پرسشها با دستهبندی (زبان فارسی => زبان فارسی => شعر)
کلمه ی " فَراح" در بیت : سپاهی و شهری همه با سلاح ستاده فراموش کرده فراح
سپیده دم که خط نور برظلام کشند براق خسرو سیاره در لگام کشند همی بر آید خورشید ازممالک شرق چو خنجری که به تدریجش از نیام کشند برای ملک روا باشد ار جهاد کنی بروی گل سزد ار مالش زکام کشند. شاه بورجا. دوره غزنوی درگذشته بسال598 ه ق
سپیده دم که خط نور برظلام کشند براق خسرو سیاره در لگام کشند همی بر آید خورشید ازممالک شرق چو خنجری که به تدریجش از نیام کشند برای ملک روا باشد ار جهاد کنی بروی گل سزد ار مالش زکام کشند.
آسمان گر ز گریبان قمرآورده برون از گریبان توخورشیدسر آورده برون به تماشای خط وخال ورخ چون قمرت دلم ازروزنه دیده سر آورده برون گندم خال تو ای حوربهشتی طلعت بخدا ازهمه عالم پدرآورده برون منکرمعجز شق القمر ختم رسل ابرویت معجزشق القمرآورده برون
بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرین من چو شیرینی از من بدر میرود چو فرهادم آتش بسر میرود
واژه "چَمیده " در بیت زیر یعنی چی ؟ و یا پیر گشتم خمیده شدم در آوردِ میدان چمیده شدم
مصراع منظور از "او " در شکر آن را که میان منو او صلح افتاد
"مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم" 📜 سعدی
در بیت به دستش یکی تند سارنج بود بفکند آن حربه بر پهلوان برِ رستم آمد به کردار دود گرفتش ز کف حربه شیر ژیان "سارنج" به چه معناست ؟