shrill

/ˈʃrɪl//ʃrɪl/

معنی: صدای خیلی زیر، شبیه صفیر، تیز، روشن، جیغ کشیدن
معانی دیگر: (صدا) بسیار زیر، تیزآوا، گوشخراش، (قدیمی) تند و تیز، پر ادویه، دهان سوز، سمج، مصر، (مهجور) با سماجت، با صدای زننده، مصرانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having, producing, or characterized by a high piercing sound.
مترادف: high-pitched, piercing, piping, sharp
متضاد: husky
مشابه: earsplitting, harsh, high, raucous, screeching, strident

- I was woken by the shrill sound of a siren.
[ترجمه گوگل] با صدای تند آژیر از خواب بیدار شدم
[ترجمه ترگمان] با صدای تیز آژیر از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characterized by or displaying forcefulness or intensity, esp. of emotion and often to an unpleasant degree.
مترادف: strident
مشابه: forceful, intense

- They were arguing, and their voices were angry and shrill.
[ترجمه گوگل] با هم دعوا می کردند و صدایشان خشمگین و تیز بود
[ترجمه ترگمان] با هم جر و بحث می کردند، و صدایشان خشمگین و تیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: shrills, shrilling, shrilled
• : تعریف: to cry or utter with a shrill sound.
مترادف: pipe, scream, screech, squeal
مشابه: squall, squawk
اسم ( noun )
مشتقات: shrilly (adv.), shrillness (n.)
• : تعریف: a high piercing sound or cry.
مترادف: piping, scream, shriek

جمله های نمونه

1. a shrill whistel
یک سوت تیزآوا

2. a bird with a shrill call
پرنده ای با صدای گوشخراش

3. Despite their small size, crickets make very shrill noises.
[ترجمه گوگل]جیرجیرک ها علیرغم جثه کوچکشان، صداهای بسیار تیز تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]با وجود اندازه their، جیرجیرک سر و صدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The shrill whistle of the policeman was warning enough for the fugitive to stop in his tracks.
[ترجمه گوگل]سوت تند پلیس به اندازه کافی هشدار دهنده بود که فراری در مسیر خود متوقف شود
[ترجمه ترگمان]سوت گوش خراش پاسبان به اندازه کافی هشدار داده بود که فراری از جای خود بایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A shrill torrent of insults poured from the mouth of the shrieking woman.
[ترجمه گوگل]سیل کوبنده ای از توهین از دهان زن فریاد زده سرازیر شد
[ترجمه ترگمان]سیلی تیز و زننده از دهان زن جیغ می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had a shrill high - pitched voice.
[ترجمه گوگل]او صدای تیز و بلندی داشت
[ترجمه ترگمان]صدای زیر و گوش خراش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shrill cries and startled oaths flew up around us as pandemonium broke out.
[ترجمه گوگل]گریه های تیز و سوگندهای مبهوت آمیز در اطراف ما به پرواز درآمدند
[ترجمه ترگمان]فریادهای گوش خراش و فریادهای ناگهانی در اطراف ما به گوش می رسید که در آن غوغا و غوغا برپا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'That's not true,' she protested in a shrill voice.
[ترجمه گوگل]او با صدایی تیز اعتراض کرد: «این درست نیست
[ترجمه ترگمان]با صدای تیز گفت: این درست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She emitted one shrill cry and then was silent.
[ترجمه گوگل]او یک فریاد بلند کرد و سپس ساکت شد
[ترجمه ترگمان]فریادی گوش خراش کشید و خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He hated the shrill demands of the children.
[ترجمه گوگل]او از خواسته های خشن بچه ها متنفر بود
[ترجمه ترگمان]از درخواست تیز بچه ها نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The zebra squeaked out shrill cries as it was caught by a lion.
[ترجمه گوگل]گورخر هنگامی که توسط یک شیر گرفتار شد، فریادهای بلندی کشید
[ترجمه ترگمان]سر گورخر با صدای زیری که توسط یک شیر دستگیر شده بود با صدای جیرجیر مانندش گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'Who's there?' she cried in a shrill voice.
[ترجمه گوگل]'کی اونجاست؟' با صدایی تیز گریه کرد
[ترجمه ترگمان]کی اونجاست؟ با صدای گوش خراش فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She let out a piercing/shrill scream.
[ترجمه گوگل]او فریاد نافذ/خراشی کشید
[ترجمه ترگمان]جیغ گوش خراش و گوش خراش بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The kettle emitted a shrill whistle.
[ترجمه گوگل]کتری یک سوت تند پخش کرد
[ترجمه ترگمان]ک تری سوت بلندی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He launched a shrill attack on the Prime Minister.
[ترجمه گوگل]او حمله شدیدی را به نخست وزیر انجام داد
[ترجمه ترگمان]او حمله شدیدی به نخست وزیر آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A woman's shrill laughter reverberated in the courtyard.
[ترجمه گوگل]صدای خنده ی زن در حیاط پیچید
[ترجمه ترگمان]صدای خنده تیز زنی در حیاط طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. 'Freeze!' a shrill voice sang out.
[ترجمه گوگل]'یخ زدگی!' صدای تیزش بلند شد
[ترجمه ترگمان]! تکون نخور صدای تیز و گوش خراش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدای خیلی زیر (اسم)
shrill

شبیه صفیر (صفت)
shrill

تیز (صفت)
caustic, sharp, pointed, pointy, acute, hot, keen, shrill, brisk, spiky, poignant, biting, bitter, incisive, trenchant, pungent, mordacious, sharp-pointed, snippy

روشن (صفت)
alight, light, bright, on, alive, clean, definite, explicit, express, unequivocal, shrill, vivid, set, transparent, intelligible, sunny, limpid, lucid, clean-cut, distinct, pellucid, clear-cut, cloudless, serene, diaphanous, eidetic, elucidated, fogless, luculent, legible, lightsome, nitid, perspicuous, transpicuous

جیغ کشیدن (فعل)
shrill, zing, hoot, squeal, screech, caterwaul, ululate

انگلیسی به انگلیسی

• shriek, scream, cry out in a loud high-pitched voice
high-pitched, sharp, piercing (about a sound)
a shrill sound is high-pitched, piercing, and unpleasant to listen to.

پیشنهاد کاربران

shrill 3 ( adj ) =loud and determined but often unreasonable, e. g. shrill protests.
shrill
shrill 2 ( adj ) ( ʃrɪl ) ( shriller, shrillest ) = ( of sounds or voices ) very high and loud, in an unpleasant way, e. g. a shrill voice. shrilly ( adv ) , shrillness ( n )
shrill
shrill 1 ( v ) ( ʃrɪl ) =to make an unpleasant, high, loud sound, e. g. Behind him, the telephone shrilled. =to say sth in a loud, high voice, e. g. “Wait for me!” she shrilled.
shrill
گوش خراش، خیلی بلند و ناخوشایند
shrill
shrill انگلیسی و Schrill آلمانی همریشه با پارسی های : خَراشیدن ، کَراشیدن ، کَراخیدن ، خلیدن و کَریدن یا کَر کردن ، اَند.
shrill : shr - ill
ill - = پسوند
جیغ ، زیر ( در مورد صدا ) ( adj )
صدای جیغ ، صدای زیر ( n )
جیغ کشیدن ( v )
خیلی بلند و ناخوشایند
گوش خراش
جیغ جیغو
سمج و غیرمنطقی
shrill demands/protests
He hated the shrill demands of the children.
ناخوشایند
فریاد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس