پیشنهاد‌های عباس نعمتی فر (٣١٥)

بازدید
١٧١
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

( بی هدف ) پیاده روی کردن after breakfast, she walked about in the park

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

گناه کبیره و نابخشودنی ( مگر اینکه فرد قبل از مرگ توبه کند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وکیل مدافع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( صبورانه و مشفقانه ) گوش دادن He’s always prepared to lend a sympathetic ear.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تک تک افراد، دقیقاً همه

پیشنهاد
٣

به خود قبولاندن، پذیرفتن، تسلیم شدن، رضایت دادن Josh resigned himself to the long walk home. At sixteen, I resigned myself to the fact that I’d neve ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خبرچین

پیشنهاد
٣

با کسی برخورد سرد داشتن I thought she really liked me, but the next day she gave me the cold shoulder.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کشتی حضرت نوح ( ع )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی است که تصمیم نهایی را می گیرد و حرف آخر را می زند.

پیشنهاد
٣

کتاب رکوردهای جهانی گینس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

با یک حرکت، در یک اقدام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

طرحی ( عمدتاً نامطمئن و غیرمعقول ) که در زمان کوتاه سود کلان تولید می کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جرات، شجاعت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک نفس عمیق کشیدن، ( در اثر ناراحتی یا آسودگی یا موفقیت یا . . . یک دم آهسته و سپس یک ) بازدم عمیق انجام دادن Rebecca heaved a sigh of relief. Rose ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

انتخاب کردن ( یک زمان یا عنوان برای چیزی ) December 1 has been nominated as the day of the election. 5th June has been nominated as election day.

پیشنهاد
٢

مضطرب و نگران ( اتفاق بدی ) بودن He was constantly looking over his shoulder, afraid his past crimes would catch up with him. So, reading through th ...

پیشنهاد
٢

پذیرفتن ( یک شرایط ناخوشایند غیرقابل تغییر ) و کنار آمدن ( با آن ) Josh resigned himself to the long walk home. At sixteen, I resigned myself to th ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

با سختی و به آرامی حرکت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تصادفاً کاری را انجام دادن I happened to meet an old friend in town. I happened to see James in town.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

( قدیمی و منسوخ ) کشنده و مرگبار a vital treachery a vital error The valiant soldier died of a vital wound in Iraq.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهر تایید، تاییدیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طور قابل ملاحظه بزرگ یا زیاد When my mother draws up her budget for the week, she sets aside a goodly sum for nourishing food.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به موفقیت رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

طب ورزشی

پیشنهاد
٢

مردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدرت اتخاذ تصمیم نهایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که ( برای کنترل وزن ) رژیم غذایی گرفته است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بچه ای که به کودکستان می رود

پیشنهاد
٢

خیلی روشن و واضح

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شورای شهر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آب و هوای بد Are we going to brave the elements and go for a walk? to be exposed to the elements sailors battling against the elements

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تصمیمی که در شروع سال جدید گرفته می شود، تصمیم سال نو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پرقدمت، کهنه کار old - time music an old - time politician old - time remedies

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بعد از یک کار به کار جدیدی اقدام کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نام یک کتاب معروف امریکایی است که در فارسی به ناطورِ ( به معنی نگهبان ) دشت ترجمه شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفترچه تلفن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

فیلم سازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

طراح ( یا حامی ) یک لایحه ( یا قانون ) جدید the sponsor of the new immigration bill

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی به ندرت ( =چی بشه که این کار رو بکنم. . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مخالفت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تازه بازسازی شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جلو چیزی Jenny marched proudly at the head of the procession. At the head of the table ( =the place where the most important person sits ) sat the s ...

پیشنهاد
١

چیزی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برج های دوازده گانه، صور فلکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به طور شدید سوزان و دردآور ) انتقاد کردن Mr. Regan gave the class a scorching lecture on proper behavior in the cafeteria.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی ثروتمند ( که به کار کردن نیاز ندارد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهره ستون فقرات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناگهان شدیداً عصبانی شدن