strident

/ˈstraɪdənt//ˈstraɪdnt/

معنی: گوش خراش، دارای صدای مزاحم
معانی دیگر: (صدا) خشن، بلند آوا، پرجنجال، پرخاش آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: stridently (adv.), stridence (n.), stridency (n.)
(1) تعریف: harsh-sounding or loud; raucous; grating.
مترادف: grating, raucous, screeching
متضاد: soft
مشابه: abrasive, discordant, harsh, jarring, rough, sharp, shrill

- We could hear the strident voices of a mob approaching.
[ترجمه گوگل] ما می توانستیم صدای تند جمعیتی را که نزدیک می شد بشنویم
[ترجمه ترگمان] ما می توانستیم صدای گوش خراش یک جمعیت را بشنویم که به او نزدیک می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: unpleasantly intense, aggressive, or shrill.
مترادف: shrill
متضاد: gentle
مشابه: aggressive, intense

- They voiced a strident argument in favor of the death penalty.
[ترجمه گوگل] آنها استدلال شدیدی را به نفع مجازات اعدام بیان کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک بحث گوش خراش را به نفع مجازات اعدام اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a simple request, but it was made in such a strident tone that I refused to grant it.
[ترجمه گوگل] این یک درخواست ساده بود، اما آنقدر با لحن تند مطرح شد که از اجابتش خودداری کردم
[ترجمه ترگمان] این یک درخواست ساده بود، اما با چنان لحن strident ادا شد که از قبول آن امتناع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the strident voice of that preacher
صدای گوشخراش آن واعظ

2. the students' strident protests
اعتراضات جنجال آمیز دانشجویان

3. People are put off by his strident voice.
[ترجمه گوگل]مردم از صدای تند او ناامید می شوند
[ترجمه ترگمان]صدای گوش خراش مردم بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The plan has provided strident criticism from local residents.
[ترجمه گوگل]این طرح با انتقاد شدید ساکنان محلی مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]این طرح از سوی ساکنان محلی مورد انتقاد شدید قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People are put off by her strident voice.
[ترجمه گوگل]مردم از صدای تند او دلسرد می شوند
[ترجمه ترگمان]صدای گوش خراش او بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a strident advocate of nuclear power.
[ترجمه گوگل]او مدافع سرسخت انرژی هسته ای است
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان جدی انرژی هسته ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was beginning to hear that strident, angry voice in her sleep.
[ترجمه گوگل]او داشت آن صدای تند و خشمگین را در خواب می شنید
[ترجمه ترگمان]کم کم صدای بلند و خشم آلود او را در خواب می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Strident editorials in the official press condemned foreign interference and predicted the worldwide triumph of socialism.
[ترجمه گوگل]سرمقاله های Strident در مطبوعات رسمی مداخله خارجی را محکوم کردند و پیروزی جهانی سوسیالیسم را پیش بینی کردند
[ترجمه ترگمان]سرمقاله strident در مطبوعات رسمی دخالت خارجی را محکوم کرد و پیروزی جهانی سوسیالیسم را پیش بینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pitch of politicians is more strident, the gauntlet is thrown down more quickly, the stakes get higher faster.
[ترجمه گوگل]زمین سیاستمداران سخت‌تر است، دستکش سریع‌تر پرتاب می‌شود، ریسک‌ها سریع‌تر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]صدای سیاستمداران بلندتر است و به سرعت به پایین پرتاب می شود و مخاطرات بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The strident ringing of the telephone broke in on them.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ تند تلفن در آنها شکست
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ تلفن همراه آن ها به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its strident headlines implied that the march of modern Jacobinism was about to be started by an obscure parliamentary report.
[ترجمه گوگل]سرفصل‌های تند آن حاکی از آن بود که راهپیمایی ژاکوبنیسم مدرن با یک گزارش مجلس مبهم آغاز می‌شد
[ترجمه ترگمان]اخبار گوش خراش آن تلویحا به این موضوع اشاره داشت که حرکت of مدرن در شرف آغاز از سوی یک گزارش مبهم پارلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Strident, overbearing leadership is inadvisable in this political culture.
[ترجمه گوگل]در این فرهنگ سیاسی، رهبری سرسخت و سرسخت توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]رهبری و رهبری overbearing در این فرهنگ سیاسی عاقلانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her own children were much more strident.
[ترجمه گوگل]بچه های خودش خیلی تندتر بودند
[ترجمه ترگمان]بچه های خودش هم پر سر و صدا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Without being strident, she is fully aware that she chose to have a child with a parenting man.
[ترجمه گوگل]او بدون اینکه سرسخت باشد، کاملاً آگاه است که تصمیم گرفت با یک مرد والدین بچه دار شود
[ترجمه ترگمان]او بدون اینکه گوش خراشی داشته باشد، کاملا آگاه است که او انتخاب کرده است کودکی داشته باشد که فرزند داری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوش خراش (صفت)
loud, earsplitting, strident

دارای صدای مزاحم (صفت)
strident

انگلیسی به انگلیسی

• harsh, grating, discordant
a strident sound is loud and unpleasant.
if someone is strident, they state their feelings or opinions very strongly; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : stridency
✅️ صفت ( adjective ) : strident
✅️ قید ( adverb ) : stridently
جنجالی
1 - درباره صدا: گوش خراش
2 - درباره انسان: بی ملاحظه در گفتار
کسی که در بیان افکار و ابراز احساسش جسور، رک و بی پرواست و هیچ ترس و ملاحظه ای ندارد از اینکه دیگران را ناراحت کند و یا برنجاند.
متعصبانه
پُر حاشیه
strident views = دیدگاه های متعصبانه، نظرات پُر حاشیه
بی پروا، لجوج، مصر، پرقیل وقال

بپرس