پیشنهادهای عباس نعمتی فر (٣١٥)
1. زمین حاصل خیز 2. ( انسان یا حیوان یا گیاه ) بارورکننده یا زاینده 3. ( ذهن ) خلاق و ایده ساز 4. ( زمینه ) مساعد، ( شرایط ) آماده ( برای حصول نتایج ...
قرار عاشقانه بدون آشنایی قبلی
1. ( آدم ) سر به هوا، چلمن، دست و پا چلفتی 2. ( کار یا اظهارنظر ) ناشیانه، ناجور، برخورنده 3. ( شیء ) سنگین و زمخت، بدترکیب و بددست
فرد مجرد ( ی که از قصد ازدواج ندارد و از این سبک زندگی اش خشنود است )
با اشتیاق فراوان خواندن یا تماشا کردن یا گوش کردن He was already devouring detective fiction as a young child. She devoured everything she could lay ...
ترغیب کردن، جذب کردن، وسوسه کردن، اغوا کردن، مجاب کردن، تشویق کردن
خصلت، ویژگی، خصیصه
با عجله و بدون فکر کاری کردن
( در سرتاسر منطقه ای یا کشوری ) با سرعت گسترش پیدا کردن a wave of nationalism sweeping the country the latest craze sweeping through the teenage popu ...
انتخاب کردن ( کسی برای یک کار یامسئولیت ) مقرر کردن ( زمان یا مکان وقوع چیزی )
توده، کپه
1. فانی، مرگ پذیر 2. ( جراحت یا زخم یا خطر یا صدمه یا ضربه ) جدی و نابودکننده 3. ( دشمن ) خونی، ( دشمن ) جانی و همیشگی 4. ( ترس و وحشت ) شدید 5. ا ...
معذب کننده، مایه خجالت، شرمنده کننده
1. اثبات کردن 2. از کار در آمدن، از آب در آمدن The recent revelations may prove embarrassing to the president. The design proved to be a success. T ...
فراخواندن، درخواست کردن ( از فرد یا سازمانی ) برای انجام کاری
تخلیه کردن احساسات و هیجانات بازسازی کردن ( یک موقعیت ) ، نمایش دادن ( یک شرایط خاص )
قیمت ( چیزی را ) اعلام کردن، ( به مشتری برای انجام کاری ) قیمت دادن
پیام توهین آمیز ( به منظور تحریک افراد به پاسخگویی در فضای مجازی )
سرسختانه جنگیدن و مقاومت کردن، مصمم برای رسیدن به موفقیت یا رهایی از یک وضعیت دشوار تلاش کردن
بیماری فلج اطفال ( و نه قطع نخاع، حتی برای بزرگسالان )
قطعه زمین اختصاصی ( برای سرخ پوستان یا مدرسه و غیره )
1. اشتباه فاحش ( و ناشی از بی توجهی ) 2. مرتکب اشتباه احمقانه شدن
( غذای ) چرب و چیلی و سنگین
حفظ و نگهداری کردن، رسیدگی کردن، رسیدن ( به چیزی ) ، در شرایط خوب نگه داشتن The report found that safety equipment had been very poorly maintained. ...
سند ( یا قرارداد ) وام مسکن ( نه خود وام )
برخورد کردن، مواجه شدن
سخت و اذیت کننده
کسی که به چیزی شک دارد، شاک ( مشکوک غلط است )
داستان ( تخیلی و پرماجرا )
شرمگین کردن
به شدت خسته کردن Even a short walk exhausted her. Don't exhaust yourself. We'll clean up for you. She was exhausted by running up the steep hill.
تسلیم کردن یا شدن، تن دادن
سربار شدن، بار کسی را افزودن، مزاحم شدن
وقت را به بطالت گذراندن، حرام کردن، به هدر دادن Morse idled away most of Monday in his office. They idled their time away in the pub. We idled away ...
( با گفتن کلمات یا سوالاتی ) کمک کردن به کسی ( برای ادامه دادن صحبتش ) ‘I can’t decide, ’ said Beatrice. ‘Decide what?’ prompted Marlon. ‘But, what ...
ضربه ( قلم موی نقاشی و. . . ) A few strokes of her pen brought out his features clearly. the thick downward strokes of the characters
رئیس دانشکده ناظم
مهم نیست چقدر . . .
سابقه There is no precedent for a disaster of this scale. Such protests are without precedent in recent history.
( ایده و فکر ) بدیع و متفاوت ( با تأثیرات زیاد ) He has put forward some very radical ideas. a radical approach to education a radical solution to ...
تعیین کننده، سرنوشت ساز In the end, money will be the deciding factor. I had the deciding vote.
بسیار موفق، پررونق شکوفا
جنگل استوایی
( با دست، چیزی را به سرعت و با خشونت ) کشیدن و خارج کردن He ripped off his tie. We ripped the old carpeting off the stairs. Half of the house was r ...
( جاده، رود و . . . ) پر پیچ و خم
کم درآمد
سر نشین
کثیف و نامرتب
مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از بچه
خوب پیش رفتن My first job didn't work out. Things have worked out really well for us.