او بسیار مشکوک هستم
[ترجمه ترگمان]نسبت به انگیزه های او خیلی شک دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They became suspicious of his behaviour and contacted the police.
[ترجمه گوگل]آنها به رفتار او مشکوک شدند و با پلیس تماس گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به رفتار او مشکوک شدند و با پلیس تماس گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some of his colleagues at work became suspicious of his behaviour.
[ترجمه گوگل]برخی از همکارانش در محل کار به رفتار او مشکوک شدند
[ترجمه ترگمان]برخی از همکارانش در کار به رفتار او مشکوک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Police said there were no suspicious circumstances surrounding the boy's death.
[ترجمه گوگل]پلیس گفت هیچ شرایط مشکوکی در مورد مرگ این پسر وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که هیچ شرایط مشکوکی در اطراف مرگ این پسر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His reticence about his past made them very suspicious.
[ترجمه گوگل]سکوت او در مورد گذشته اش آنها را بسیار مشکوک کرد
[ترجمه ترگمان]reticence درباره گذشته او آن ها را بسیار مشکوک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His reluctance to answer my questions made me suspicious .
[ترجمه گوگل]بی میلی او برای پاسخ دادن به سؤالات من را مشکوک کرد
[ترجمه ترگمان]اکراه او برای جواب دادن به سوال های من باعث شد شک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I was suspicious of his motives.
[ترجمه گوگل]من به انگیزه های او مشکوک بودم
[ترجمه ترگمان]من نسبت به انگیزه های او بدگمان بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He looks suspicious do you think he's rumbled us/what we're up to?
[ترجمه ستا] او مشکوک به نظر میرسید
|
[ترجمه گوگل]او مشکوک به نظر می رسد آیا فکر می کنید او ما را غرغر کرده است / چه کار داریم؟
[ترجمه ترگمان]او مشکوک به نظر می رسد، تو فکر می کنی که او به ما گفته که ما چه نقشه ای داریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدگمان (صفت)
defiant, suspicious, distrustful, mistrustful

مشکوک (صفت)
uncertain, esoteric, questionable, suspicious, doubtful, fishy, dubious, shady, dubitable, precarious, vacillatory, skeptic

ظنین (صفت)
suspicious

حاکی از بدگمانی (صفت)
suspicious

انگلیسی به انگلیسی

• suspect, shady, dubious; distrustful, doubting, skeptical; expressing suspicion
if you are suspicious of someone, you do not trust them.
suspicious things make you think that something is wrong with a situation.

پیشنهاد کاربران

suspicious ( adj ) ( səˈspɪʃəs ) =feeling that sb has done sth wrong, illegal, or dishonest, without having any proof, e. g. a suspicious look. suspiciously ( adv )
suspicious
مشکوک - بدگمان - سوال انگیز
● مشکوک
مرجع سایت کمبریج ( جالبه که یکی از دوستان میگه معنی مشکوک نمیتونه درست باشه، واقعا نمیدونم چی بگم! )
making you feel that something illegal is happening or that something is wrong
Her behaviour was very suspicious
The fire at the bank is being treated as suspicious
بدبین
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suspect
✅️ اسم ( noun ) : suspicion / suspect
✅️ صفت ( adjective ) : suspicious / suspect / suspected
✅️ قید ( adverb ) : suspiciously
بدبین
بدگمان
ظنین
مشکوک
هم به معنای فاعلی شکاک است هم به معنای مفعولی مشکوک
هیجان انگیز یا مستعد برانگیختن سوء ظن. سوال برانگیز
مشکوک شده
شکاک
دارای سو ظن، شکاک
مشکوک به نظرم معنی اشتباهی برای این کلمه است
suspicious things make you think that something is wrong with a situation.
سو ظن
مشکوک
اعتقاد به اینکه کاری به شکل نادرست یا غیر قانئنی در حال انجام است
دارای سوءظن ( ظنین ) ، بدگمان
دقت شود که یک صفت فاعلی است و ترجمه به "مشکوک" غلط است.
مثال:
They were suspicious about my past.
آنها درباره گذشته من بدگمان ( ظنین ) بودند.
بد گمان شدن
شکاک_بدگمان
کسی که به مظنون مشکوک شده باشد
شک داشتـن
گمان کردن
کسی که به چیزی شک دارد، شاک ( مشکوک غلط است )
مظنون و مشکوک
مشکوک بدون اطمینان یا نداشتن اعتماد

مشکوک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس