portable

/ˈpɔːrtəbl̩//ˈpɔːtəbl̩/

معنی: قابل انتقال، سفری، دستی، قابل حمل، قابل حمل و نقل، ترابرپذیر
معانی دیگر: بردنی، آوردنی، سبک، ترابردی، آسان برد، (مهجور) تحمل پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: capable of being carried or transported.
مترادف: mobile, movable, transportable
مشابه: compact, pocket, pocket-sized

(2) تعریف: easy to carry or move with the hands.
مترادف: pocket, pocket-size, vest-pocket
مشابه: carry-on, collapsible, compact, condensed, hand, handy, lightweight

(3) تعریف: of computer software, capable of working on a variety of computers.
اسم ( noun )
مشتقات: portably (adv.), portability (n.)
• : تعریف: something such as a typewriter or computer that is easy to carry compared to others of its kind.
مشابه: carry-on, mini

جمله های نمونه

1. a portable radio
یک رادیوی قابل حمل

2. I bought my son a portable typewriter.
[ترجمه حسین] من برای پسرم یک ماشین تحریر قابل حمل خریدم
|
[ترجمه Tahoora] من برای پسرم یک دستگاه تایپ قابل حمل خریدم
|
[ترجمه گوگل]برای پسرم یک ماشین تحریر قابل حمل خریدم
[ترجمه ترگمان]من پسرم یه ماشین تحریر قابل حمل خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This portable device enables deaf people to telephone the hospital by typing a message instead of speaking.
[ترجمه گوگل]این دستگاه قابل حمل به افراد ناشنوا این امکان را می دهد تا با تایپ پیام به جای صحبت کردن، با بیمارستان تماس بگیرند
[ترجمه ترگمان]این دستگاه قابل حمل، افراد ناشنوا را قادر می سازد که با تایپ کردن یک پیغام به جای صحبت کردن، به بیمارستان تلفن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a little portable television switched on behind the bar.
[ترجمه گوگل]یک تلویزیون قابل حمل کوچک پشت میله روشن بود
[ترجمه ترگمان]تلویزیون قابل حمل کوچکی پشت بار روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The kids are upstairs watching the portable .
[ترجمه گوگل]بچه ها در طبقه بالا هستند و مشغول تماشای پرتابل هستند
[ترجمه ترگمان]بچه ها طبقه بالا هستن و به قابل حمل نگاه می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He conceived of the first truly portable computer in 196
[ترجمه گوگل]او اولین کامپیوتر واقعا قابل حمل را در سال 196 تصور کرد
[ترجمه ترگمان]او اولین کامپیوتر قابل حمل را در سال ۱۹۶ میلادی اختراع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This portable seat folds flat for easy storage.
[ترجمه گوگل]این صندلی قابل حمل برای نگهداری آسان به صورت صاف تا می شود
[ترجمه ترگمان]این روکش صندلی قابل حمل برای نگهداری آسان صاف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a pretty portable pair of steps in one corner of the room.
[ترجمه گوگل]یک جفت پله قابل حمل در گوشه ای از اتاق وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در گوشه ای از اتاق یک جفت پای قشنگ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He bellowed information into the mouthpiece of his portable telephone.
[ترجمه گوگل]او اطلاعات را در دهانی تلفن قابل حمل خود به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان]او اطلاعات را در گوشی تلفن همراهش فریاد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Portable computers are good for accessing information while travelling.
[ترجمه گوگل]کامپیوترهای قابل حمل برای دسترسی به اطلاعات در حین سفر مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترهای قابل حمل برای دسترسی به اطلاعات در حین سفر خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She traded her roller-skates for Billy's portable radio.
[ترجمه گوگل]او اسکیت های خود را با رادیو قابل حمل بیلی عوض کرد
[ترجمه ترگمان]اون اسکیت her رو برای رادیوی قابل حمل \"بیلی\" معاوضه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The document had been typed on a small portable.
[ترجمه گوگل]سند روی یک پرتابل کوچک تایپ شده بود
[ترجمه ترگمان]سند روی یک دستگاه قابل حمل کوچک تایپ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new portable computers are going like hot cakes.
[ترجمه گوگل]کامپیوترهای قابل حمل جدید مانند کیک داغ هستند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترهای جدید به شکل کیک داغ می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have a portable typewriter.
[ترجمه گوگل]من یک ماشین تحریر قابل حمل دارم
[ترجمه ترگمان]من یک ماشین تحریر قابل حمل دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل انتقال (صفت)
alienable, transferable, portable, transmissible, inheritable

سفری (صفت)
portable, belonging to a journey

دستی (صفت)
handy, portable, manual, handmade, handworked

قابل حمل (صفت)
portable

قابل حمل و نقل (صفت)
portable, transportable

ترابرپذیر (صفت)
portable, transportable

تخصصی

[سینما] حمل پذیر / قابل حمل
[عمران و معماری] قابل حمل
[کامپیوتر] قابل حمل - 1. کامپیوتری کوچک، سبک و قابل جا به جایی . این کامپیوتر قابل حمل ،از کامپیوتر روزانویی بزرگتر است،اما به آسانی حمل می شود . 2. برنامه ای که مستقل از ماشین است؛ یعنی می توان آن را در بیش از یک کامپیوتر اجرا کرد .
[برق و الکترونیک] قابل حمل
[مهندسی گاز] قابل حمل ونقل

انگلیسی به انگلیسی

• mobile, moveable, can be transported from one place to another
a portable machine or device is designed to be easily carried.

پیشنهاد کاربران

معنی فارسی: قابل حمل
مترادف انگلیسی:movable, mobile
portable ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: انتقال پذیر
تعریف: ویژگی نرم‏افزاری که به راحتی قابل جابه‏جایی از روی یک سخت‏افزار به سخت‏افزار دیگر است
منقول
قابل حمل
مثال:
Cell phone , MP3 player and digital camera are three portable devices

قابل حمل ، قابل جابه جا بودن
مثال :
وسایل قابل حمل =Portable devices
مثال:
every day you carry different types of portable devices like mobile around
معنی: شماهر روز انواع مختلفی از وسایل قابل حمل مانند موبایل را به اینور اونور حمل میکنید.
منقول
مثال: Portable wealth دارایی منقول
Easy to move
صفت بعضی برنامه های سازگاربا ویندوز که
دارای یکسری خاصیت های متفاوت وکاربردی
با نرم افزارهای دیگر میباشد.
مثلا نسخه Portable
نرم افزار WinRar
یا نسخه پرتابل
( Ultra Image ( iso
RUFUS3. 1 PORTABLE VERSION
...
[مشاهده متن کامل]

FOR Bootable Memory Flash Drive
که فقط ازلحاظ مراحل نصب
با نسخه نصبی خود تفاوت دارند
اینگونه برنامه ها نیاز به نصب در سیستم عامل ندارن
فقط فایل اجرایی آن
Setup exe
بعدازد انلود درصورت نیاز اجرا می گردد وامور مربوط بخودرا بنابه ساختار انجام داده وبعداز اتمام کار ملزوم به نگهداری بایکی از فرمتهای آرشیو است

سیار
Easy to carry

قابل حمل
همراه ، جابجاشو ، جابجاشدنی ، جابجاپذیر ، جابجاکردنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس