quasi

/ˈkwɑːsi//quasi/

معنی: شبیه، شبه
معانی دیگر: نیمه، تا حدی، وانمودین، وار، دیس، ظاهری، - نما، - واره، بصورت پیشوند نیز بکار رفته و بمعنی 'شبه ' و 'بظاهرشبیه ' است

بررسی کلمه

پیشوند ( prefix )
• : تعریف: to some extent; somewhat.

- quasi-legal
[ترجمه گوگل] شبه قانونی
[ترجمه ترگمان] شبه قانونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a quasi scholar
دانشمندنما،شبه دانشمند

2. Each of the Houses discharges a quasi judicial function in relation to the regulation of its own affairs.
[ترجمه گوگل]هر یک از مجلسین در رابطه با تنظیم امور خود یک وظیفه شبه قضایی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]هر یک از خانه ها یک تابع شبه قضایی را در رابطه با تنظیم امور خود تخلیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But a quasi guru, given he refused to accept any such role.
[ترجمه گوگل]اما یک شبه گورو، با توجه به اینکه از پذیرش چنین نقشی امتناع کرد
[ترجمه ترگمان]اما یک شبه guru، با توجه به اینکه او حاضر نشد چنین نقشی را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reasons why quasi velocity spectrum is not appropriate for calculating blasting vibration are demonstrated.
[ترجمه گوگل]دلایلی که چرا طیف شبه سرعت برای محاسبه ارتعاش انفجار مناسب نیست نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]دلیل این که چرا طیف شبه برای محاسبه لرزش انفجار مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The compact submanifolds in quasi constant curvature Riemannian manifolds with Parallel Mean Curature Vector were studied.
[ترجمه گوگل]زیرمنیفولدهای فشرده در منیفولدهای ریمانی با انحنای شبه ثابت با بردار متوازی متوسط ​​مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]The فشرده در curvature شبه ثابت، manifolds با میانگین موازی Curature Vector مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Like the states, the federal government has a quasi - property interest in navigable waters.
[ترجمه گوگل]مانند ایالت ها، دولت فدرال به آب های قابل کشتیرانی شبه دارای منافع است
[ترجمه ترگمان]دولت فدرال هم مانند ایالات یک علاقه شبه مالی به آب های قابل کشتیرانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Quasi - keyhole arc welding process is a typical nonlinear system.
[ترجمه گوگل]فرآیند جوشکاری قوسی شبه سوراخ کلیدی یک سیستم غیرخطی معمولی است
[ترجمه ترگمان]فرآیند جوشکاری قوس - سوراخ کلید شبه - یک سیستم عادی غیرخطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Contrast experiments of traditional and quasi homocentric pressure tank structures have been done.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های متضاد ساختارهای مخزن فشار سنتی و شبه همسانتریک انجام شده است
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها مقایسه ای از ساختارهای فشار شبه pressure سنتی و شبه homocentric انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dynamic mechanical behaviors of cement mortar under quasi one and one dimensional strain states are studied by using an improved passive confining SHPB method and one stage gas gun respectively.
[ترجمه گوگل]رفتارهای مکانیکی دینامیکی ملات سیمان تحت شرایط کرنش شبه یک و یک بعدی به ترتیب با استفاده از روش بهبود یافته SHPB محصور کننده غیرفعال و تفنگ گازی یک مرحله‌ای مورد مطالعه قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]رفتار مکانیکی دینامیکی ملات سیمان تحت فشار شبه یک و یک حالت کشش ابعادی به ترتیب با استفاده از روش SHPB confining و one به ترتیب مورد مطالعه قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then-dimensional umbilical submanifolds in a Riemannian manifold of quasi constant curvature are discussed. Two theorems on the above submanifolds are obtained.
[ترجمه گوگل]سپس زیر منیفولدهای ناف بعدی در منیفولد ریمانی با انحنای شبه ثابت مورد بحث قرار می‌گیرند دو قضیه در زیر منیفولدهای فوق به دست می آید
[ترجمه ترگمان]پس از آن، سلول های بندناف بعد - بعدی در یک manifold Riemannian از انحنای شبه ثابت مورد بحث قرار گرفتند دو قضیه در مورد submanifolds فوق به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The quasi multiple medium (QMM), based on the direct boundary element method, is a fast algorithm for parasitic capacitance extraction.
[ترجمه گوگل]محیط شبه چندگانه (QMM)، بر اساس روش المان مرزی مستقیم، یک الگوریتم سریع برای استخراج خازن انگلی است
[ترجمه ترگمان]محیط شبه چندگانه (QMM)، که بر پایه روش آلمان مرزی مستقیم است، الگوریتمی سریع برای استخراج ظرفیت خازنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The air flow was regarded as quasi - laminar.
[ترجمه گوگل]جریان هوا به صورت نیمه آرام در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]جریان هوا به عنوان شبه - مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Quasi - Conforming Element ( QCE ) technique is introduced of constructing penalty finite element of Navier - Stokes Problem.
[ترجمه گوگل]تکنیک شبه منطبق بر عنصر (QCE) برای ساخت المان محدود جریمه مسئله ناویر - استوکس معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]روش شبه Conforming - Conforming (QCE)از ساخت آلمان محدود جریمه برای مساله Navier - استوکس معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dot product imprinted burliness, overprinter quasi - three, restore, see double streak - free.
[ترجمه گوگل]محصول نقطه حک شده برروی، چاپگر شبه - سه، بازیابی، دو رگه - رایگان را ببینید
[ترجمه ترگمان]نقطه - نقطه - نقطه نشانه گذاری شده، overprinter شبه - ۳، بازیابی، و تناوب دوگانه - آزاد را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Using quasi birth and death chain, we obtain the distribution of the number of customers in the system and the waiting time of a customer and the loss probability in the stationary state.
[ترجمه گوگل]با استفاده از زنجیره شبه تولد و مرگ، توزیع تعداد مشتریان در سیستم و زمان انتظار مشتری و احتمال ضرر در حالت ساکن را بدست می آوریم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از زنجیره شبه تولد و مرگ، توزیع تعداد مشتریان در سیستم و زمان انتظار مشتری و احتمال از دست رفتن در حالت ساکن را به دست می آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شبیه (صفت)
similar, equal, alike, rival, like, same, analogous, quasi, papilionaceous, semblable

شبه (صفت)
quasi

تخصصی

[برق و الکترونیک] شبه
[ریاضیات] وار، شبه، گون، شبه مانا
[آمار] شبه

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner; to some degree
resembling, like; as though (law)
apparently, as though, as if
quasi- is used to form adjectives that describe something as being very like something else, without actually being that thing. quasi- occasionally combines in this way with nouns.

پیشنهاد کاربران

- وش، - وار، - سان، - مانند
معنی شبه میدهد از منظر حقوق بین الملل
- وار
- گونه
شبه
تا حدی
شبیه
[معنی پسوندی]
وَش

بپرس