scorch

/ˈskɔːrt͡ʃ//skɔːt͡ʃ/

معنی: تاول، سوختگی، بطور سطحی سوختن، بو دادن، تاول زدن، سو زاندن
معانی دیگر: (سطح چیزی را) سوزاندن، دود زده کردن، برهودن، بخسودن، (در اثر گرمای زیاد یا کم آبی) پژمرده کردن یا شدن، (به طور شدید سوزان و دردآور) انتقاد کردن، (قدیمی - خودمانی) با سرعت زیاد راندن یا سواری کردن، سوختگی سطحی، دود زدگی، پژمردگی، پلاسیدگی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scorches, scorching, scorched
(1) تعریف: to burn slightly, esp. without setting aflame.
مترادف: char, sear, singe
مشابه: blacken, blister, brown, burn, scald, scathe, toast

- She scorched her blouse with the iron.
[ترجمه N] او پیراهن خود را با اتو سوزاند
|
[ترجمه گوگل] بلوزش را با اتو سوزاند
[ترجمه ترگمان] پیراهن خود را با آهن سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to dry or wither by subjecting to intense heat.
مترادف: parch, sear
مشابه: bake, burn, dehydrate, dry, shrivel, toast, torrefy, wither

- The sun scorched a patch of grass in our lawn.
[ترجمه Sina] خورشید یک قسمت ( یک تکه ی کوچکی ) از چمن ( علف های ) چمن زار ( چمن زار یا قسمتی از حیاط یا پارک یا باغ که با چمن پر می شود ) ما را سوزاند
|
[ترجمه گوگل] آفتاب یک تکه علف را در چمن ما سوزاند
[ترجمه ترگمان] آفتاب روی چمن ما علف ها را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to criticize harshly; censure.
مترادف: blister, excoriate, flay
مشابه: attack, blast, castigate, censure, criticize, lacerate, scathe, slam, wither

- The new play was scorched by the critics.
[ترجمه محبوبه] نمایش جدید توسط منتقدان مورد انتقاد قرار گرفت
|
[ترجمه گوگل] نمایشنامه جدید مورد توجه منتقدان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] این نمایش جدید توسط منتقدان از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become scorched or discolored.
مترادف: discolor, sear
مشابه: blacken, blister, brown, burn, char, parch, shrivel, toast

- That fabric will scorch if the iron is too hot.
[ترجمه Sina] اگر اتو بیش از حد گرم شود، ( سطح ) پارچه سوخته خواهد شد ،
|
[ترجمه Edy] اگر اوتو خیلی گرم باشد پارچه خواهد سوخت
|
[ترجمه شان] اگر اتو خیلی داغ باشد، پارچه را خواهد سوزاند.
|
[ترجمه گوگل] اگر اتو خیلی داغ باشد آن پارچه می سوزد
[ترجمه ترگمان] اگر آهن بیش از حد داغ باشد، آن پارچه آتش خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a slight burn, or a mark left by it.
مترادف: sear, singe

- You can't wear that shirt to the meeting; there is a scorch right on the pocket.
[ترجمه Sina] شما نمی توانید آن پیراهن را در جلسه بپوشید، درست یک سوختگی روی جیبش وجود دارد
|
[ترجمه گوگل] شما نمی توانید آن پیراهن را در جلسه بپوشید یک سوختگی درست روی جیب وجود دارد
[ترجمه ترگمان] تو نمی توانی آن پیراهن را برای جلسه بپوشی، یک جای سوختگی در جیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. scorch somebody's beard
سبیل کسی را دود دادن،سخت تنبیه کردن

