repressive

/riˈpresɪv//rɪˈpresɪv/

مانع شونده، سرکوب کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: repressively (adv.), repressiveness (n.)
• : تعریف: acting or tending to restrain or subdue.
مشابه: authoritarian

- The repressive government stifled the press and curtailed personal freedoms.
[ترجمه گوگل] حکومت سرکوبگر مطبوعات را خفه کرد و آزادی های شخصی را محدود کرد
[ترجمه ترگمان] دولت سرکوبگر مطبوعات را سرکوب کرد و آزادی های فردی را محدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the travail of an artist in a repressive environment
عذاب هنرمند در یک محیط سر کوبگر

2. we and our allies have imposed economic sanctions against repressive regimes
ما و متحدانمان مجازات های اقتصادی بر علیه رژیم های سرکوبگر اعمال کرده ایم.

3. The people are held down by a repressive regime.
[ترجمه گوگل]مردم توسط یک رژیم سرکوبگر تحت کنترل هستند
[ترجمه ترگمان]مردم توسط یک رژیم سرکوبگر به پایین کشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This repressive law takes gay rights back to the dark ages.
[ترجمه گوگل]این قانون سرکوبگر حقوق همجنس گرایان را به دوران تاریک بازمی گرداند
[ترجمه ترگمان]این قانون سرکوب گرانه، حقوق همجنس گرا را به سنین تیره برمی گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government's repressive policies are sowing the seeds of rebellion.
[ترجمه گوگل]سیاست های سرکوبگرانه حکومت بذر شورش را می کارد
[ترجمه ترگمان]سیاست های سرکوب کننده دولت، بذر شورش می کارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parliament condemned the repressive measures taken by the police.
[ترجمه گوگل]پارلمان اقدامات سرکوبگرانه پلیس را محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]پارلمان اقدامات بازدارنده انجام شده توسط پلیس را محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He criticized the repressive methods employed by the country's government.
[ترجمه گوگل]وی از روش های سرکوبگرانه به کار گرفته شده توسط حکومت کشور انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]او از روش های سرکوبگرانه ای که توسط دولت این کشور به کار گرفته شد انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He became increasingly more repressive, despite his pronouncements about creating a new society, free of corruption and graft.
[ترجمه گوگل]او علیرغم اظهاراتش مبنی بر ایجاد جامعه ای جدید، عاری از فساد و فساد، به طور فزاینده ای سرکوبگرتر شد
[ترجمه ترگمان]با وجود اعلامیه های او در مورد ایجاد یک جامعه جدید، عاری از فساد و اختلاس، به طور فزاینده ای سرکوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Labour implemented a more repressive policy on the ground than Likud while pretending to greater moderation in the international domain.
[ترجمه گوگل]حزب کارگر سیاست سرکوبگرانه تری را نسبت به لیکود در صحنه اجرا کرد و در عین حال تظاهر به میانه روی بیشتر در حوزه بین المللی کرد
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر، سیاست repressive را بر روی زمین اعمال کرد تا لیکود، در حالی که تظاهر به میانه روی بیشتری در حوزه بین المللی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He immediately began harsh repressive measures and many Madeirans were deported to the Azores and some to the Cape Verde.
[ترجمه گوگل]او بلافاصله اقدامات سرکوبگرانه شدیدی را آغاز کرد و بسیاری از مادیران ها به آزور و برخی به کیپ ورد تبعید شدند
[ترجمه ترگمان]او بلافاصله اقدامات بازدارنده و سرکوب گرانه را آغاز کرد و بسیاری از آن ها به جزایر آزور و برخی از جزایر کیپ ورد تبعید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perhaps even more startling, given the recent repressive climate, Zverev himself could also be seen working intuitively in public.
[ترجمه گوگل]شاید حتی شگفت‌انگیزتر، با توجه به جو سرکوبگرانه اخیر، خود زورف نیز به طور شهودی در انظار عمومی کار می‌کند
[ترجمه ترگمان]شاید حتی عجیب تر، با توجه به آب و هوای سرکوب گرانه اخیر، خود Zverev نیز می تواند به طور شهودی به کار گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, when a country reverts to more repressive politics, government policies usually demobilize many of the new foot soldiers.
[ترجمه گوگل]با این حال، زمانی که یک کشور به سیاست سرکوبگرانه‌تر باز می‌گردد، سیاست‌های دولت معمولاً بسیاری از پیاده‌روان جدید را از خدمت خارج می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که کشوری به سیاست repressive باز می گردد، سیاست های دولت معمولا بسیاری از سربازان پیاده جدید را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A military coup was carried out, and a repressive government was placed in power.
[ترجمه گوگل]یک کودتای نظامی انجام شد و یک دولت سرکوبگر روی کار آمد
[ترجمه ترگمان]یک کودتای نظامی انجام شد و یک دولت سرکوب کننده در قدرت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The country has repressive laws and jails full of political prisoners.
[ترجمه گوگل]کشور دارای قوانین سرکوبگر و زندان های پر از زندانیان سیاسی است
[ترجمه ترگمان]این کشور قوانین سرکوب گرانه و زندان های پر از زندانیان سیاسی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He loathed the repressive State and the system which it supported.
[ترجمه گوگل]او از دولت سرکوبگر و سیستمی که از آن حمایت می کرد متنفر بود
[ترجمه ترگمان]او از دولت سرکوبگر و نظام حمایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• suppressive, serving to control; subduing, serving to quell
repressive governments use force and unjust laws to restrict and control their people.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : repress
اسم ( noun ) : repression / repressiveness
صفت ( adjective ) : repressive / repressed
قید ( adverb ) : repressively
سرکوبگرانه
The people are held down by a repressive regime
. . . رژیم/حکومت سرکوبگر. . .

سرکوبگر - سرکوبگرانه - سرکوبگرایانه

بپرس