پیشنهادهای نسترن (٢٨٤)
نهادینه شده
ناکارآمد
ورشکسته
برابری کردن
دسیسه چین
افزون خواه
آشکارا
بهره کشانه
ولو اینکه
مابقی
خوش آب و هوا
برگرفته شدن
آشکارا
تخلف
تشدید شدن، بالا گرفتن
ریزش کردن، سقوط کردن، افت کردن
آثار
مهار نشدنی، جبران ناپذیر
برخوردار
منفعل
کوچک، کم شمار
تشدید کردن
افترا زدن
به هیجان آوردن، به شور آوردن، بر انگیختن
به تصویب رسیدن
سهام کنترلی، سهام مدیریتی
بخصوص ( صفت ) به خصوص ( قید )
خاص، ویژه، مخصوص
مجاز دانستن
رو به فزونی
رشد، پختگی
شبکه، شبکه سازی
گشاده دستی
درباری
گمانه زنی
راه خود را کج کردن
خام دستانه
خام دست
به شیوۀ، به روش
در برخی موارد به معنی �برچیدن� است.
چشم نواز، خیره کننده
به لطف، به کمک، با یاری
نمایاندن
درونه
بدگمان
تا همین. . . ( مثلا: تا همین پارسال )
پیشبرد
توسعه خواهانه
ممنوعه
فسادآمیز
جانیان
شلیک به قصد کشت
نماد چیزی بودن
از آنِ کسی بودن
کاربلد
تازش
از همان آغاز
دست و پا کردن، فراهم آوردن
کمک رسانی
دستگاه حاکم، دستگاه حکومت، دستگاه حاکمیت، حاکمیت
اقدام جنجالی
پای فشردن، پافشاری
با آنکه
به میان آوردن
گذشته از
عملکرد
به باد انتقاد گرفتن
خرده گرفتن
مالایایی
کشش
بی کم و کاست
سیاست زده
دربست
درس خوانده
شالوده
دست گذاشتن روی چیزی، چیزی ر ا از آن خود دانستن
مطرح شدن
حاوی
فرمانبردار ، فرمان بر، سر به راه، مطیع، آرام، تحت کنترل، تسلیم
فرادست
�تمام�؛ مثلا در عبارت �با قدرت تمام�
شکوفا شدن
گاهی اوقات می تونه به معنای �آوازه� باشه.
به بهای
کم برخوردار
نام نویسی شده
به صراحت، به روشنی
آشکارا، به وضوح
به طور مشترک، توأمان
در برخی موارد، می تونه به معنی راهکار باشه.
بخشودگی
این چنینی
بی باکانه، با بی باکی
شباهت پیدا کردن
بیتا، بی همتا
در بعضی بافت ها می تونه به معنی �به بار نشستن� باشه.
فرصت جویی
گاهی ، گاهی اوقات
زیان ها، ضررها
جدایی خواهانه
به چشم آمدن
در بعضی از بافت ها، معنی �هموار� هم میتونه داشته باشه.
همان هنگام که
بی درنگ
تفاوت گذاشتن میان افراد
ایجاد تفرقه
در قیاس با
رو به نابودی
نوپدید
پشتگرمی
بر این پایه که، بر این اساس که
یک بند
تمامیت خواهانه
به طور رسمی
بشخصه
به همین منوال
بدین گونه، به همین گونه، بدین روال، به همین روال
تاراندن
پرشمار
حجاری، پیکره تراشی
پیروزمندانه
کاستن
برقرار کردن
چراغ سبز، تأیید
ضد دموکراسی
آزرده خاطر کردن، رنجاندن
شناخت و درک چیزی
سرزمین پدری، میهن
دوباره پدیدار شدن
تحت نظارت
سرمست
تأکید دوباره داشتن، دوباره تأکید کردن، تأکید مؤکد داشتن
پیمان نامه
دوباره تجهیز کردن
به چنگ آوردن
پیگیر . . . بودن
به یاد آوردن، به جا آوردن ( کسی )
گروه بندی کردن
اساساً
اوج
پسوندواره ای به معنی: - خواه یا - طلب ( مثلا پرو دموکراسی یعنی دموکراسی خواه، دموکراسی طلب )
شوربختانه
جانبداری کردن، پشتیبانی و حمایت کردن
تجزیه طلب، جدایی خواه
مهر پلاستیکی استعاره ای سیاسی است که به شخص یا مؤسسه ای با قدرت قانونی قابل توجه اما قدرت عملی کمی اشاره می کند که به ندرت با سازمان های قدرتمندتر مخ ...
نمایان، پدیدار، هویدا، آشکار
تاراندن
سهم داشتن، سهیم بودن، کمک کردن، نقش داشتن، اثرگذار بودن
ابهام آمیز، ابهام انگیز
فزونی گرفتن
عهده دار چیزی بودن
شتابان
انجامیدن
قدرت، توانمندی، ذکاوت
اصرار داشتن
معلوم شدن، مشخص شدن
پاسخ قهر آمیز یا تلافی جویانه، پاسخ قاطع یا رد استدلال دیگری.
برنگاشته
گویا
پرشتاب
بر تخت پادشاهی نشستن
به تاج و تخت رسیدن، بر تخت پادشاهی جلوس کردن، به پادشاهی رسیدن
انتخابات سراسری
سرمایۀ پرداخت شده
تدابیری اتخاذ کردن
انجمن تجارت آزاد اروپا
هم اینک
خرد متعارف
وزارت مستعمرات بریتانیا
در رنج بودن
برخی دیگر
معاشرت، هم صحبتی
مهاجرنشین
سوای
از این لحاظ که، از این بابت که
سلطه جو
بی اساس
توسعه طلبانه
جزیره سازی، ساخت جزیره
از آن خود دانستن
منطقۀ انحصاری اقتصادی
انحصار
سوریه، شام
کشتار
شلیک برای کشتن، شلیک مرگبار
دوران خوش، ایام خوش
صنعتگر
بی گمان
مأموریت دموکراتیک
ملی گرای فیلیپینی، رهبر انقلابی و نخستین رئیس جمهور غیررسمی فیلیپین بود. وی با نام �پدر انقلاب فیلیپین و پدر ملت فیلیپین� شناخته می شود.
فیلیپینو ( فیلیپینی )
آشکارا
کشاورزی استیجاری؛ نوعی کشاورزی که در آن، کشاورزان به ازای استفاده از زمین کشاورزی، پس از فروش محصول، سهمی از سود خود را به صورت اجاره به مالک زمین می ...
تجارت صادرات مجدد
شمع کوبی کردن ساختمان
ستاد، مقر، قرارگاه
قلمرو معنوی
پایگاه قومی
حکم دادن به نفع
معقول
پرشمار
سرانجام، عاقبت
اقدام نمایشی
به معنی طبقۀ تجّار هم می تواند باشد.
بر آن بودن، عزم کردن، عزم داشتن، آهنگ کردن
کودتاچی
زیاده خواهی
انگیزه
با قیمت های مناسب
با اینکه couple به معنای جفت و دو هست، اما اتفاقا این اصطلاح به معنای �سه چهار تا� هست ( یعنی بالاتر از دو ) ؛ البته بسته به عبارت �چند� هم می تونه ت ...
هجونامه
کارساز
کارساز بودن
کم برخوردار
خلوتگاه
تحمیل
خاطرنشان کردن
مستبدانه
حرمت شکنی کردن
حد زدن
کشاورزی نقدی، نقدکاری
عروسک گردان
فراقضایی
بیماری های گرمسیری
مجلس اعلا، مجلس علیا، مجلس اعیان
نگران، دلواپس
نادم
کنشگری سیاسی
سرکوبگرانه
اتحاد نظامی
ناشیانه
تاریک اندیش، تاریک اندیشانه، ظلمت پرست، ظلمت پرستانه.
فرسایشی
منقول مثال: Portable wealth دارایی منقول
فرا دست
فرو دست
هرم سنگ
جهان شمول
مخدوش کردن
به معنی �بابت� هم می تونه باشه: . . . concern about نگرانی بابتِ. . .
پس انداز ملی
خیزش
برافراشتن، به اهتزاز درآوردن
زودهنگام ( در عبارت snap elections: انتخابات زودهنگام )
اقتدارگرایی
صدمه دیدن
ددمنشی
فرضی
تثبیت شده
استعمارگر
به گونه ای جبران ناپذیر
رک و راست، رک و پوست کنده.
( سازمان ) شفافیت بین الملل.
تشریح کردن
به عمد
چیزی نگذشت که، طولی نکشید که
با بی کفایتی
لطمه، لطمه زدن
جنجالی
در قبالِ
سر کردن
نویافته
زُبده
مُلک
کنار کشیدن
سفت و سخت
ناعادلانه، غیرمنصفانه، به گونه ای نابرابر
- وار - گونه
به طور آزار دهنده ای
بنیادگرایی اسلامی
ناکارآمد
احترام قائل شدن
توی چشم بودن
سوداگرانه
بی امان
تعهد دادن
جوابگو بودن، حریف شدن
تصفیه نشده
نیرو، انگیزه، تمایل، طغیان، خیز، جهش، پرش
بازیچه و آلت دست کسی بودن
معیشتی
از همان . . . مثلا: as early as seventh century از همان قرن هفتم.