2. The hot iron scorched the tablecloth.
[ترجمه گوگل]آهن داغ سفره را می سوخت
[ترجمه ترگمان]اتو داغ رومیزی را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Farmers reported that their wheat was being scorched by the fierce rays of the sun.
[ترجمه گوگل]کشاورزان گزارش دادند که گندم آنها در اثر پرتوهای شدید خورشید سوخته است
[ترجمه ترگمان]کشاورزان گزارش دادند که گندم آن ها توسط اشعه های شدید خورشید از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr. Regan gave the class a scorching lecture on proper behavior in the cafeteria.
[ترجمه گوگل]آقای ریگان یک سخنرانی سوزان در مورد رفتار مناسب در کافه تریا به کلاس داد
[ترجمه ترگمان]اقای Regan کلاس را برای رفتار مناسب در کافه تریا سخنرانی سوزان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fire left scorch marks halfway up the wall.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در نیمه راه دیوار باقی مانده است
[ترجمه ترگمان] آتیش جای سوختگی رو وسط دیوار گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The leaves are inclined to scorch in hot sunshine.
[ترجمه گوگل]برگها در آفتاب داغ متمایل به سوختن هستند
[ترجمه ترگمان]برگ ها مایل به سوختن در زیر نور خورشید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Direct sunlight will scorch the plant's leaves.
[ترجمه گوگل]نور مستقیم خورشید باعث سوختگی برگ های گیاه می شود
[ترجمه ترگمان]نور مستقیم خورشید برگ های گیاه را بسوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were slight scorch marks on the floor.
[ترجمه گوگل]روی زمین آثار سوختگی خفیفی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]روی زمین اثر سوختگی خفیف دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The leaves will scorch if you water them in the sun.
[ترجمه پري] اگر شما در افتاب ب برگ ها آب بزنید آنها میسوزند
|
[ترجمه گوگل]اگر آنها را در آفتاب آبیاری کنید، برگ ها می سوزند
[ترجمه ترگمان]اگر در آفتاب به آن ها آب بدهید، برگ ها خواهند سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There were scorch marks on the kitchen worktop where a hot pan had been placed.
[ترجمه گوگل]روی میز کار آشپزخانه که در آن یک تابه داغ گذاشته شده بود، آثار سوختگی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]جای سوختگی روی آشپزخانه، جایی که یک ماهی تابه داغ روی آن نصب شده بود، جای سوختگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bits of food left on the grill will scorch, burn, and become bitter when they are reheated.
[ترجمه گوگل]تکه‌های غذایی که روی گریل باقی می‌مانند پس از گرم شدن دوباره می‌سوزند، می‌سوزند و تلخ می‌شوند
[ترجمه ترگمان]تکه های غذا مانده بر روی گریل، سوختن، سوختن، و تلخ می شوند وقتی که دوباره گرم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This shirt is ruined - there's a big scorch mark on the back.
[ترجمه گوگل]این پیراهن خراب است - یک علامت سوختگی بزرگ در پشت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این پیراهن از بین رفته - یه علامت سوختگی بزرگ روی پشتش هست -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These collapse, shrivel and dry as though scorched - but this is not to be confused with frost scorch.
[ترجمه گوگل]اینها فرو می ریزند، چروکیده و خشک می شوند که انگار سوخته اند - اما این را نباید با سوختگی یخ زده اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]این آبشار، خشک و خشک، مثل اینکه برشته شده باشد - اما این نیست که با سوختگی یخ بندان گیج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The smell of scorch came floating down the stairs, very strong.
[ترجمه گوگل]بوی سوختگی از پله‌ها شناور بود، بسیار قوی
[ترجمه ترگمان]بوی سوختگی از پله ها به پایین می امد، خیلی قوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Scorch marks along the bamboos showed that they had been heated in fire to give the characteristic upward curve of the bow.
[ترجمه گوگل]علائم سوختگی در امتداد بامبوها نشان می داد که آنها را در آتش گرم کرده اند تا منحنی رو به بالا کمان مشخص شود
[ترجمه ترگمان]علامت های منفی در امتداد the نشان داد که آن ها در آتش حرارت داده شده اند تا منحنی مشخصه بالای کمان را اعلام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The western sun would scorch and dazzle and we would pull down the blinds in the compartment.
[ترجمه گوگل]آفتاب غرب می‌سوزاند و خیره می‌شود و ما پرده‌های کوپه را پایین می‌کشیم
[ترجمه ترگمان]خورشید غربی می would و ما پرده ها رو توی کوپه کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Her anger, newly kindled, needed something to scorch and shrivel before it could be extinguished.
[ترجمه گوگل]خشم او که به تازگی برافروخته شده بود، نیاز به چیزی داشت که قبل از خاموش شدن، بسوزد و چروک شود
[ترجمه ترگمان]خشمش به تازگی شعله ور شده بود و قبل از آن که بتواند خاموش شود به چیزی احتیاج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاول (اسم)
blain, gall, blister, scorch, scald, bleb, welt

سوختگی (اسم)
burn, scorch, scald

بطور سطحی سوختن (فعل)
singe, scorch

بو دادن (فعل)
smell, singe, scorch

تاول زدن (فعل)
blister, scorch, break out, vesicate

سوزاندن (فعل)
cinder, bite, burn, cauterize, corrode, cremate, scorch, inflame, incinerate, sear, stunt

تخصصی

[پلیمر] نیم سوز

انگلیسی به انگلیسی

• superficial burn, result of scorching; brown spot on a plant leaf which resembles a burn
burn slightly; dry or parch with intense heat; be burned slightly; be dried or parched; criticize severely; travel at excessive speed (slang); destroy a territory before retreating so that it is of no use to advancing troops (military)
if something is scorched, it is burned slightly or damaged by heat.

پیشنهاد کاربران

scorch 2 ( v ) =to become or to make sth become dry and brown, especially from the heat of the sun or from chemicals, e. g. scorched grass. The leaves will scorch if you water them in the sun.
scorch
scorch 1 ( v ) ( skɔrtʃ ) =to burn and slightly damage a surface by making it too hot; to be slightly burned by heat, e. g. I scorched my dress when I was ironing it.
scorch
تباه شدن
پُرشیدن. . . . البته به گویش کرمانی. . . پُرشیدن یعنی روی آتش کز داده شدن و سوختن
Scorching =داغ
Scorching lecture =سخنرانی داغ
scorch ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: سوزمرگی
تعریف: مرگ بافت های گیاه به نحوی که سوختن با آتش را تداعی می کند
۱. سوزاندن ملایم
۲. خشکاندن
۳. شدیداً انتقاد کردن
scorching = انتقادآمیز ، سوزان
( به طور شدید سوزان و دردآور ) انتقاد کردن
Mr. Regan gave the class a scorching lecture on proper behavior in the cafeteria.
در معنای عامیانه میشه سوختگی سطحی، اگر دررمورد سطح مو به کار برده بشه همون "کِز خوردن" خودمون
سوزاندن
خشک کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس