پیشنهادهای عباس نعمتی فر (٣١٥)
( بی هدف ) پیاده روی کردن after breakfast, she walked about in the park
گناه کبیره و نابخشودنی ( مگر اینکه فرد قبل از مرگ توبه کند )
وکیل مدافع
( صبورانه و مشفقانه ) گوش دادن He’s always prepared to lend a sympathetic ear.
تک تک افراد، دقیقاً همه
به خود قبولاندن، پذیرفتن، تسلیم شدن، رضایت دادن Josh resigned himself to the long walk home. At sixteen, I resigned myself to the fact that I’d neve ...
خبرچین
با کسی برخورد سرد داشتن I thought she really liked me, but the next day she gave me the cold shoulder.
کشتی حضرت نوح ( ع )
کسی است که تصمیم نهایی را می گیرد و حرف آخر را می زند.
کتاب رکوردهای جهانی گینس
با یک حرکت، در یک اقدام
طرحی ( عمدتاً نامطمئن و غیرمعقول ) که در زمان کوتاه سود کلان تولید می کند
جرات، شجاعت
یک نفس عمیق کشیدن، ( در اثر ناراحتی یا آسودگی یا موفقیت یا . . . یک دم آهسته و سپس یک ) بازدم عمیق انجام دادن Rebecca heaved a sigh of relief. Rose ...
انتخاب کردن ( یک زمان یا عنوان برای چیزی ) December 1 has been nominated as the day of the election. 5th June has been nominated as election day.
مضطرب و نگران ( اتفاق بدی ) بودن He was constantly looking over his shoulder, afraid his past crimes would catch up with him. So, reading through th ...
پذیرفتن ( یک شرایط ناخوشایند غیرقابل تغییر ) و کنار آمدن ( با آن ) Josh resigned himself to the long walk home. At sixteen, I resigned myself to th ...
با سختی و به آرامی حرکت کردن
تصادفاً کاری را انجام دادن I happened to meet an old friend in town. I happened to see James in town.
( قدیمی و منسوخ ) کشنده و مرگبار a vital treachery a vital error The valiant soldier died of a vital wound in Iraq.
مهر تایید، تاییدیه
به طور قابل ملاحظه بزرگ یا زیاد When my mother draws up her budget for the week, she sets aside a goodly sum for nourishing food.
به موفقیت رسیدن
طب ورزشی
مردن
قدرت اتخاذ تصمیم نهایی
کسی که ( برای کنترل وزن ) رژیم غذایی گرفته است
بچه ای که به کودکستان می رود
خیلی روشن و واضح
شورای شهر
آب و هوای بد Are we going to brave the elements and go for a walk? to be exposed to the elements sailors battling against the elements
تصمیمی که در شروع سال جدید گرفته می شود، تصمیم سال نو
پرقدمت، کهنه کار old - time music an old - time politician old - time remedies
بعد از یک کار به کار جدیدی اقدام کردن
نام یک کتاب معروف امریکایی است که در فارسی به ناطورِ ( به معنی نگهبان ) دشت ترجمه شده است.
دفترچه تلفن
فیلم سازی
طراح ( یا حامی ) یک لایحه ( یا قانون ) جدید the sponsor of the new immigration bill
خیلی به ندرت ( =چی بشه که این کار رو بکنم. . . )
مخالفت کردن
تازه بازسازی شده
جلو چیزی Jenny marched proudly at the head of the procession. At the head of the table ( =the place where the most important person sits ) sat the s ...
چیزی داشتن
برج های دوازده گانه، صور فلکی
زندگی
( به طور شدید سوزان و دردآور ) انتقاد کردن Mr. Regan gave the class a scorching lecture on proper behavior in the cafeteria.
خیلی ثروتمند ( که به کار کردن نیاز ندارد )
مهره ستون فقرات
ناگهان شدیداً عصبانی شدن